سلام خدمت همه دوستان
معرفی کامل خودم
افشین ، 22 ساله ، فرزند اول خانواده ، ساکن رشت ، دانشجو (یک ترم در دانشگاه معدل 19.34 و معدل کل فوق دیپلمم 17.40) ، دارای ضریب هوشی بالا ، ورزشکار (کشتیگیر و بوکسور) ، خوش اخلاق ، شاد ، کمتر از بقیه مردم ناراحت و عصبانی میشم ، تا حالا با هیچ دختری رابطه نداشتم(البته از کوچیکی میگفتم فلان دختر(الهام) رو میخوام که هرگز هم نخواستم وبهش نگفتم)
و مسلط به هوای نفس
معرفی دختر داییم
سارا ، 21 ساله ، فرزند آخر خانواده ، ساکن قزوین ، دانشجوی روانشناسی ، دارای ضریب هوشی بالا ، خوش اخلاق ، شاد ، اطلاعات دیگری در دست نیست ولی بعضی موقع به صورت محسوسی به نقطه ای خیره میشه
شرح موضوع
بذارید خودمونی صحبت کنم(بنویسم)
عید امسال بود که داشتیم چند ماشینی از جایی به خونه مون میومدیم(داشتم بستنی برای همه میخریدم که دختری خوشگل از بقلم رد شد که من توجهی به او نکردم) سارا متوجه شد وبهم گفت بچه مثبت که
خلاصه وقتی اومدیم خونه سر بلوتوث دادن چند تا آهنگ شماره تلفن خودم رو بهش سند کردم(پسر امه افشین ) که بسیار شگفت زده شد
دو ماهی از اون قضیه گذشت که حالا نوبت ما بود بریم خونشون(قزوین) که اونجا بود که 10 دقیقه مونده بود به خداحافظی شماره موبایلش رو ازش گرفتم و فهمیدم که چند روز دیگه جشن تولدشه
خلاصه روز تولدش بهش یه اس ام اس تبریک تولد فرستادم (تا اینجای کار عاشقش نشده بودم و غقط میخواستم کاری کنم که فکر نکنه ما هیچی ندیده ایم(میخواستم بهش ثابت کنم که اونجور اونجور هم بچه مثبت نیستم))
از وقتی که بهش اس ام اس دادم کم کم بهش علاقه مند شدم ولی نمیخواستم رابطه خانوادگیمون بهم بخوره
یه ماه بعد دوباره یه اس ام اس بی ربط بهش دادم شک نکنه.
یکی دو ماهی ازون ماجرا گذشت زمانی که داشتم خودم رو برای کنکور کاردانی به کارشناسی آماده میکردم(4 روز قبل از کنکور) سارا خانوم هم یه اس ام اس بیربط فرستاد (هر جا یاحسین یا حسین شنیدی برو که دارند شام میدند ولی اگه یا علی یا علی شنیدی نرو که دارند ماشین حل میدند)(از این بی ربط تر هم میشد؟؟)
که من متوجه اس ام اسش نشدم و 5 دقیقه بعد اس ام اس دوم رو فرستاد (قسم به صداقت پینوکیو ، هوش پت و مت و دوستی موش و گربه که دوست دارم) که متوجه دوتا اس ام اسش شدم که 3-4 ساعت اس ام اس بازی کردیم که وسط های کار بود که اس ام اس های عاشقانشو جواب منطقی میدادم که دیگه فهمید که من دوسش دارم و میخواست موضوع رو همینجا فیصله بده که اس ام اسی نوشت که .....دوخط موازی هرگز به هم نمیرسند من هم جوابشو دادم(یعنی منو تو هم هرگز به هم نمیرسیم؟؟) که ناراحت شد و نوشت اصلا فکر نمیکردم که تو .......
که دو چند رو بعد که آبها از آسیاب افتاد و کنکورم رو هم دادم واسش نوشتم(عمری دل خود سیاه بار آوردم یک قلب پر از گناه بار آوردم من قابل اعتنا نبودم ای عشق شرمنده ام افتضاح بار آوردم) که با نهایت تعجب جوابمو داد(بابا این حرفا چیه یه چیزی بوده که گذشته)
همیجنا اضافه کنم که من تمام اس ام اس هام رو از سایت های مختلف میگرفتم و همه جور اس ام اس داشتم(تحت هیچ شرایطی کم نمی اوردم)
دوباره شروع به اس ام اس بازی کردیم که او سعی میکرد موضوع اس ام اس ها عاشقانه نشه
روز بعد به سفارش یکی از دوستام که موضوع رو میدونست تا صبح باهاش اس ام اس بازی کردم و حدود 200 تا اس ام اس عاشقانه واسش نوشتم که اون هم گاهی جوابمو میداد و زمانی که دید من کوتاه نمیام و حتی تحدید هم به قطع ارتباط هم کرده بود بالا خره به زانو در اومد(اس ام اسی که به زانوش در آورد = باغبان در باز کن من مرد گلچین نیستم من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم ) البته اس ام اس های زیبای دیگری هم بهش داده بودم)و اس ام اس ها حالت دیگری گرفتند (انگار که داشتیم با هم تلفنی صحبت میکردیم مثلا مگه تو عاشق الهام نبودی من جوابشو دادم و اون هم متقاعد شد و سر یه چیزی شد که من گفتم مگه به من اعتماد نداری اونم گفت که اگه اعتماد نداشتم که جواب اس ام اس هات رو نمیدادم)
که خلاصه این تلخی و شیرینی ها ادامه داشت که من پیشنهاد خاستگاری رو کردم که اون گفت که من 30% ماجرا هستم و 70% پای پدر و مادرم در میونه و از این قبیل(البته داشتیم تلفنی صحبت میکردیم) البته یه جور وانمود میکرد که هنوز 30% هم قطعینشده که مامانش اومد خونه و مجبور شد گوشی رو قطع کنه
منم فردایی هی بهش زنگ میزدم که دوباره با هم صحبت کنیم که احتمالا جون پدر و مادرش خونه بودند گوشی رو ور نمی داشت که یه اس ام اس دادم (از این که گوشی رو ور نمیداری هم جزو اصول روانشناسی هست؟)
که چند ساعت دسگه بهم زنگ زد که دیگه بهش فکر نکنم و از این حرفا (فکر کنم که اس ام اسم ناراحتش کرد چون فکر میکرد چون رشتش روانشناسی هست من خواستم سربه سرش بذارم
ولی من کوتاه نیومدم و روز های بعد هم بهش اس ام اس دادم که اون واسم نوشت که دیگه بهش فکر نکنم و نوشت که ما هیچ نقطه مشترکی برای رسیدن نداریم و.... اسمتو رو هم از گوشیم پاک میکنم راستم میگفت چون وقتی یبار گوشیش رو ورداشته بودم دیدم اسمم نیست
البته اضافه کنم که روابط عشقی ما فقط با موبایل بود و وقتی هم دیگر رو میدیدیم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده
دیگه هم بهم اس ام اس نداد و لی من تو همون زمانی که هنوز اسمم رو از گوشیش پاک نکرده بود واسش نوشتم که هر شنبه با آغاز هفته یک اس ام اس بهت میدم که بعد از چند هفته شاکی شد ولی دیگه الان فکر کنم که بیخیاله و من هم 2-3 ماه هست که هر شنبه بهش اس ام اس میدم
به نظر شما من باید چیکار کنم و یا کجای کار من اشتباه بوده
علاقه مندی ها (Bookmarks)