نوشته اصلی توسط
sarina_1362
سلام دوستان عزیزم طاعات و عباداتتون قبول باشه و برای منم خیلی دعا کنید . این دومین تایپیک منه. من همچنان در بخش مشاوره خصوصی منتظرم تا مدیران و مشاوران منو راهنمایی کنن ولی تا الان خبری نبود و مجبور شدم دوبار بیام اینجا و از راهنمایی دوستان خوبم استفاده کنم. تایپیک قبلی من عنوانش این بود"من هنوز همسرمو دوست دارم و نمیخوام ازش جداشم" و همونطور که میدونید سه روز بعد از تمام شدن دفاعم شوهرم گیر داده باید بریم توافقی جداشیم. ولی من زیر بار نمیرم چون اون یه دفعه اومده گفته تورو نمیخوام و میخواد حتی مجبورم کنه توافقی جداشم حتی شروع کرده به تهدید که من پامو دادگاه نمیزارم باید بشینی زندگی کنی طوری که هرروز مثل من ارزوی مرگ کنی چهار ماه دیدی چه طوری باهات رفتار کردم حالا از این به بعد به تو وخانوادت نشون میدم من همون روز رفتم خونه پدرم و با یه وکیل صحبت کردم که گفت اگه قرار به جداییه توافقی بهترین راهه ولی الان خونه رو ترک نکن و من همون شب به شوهرم اس دادم لطفا ماشینمو بزار تو پارکینگ من لازمش دارم ماشین به نام منه خودم خریدمش ولی اجازه ندارم بهش دست بزنم این اسو که فرستادم جواب داد مگه نمیخواستی زندگی کنی . بیا زندگیتو بکن منم جواب دادم اون زندگی نیست بردگیه اخر شب اومدم خونه ولی دیگه جواب سلام رو هم نداد و ار اون شب من اکثر روزا میرم خونه پدرم اخر شب برمیگردم وفگقتی خونه هم میام باهام حرف نمیزنه انگار من دشمنشم. شوهر خالش ازم خواهش کرد که تو نباید توافقی ازش جداشی و باید همه حق و حقوقتو ازش بگیری این ادم باید بدونه که از دست دادن سارینا براش هزینه داره فکر نکنه طلاق دادن کار راحتیه و شوهر خالش میگه مردی که یه دفعه اینطوری شده و اصرار بر توافقی داره یکی زیر پاش نشسته و خانم هم هست و ازمن خواهش کرد اون الان داره یه بحرانی و میگذرونه تو باید کمکش کنی نباید عجولانه خواستشو قبول کنی چهار ماه صبر کردی بازهم صبر کن اگه برنگشت تو چیزی و از دست نمیدی میتونی بری شکایت کنی نفقه نمیده .ولی خودت دیگه عذاب وجدان نداری که چرا واسه زندگیت تلاش نکردی ولی من دارم داغون میشم هنوز میخوام باهاش زندگی کنم ولی اون بودو نبود من براش فرقی نمیکنه خیلی روزا من خونه نیستم میاد خونه میبینه من نیستم ولی براش مهم نیست من نمیدونم باهاش چه طوری رفتار کنم الانم یه شوک دیگه بهم وارد کرد تلویزیون روشن بود شبکه سه بود من اومدم زدم شبکه پنج داشت در مورد طلاق توافقی صحبت میکرد اوند خاموش کرد من دوباره روشن کردم داد زد خاموشش کن گفتم میخوام ببینم گفت تو غلط میکنی پاشد یه گلدون کریستال و برداشت داشت میزد به تلویزیون گفت خاموشش میکنی یا میزنم منم سریع خاموش کردم ولی از اون موقع تمام تن و بدنم داره میلرزه . اخه به چه گناهی داره اینطوری با من رفتار میکنه تروخدا بهم بگید چیکار کنم همه اینارو با گریه نوشتم حالم بده . خانوادم میگن این ادم ارزش نداره تو براش تلاش کنی لیاقت تورو نداره دوست ندارن من بیام خونه خودم نگرانن یه بلایی سرم بیاره و بیشتر موافقن که من جدابشم ولی من هنوز نمیتونم از این زندگی دل بکنم مامانم میگه مردی که حرف طلاق و میزنه دیگه به درد زندگی نمیخوره اونم بدون دلیل قانع کننده . لطفا منو راهنمایی کنید بگید چیکارکنم چه طوری رفتار کنم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)