سلام خدمت همه دوستاي خوب و مهربون همدردي
موضوعي هست كه دوست داشتم با شما دوستان خوب در ميون بگذارم و ازتون راهنمايي بخواهم .
از تون مي خواهم منو راهنمايي كنين كه اشكال از شوهرمه يا من در رفتارهام مشكل دارم .
5 سال است كه ازدواج كردم و تقريبا در تمام اين مدت شاغل بودم و تمام و كمال درامدم رو بي هيچ چشمداشتي تو خونه خرج كردم . در اين مدت مدام شوهرم بهانه مي اورده كه كار نيست و من سر هر كا ري نمي تونم برم و از اين جور بهونه ها ( البته بايد بگم حدود يكسال رفت سركار چون من بيكار بودم و چاره اي نداشت ديگه ) . من در تمام طول اين مدت فقط تحمل كردم و سكوت كردم . تا جايي كه ديدم واقعا دارم منفجر ميشم و ديگه طاقت ندارم .
اين چند وقته ديگه كارش به جايي رسيده كه ميگه پول زياد خرج نكن . لازم نكرده بري فلان چيز رو بخري . الان موقع كرايه خونه دادن ميخواي دست من خالي بمونه .
در طول اين مدت حدود يك سال و نيم من بيكار بودم در اين مدت هم هر چي كه ميشد بفروشي و پولش كني فروخت .
من خيلي باهاش صحبت كردم ولي همين كه شروع مي كنم به صحبت كردن ميگه من مرد خونه ام با من اينجوري حرف نزن دو روزه داري ميري سركار اينقدر منت سرم نذار . اينقدر پولاتو به رخ من نكش .
آنقدر بداخلاق شده كه وقتي باهاش حرف ميزنم ازش ميترسم نكنه يه چيزي طرفم پرت كنه يا حركتي بكنه .
جالب اينجاست كه تا موقعي كه من حرفي نمي زنم و بحثي نمي كنم ، خيلي منو دوست داره عاشقمه و حاضره همه كارهاي خونه رو انجام بده . حرفهاي عاشقونه ميزنه ، از دوران نامزدي مون ميگه .
آخه من نمي دونم چجور آدميه آخه واسه خودشم خرج نمي كنه كه بگم لباس خريده ، يا جايي رفته يا خرجي كرده . واقعا سردرگم شدم . ميدونم تقصير خودمه نبايد اونو تا اين حد بي مسئوليت بار مي آوردم .
تواين مدت خيلي از نظر روحي به هم ريختم . خواهش مي كنم راهنماييم كنيد .
علاقه مندی ها (Bookmarks)