سلام به همه دوستان
راستشو بخوايد يه دختر خانمي 5 ماه پيش به پيشنهاد اون دوست شدم اما فقط در حد سلام و عليك و حال و احوال
اصلا به دخترا رو نميدم ( سو تفاهم نشه ؛ يعني اصلا از رابطه باهاشون مخالفم) .
خلاصه بعد از چند روز ، شماره موبايلشو گرفتم كه بهش بگم كتابي رو كه از من ميخواي رو كي و كجا ميتونم بهت بدم .
بهم شمارشو دادو بهم گفت الان يه تك زنگ بزن تا شمارتو داشته باشم . منم گفتم باشه.
خلاصه بعد از اين كه كتاب و بهش دادم . شبش ساعت 7 يا 8 شب بود شروع كرد به دادن اس-ام-اس هاي عاشقانه .
منم اصلا به هيچ وجه جوابشو نميدادم . خلاصه همين وضع ادامه داشت .....
همين جور اين ارتباط ادامه داشت.. يه روز كه بهم زنگ زده بود بهم گفت : آدم خوبه يه سري حرفارو بزنه ! گفتم : يعني چي ؟ گفت : حرف هاي دوست داشتن و ...
گفتم : خوب ، ديگه چه خبرا ؟
گفت : كاري نداري ؟
گفتم : نه !
گفت:خداحافظ .
خلاصه سرتونو درد نيارم عزيزان من ، من اصلا نميتونم اين رابطه و حرف هاي اين خانم رو قبول كنم.
هم ميدونم كه اين رابطه ها سراسر گناه و در ضمن از اين راه ها من يه نفر كه اصلا نميتونم قبول كنم كه همسرمو انتخاب كنم.
من همش ميگم ما به درد هم نميخوريم اين خانم همش گريه گريه گريه گريه گريه ....
من نميدونم آب بدنش تموم نميشه اينقدر گريه ميكنه ؟؟؟؟؟؟؟؟
آقاي سنگ تراشان ؛ دوستان عزيز ، خيلي به كمكتون نياز دارم .
در ضمن چند روز پيش به قول خودش ديگه دلش طاقت نياورده ، رفته همه چيز رو به برادر بزرگش گفته !
راستش اصلا نميدونم چي كار كنم ! سرم داره ميتركه !
كمك .......
كمك......
كمك....................
علاقه مندی ها (Bookmarks)