شک به همسر و رفتارهای نامناسب او
سلام دوستان عزیز
شاید بعضیا منو بشناسن چند تا تاپیک اینجا دارم.
اول از همه از دوستان تشکر میکنم که تا حدی کمکم کردن.
اول از همه یکمی از زندگیم توی این مدت بگم. من حدود 11 ماهه عقد کردم و از ماه دوم مشکل داشتیم مشکلات زیاد شد و کم کم زندگی اروم تر شد و خانمم هم بهتر شد ولی توی عید تقریبا کارمون به جدایی کشید و قرار دادگاه رو هم گذاشتیم و من هم راضی بودم ولی دوباره خانمم پشیمون شد و گفت میخواد باهام بمونه ( جریانش مفصله).
مشکل من اینه که مدتی قبل خانمم برای اینکه صداقتش رو مثلا اثبات کنه گفت قبل ازدواج به پسر عمش علاقه ای داشته ولی نه در حد زیاد و الان منو دوست داره ولی همین باعث حساسیت من شده و اونم میدونه. مشکل اصلی من اینه که گاهی توی بحث ها و دعواهامون برای اینکه حرصم دربیاد از اون استفاده میکنه البته اسم نمیاره. کلا خیلی بچگانه دعوا میکنه و توی دعواهاش از هیچ چیزی دریغ نمیکنه توهین به خانوادم و ... .
باید توضیحاتی بدم مثلا دیشب توی دعوا گفت برو نیاز جنسیت رو با مادرت و خواهرت تامین کن ( خودتون حساب کنین چقدر این حرف زشته) من بهش گفتم خیلی حرفت زشته ولی اون ادامه داد و صبح هم بهم پیام داد که دیشب خواب عشقمو دیدم و امروز سرحالم من جوابی ندادم ولی باز اون من و غیرتم رو تحت فشار قرار داد تا عصبیم کنه.
منم ناراحتش کردم درسته حرفای منم زشت بوده مثلا گفتم اگه بخوای اذیتم کنی منم میرم با یه زن دیگه.
میخوام راهنماییم کنین از این وضعیت بچگانش توی دعواها خسته شدم.
وقتی حالش خوبه جوری عشق میورزه که انگار داره از عشق میمیره ولی وقتی دعوا میکنیم جوری نفرت داره ازم که انگار دشمنشم. اصلا باور ندارم که دوسم داشته باشه فقط به زبون میگه زیادم میگه . وقتی بهش میگم باور ندارم عصبی میشه و باهام قهر میکنه.
یه کلام بخوام بگم از دستش حسابی خسته شدم. به جدایی اصلا راضی نمیشه و میگه میخوام باهات زندگی کنم ولی با این تاپیک هایی که میخونم میترسم به کس دیگه علاقه مند بشه و راحت بهم خیانت کنه.
[size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . [/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)