سلام به همه دوستان
چند ماه پیش پدرم قند خونش افتاد و بردیمش بیمارستان
اونجا بود که رفتار و زیبایی یک پرستار منو به خودش جلب کرد
هر چقدر سعی کردم این علاقه رو خاموش کنم نشد و فکر میکردم با ندیدنش علاقه از بین میره
اما دوشب پیش تصمیم گرفتم برم بهش بگم و خودمو خلاص کنم
حتما میپرسید چرا زودتر نگفتم یا چرا این همه طولش دادم
علتش اینه که این دختر فوق العاده زیباست و من از لحاظ زیبایی در سطح اون نیستم
دقیقا همون چیزیه که توی رویاهام بهش فکر میکردم
رفتارش اخلاقش طرز برخوردش سنگسنی و نجابتش و کلی خصوصیات مثبت دیگه منو درگیر خودش کرده
از لحاظ فیزیکی و بدنی هم دقیقا مطابق چیزیه که من میخوام قدش بلنده اما من چون خدا رو شکر قد بلندم از من کوتاه تره
بیشترین عامل زیباییش چشماش هستش
دوشب پیش رفتم برای صحبت اما انقدر پرستار اونجا بود که نتونستم حرف دلمو بگم
پس منتظر شدم تا کارش تموم بشه فهمیدم ساعت 8 و نیم کارت میکشه و میره بیرون از بیمارستان
اما از بدبختی من سوار سرویس بیمارستان شد (مینی بوس)
دیشب همه چیزو گذاشتم کنار مردونه تصمیم گرفتم همه چیزو بگم
بازم کلی همکار دور و برش بود
موقع حرکت به سمت اتوبوس با یه همکار خیلی مسن تر از خودش بود که فرصت رو مناسب دونستم
مکالمه ما از این قرار بود
اولش از همکارش جداش کردم و چند قدم بردمش کنارتر
بعد از احوالپرسی اینطوری گفتم
من 26 سالمه و فوق لیسانس دارم میخواستم ببینم شما قصد ازدواج دارید
توی این مدت به چشم هاش نگاه نکرده بودم بعد از اینکه حرفام تموم شد به چشم هاش و ژست صورتش نگاه کردم
هیچ واکنش منفی و علامتی از عدم رضایت در او نبود
یه لحظه حس کردم همه چیز تمومه انگار چشماش بهم میگفت اونم به ازدواج تمایل داره
بعد ازم پرسید شما از پرسنل اینجایی
و من گفتم نه
ازم پرسید منو چطوری میشناسی
همین سوال و لحن صحبتش بیشتر منو امیدوار کرد (چون با دختر های زیادی صحبت کردم و طرز برخورد یه دختر چطوریه)
خیلی با محبت این حرفو زد و همین دلمو گرم کرد
بهش حقیقتو گفتم که پدرم رو آورده بودیم و ...
یه لحظه به همکارش که کنارش بود نگاه کرد و انگار عجله داشتن و نمیخواست جلوی همکارش صحبت کنه
که ناگهان گفت من قصد ازدواج ندارم و با همکارش رفتن سوار اتوبوس بشن
ولی بازم با نگاهی که به صورتش انداختم انگار همینطوری این حرفو زد و بشکلی گفت که میخواد ناز کنه
من مطمئن شدم که منظورش از طرح این که شما پرسنل اینجایی یعنی دلش میخواد با همکارای خودش و احتمالا یه دکتر ازدواج کنه
و همین برای من موجب آزردگی شده چون بیکارم
ضمنا این دختر بینهایت زیباست حداقل برای من
حتما میخواهید من رو منصرف کنید منم خودم تلاش کرد ولی بعد از چند ماه با اولین دیدار همه احساساتم صدبرابر بدتر شد
از وقتی بهش فکر میکنم تحول زیادی توی اخلاق و رفتارم ایجاد شده روحیه ام 180 درجه فرق کرده
از افسردگی بیرون اومدم و ورزش رو پیگیری میکنم و بدنبال کار و مطالعه هستم
وقتی میبینمش تو قلبم حس دوست داشتن رو کاملا احساس میکنم
من سابقه عشق و شکست عشقی دارم برای همین فرق عشق و حوس رو درک میکنم
اون مدتی که اونجا بودم آروم و قرار نداشتم وقتی میدیدم دکتر ها باهاش صحبت میکنن
امروز دارم یه نامه زیبای عاشقانه مینویسم و همه احساساتمو توش مینویسم و میخوام وقتی سوار مینی بوس میخواد بشه بدم دستش
حالا میخوام کمک بگیرم که چی بنویسم
مضامینی که نوشتم اولا احساساتمو کاملا بهش گفتم از زیبایی هاش و مخصوصا رفتار و شخصیتش و .... دوما اینکه چطوری دیدمش خواستم مطمئنش کنم که قصدم 100 درصد ازدواجه اما نمیخواستم فضای احساسی نامه رو تغییر بدم برای همین تصمیم دارنم انتهای نامه بهش بگم
بیان احساساتم و علاقه ام کاملا مودبانه است و از طرز نگارشش کاملا مشخصه مد نظرم چیه
لطفا خانم ها بیان بگن چی بنویسم خوبه و یه دختر دوست داره بهش چی بگم
به مطالبی که در اینترنت خصوص نگارش نامه عاشقانه است اعتقادی ندارم
از صبح هم دنبال یه کاغذ نامه عاشقانه با پس زمینه ی زیبا هستم ودارم درستش میکنم
ضمنا به نظرتون اینکه این جوابو به داده چی رو میرسونه و احتمال موفقیتم چقدر هستش
ممنون از راهنمایی تون
علاقه مندی ها (Bookmarks)