به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اخاذی از زن بی پدر و مادر و نازا

    سلام
    یکی از بستگان درجه یک من که یک خانم هست ... ده سال پیش پس از فوت و پدر و مادرش در سن 40 سالگی با یه آقایی که 5سال از خودش کوچکتر هست ازدواج کرد.
    بچه دار نمیشن ولی دقیقا مشخص نیس چرا نرفتن دکتر تا معلوم بشه مشکل از کیه؟
    بگذریم
    طی این سالها درگیری زیاد داشتند بر سر ارث و میراث و اموال خانم
    اصلا یه مصیبتی که نمیدونم از کجا بگم...
    درگیری الان من اینه که پارسال بمن زنگ زدند که یه مبلغی پول لازم دارند بعنوان قرض میخوان برن عروسی ولی به کسی نگم...باز پرداختش هم گفتن طول میکشه...گفتم هر وقت داشتین بدین.
    دو ماه گذشت اون خانم به من زنگ زد بیا بریم بانک...رفتم معلوم شد خانم اومده از حساب پس اندازش که سهم الارثش بوده پول برداره چون همسرش قرض داره لازم دارن....بانک گفت حساب رو ببندیم میشه سودروزشما و از یکسری ازین مسائل و من بهانه کردم بیا پول بهت قرض بدم به حسابت دست نزن که همه پولت خرج میشه.گفتم چقدر میخوای گفت یه تومن....بهش دادم رفت.
    نزدیکی های عید گفت اجاره خونمون رو ندادیم و یه مقدار پول دستی هم قرض گرفتیم پول داری؟گفتم برات کنار میذارم و میریزم بحسابت ولی نبر برای خرج زندگی بذار شوهرت حساب و کتاب زندگی رو خودش مدیریت کنه...چرا تو به دوش میکشی....
    گذشت و بعد یه مدت رفتیم سر بزنیم که فهمیدیم تنها طلای باقیمونده ش رو هم اصطلاحا گرو گذاشتن پول قرض کردن....گفتم بگین کجا دادین برم تسویه کنم طلا رو بگیرم...شوهرش گفت باید اموالش رو کامل بدین
    بگذریم هر چقدر از این اموال رو میدن سریعا خرج میشه میره نمیدونم کجا....
    بعد عید زنگ زد گفت صاحبخونه داره بیرونمون میکنه پول رو بیار برام..براش بردم...نتونستم دوام بیارم که ندم...نه اینکه پول اضافی بوده باشه از یکسری از خریدهایی که باید برای خودم میکردم زده بود ...مثلا از کفش و کت و شلوار و ... ازین جور چیزا....
    یک هفته نکشید زنگ زد گفت پول رو دادیم ولی صاحب خونه گم کرده داری بدی بما؟گفتم صاحب خونه گم کرده شما باید دوباره بدین؟
    گفت حالا توضیح میدم....راستش فهمیدم همه این تلفنها با اجبار و برنامه ریزی شوهرش انجام میشه خیلی ناراحت شدم که منو دست انداختن...گفتم حالا خبر میدم....دیگه تلفنش رو جواب ندادم(البته پولی نداشتم میگفت از کس دیگه برام قرض کن...) بعدا با یه نفر دیگه مطرح کردم فهمیدم هراز چندی یکنفر رو پیدا میکنه پول قرض میکنه و میگه به کسی نگو...
    الانم دارم دیوونه میشم....عذاب وجدان دارم....با این همه خاطرش برام عزیزه ..ولی چیکار کنم....نمیدونم چرا با شوهرش اینطوری یه کاسه شده هم اموال خودش رو خرج میکنه هم ما رو تیغ میزنه..به یکی میگفته مجبورم باج بدم...

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام
    وقتی تاپیک تونو خوندم خیلی ناراحت شدم که چرا باعث میشن آدم با همه قطع رابطه کنه
    اگر شما این پول ها رو به عنوان کمک بهشون دادید که دلتون رو صاف کنید و دیگه به اینکه اونا داشتن اخاذی میکردن یا اینکه واقعا احتیاج داشتن فکر نکنید... شما با خدا معامله کردید و خدا خودش پاداش شما رو میده
    اگر این پول ها رو به عنوان قرض بهشون دادید که به نظرم باید بعد از اینکه ی مقدار از پول تونو پس گرفتین بعدش مجددا بهشون قرض میدادید
    در کل خیلی ناراحت کننده بود که اون خانم مجبور به انجام این کارها هستند... انشاءالله که مشکل شون حل بشه تا بتونن از خجالت شما هم در بیان

  3. 2 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    نیکیا (یکشنبه 27 خرداد 97), هادی60 (یکشنبه 27 خرداد 97)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنماییتون.چندتا نکته اضافه کنم سوتفاهم نشه.
    نه به عنوان کمک ندادم
    عنوان اخاذی برای شوهر خانم انتخاب شده بخاطر عناوینی که میگم
    میان خونه ما یا ما میریم اونجا.نمیدونم واقعیه یا ساختگی
    یکبار میگه این زن من گیجه این زنم منو عقب نگه نگهداشته یه عالمه پیش ما توهین میکنه میره
    یکبار میریم میگه دیروز زدم این شیشه رو شکوندم اعصاب ندارم،ممکنه بزنم یکی رو(اشاره به زنش) بکشم
    یکبار میگه منو این زن سرافکنده کرده میخوام طلاقش بدم
    یکبار میگه عرضه نداره اموالش رو بگیره برگرده با همون خانواده اش زندگی کنه
    و اینکه اون خانوم میگه اگه این پولو ندم از بس تو خونه مخمو میخوره و اعصاب خوردی میکنه که دیوونه میشم پول براش حکم مسکنه رو داره.
    یکبار میگه من این زنو بخاطر ارثش گرفتم
    یکبار میگه من نمیدونستم از من بزرگتره وگرنه نمیگرفتمش
    یکبار خانومه میاد میگه اگه پول نبرم گفته طلاقت میدم

    بعنوان قرض دادم و قراره از حساب پس اندازشون بدن
    ولی هنوز موعدش سر نرسیده
    در واقع مشاوره گرفتم و با چند نفر هم مشورت کردم و سایر وابستگانش هم توصیه کردن و منع کردن که اینطوری پول داده بشه، چون این روال ادامه خواهد داشت.همینطور که ده سال ادامه داره.البته یه مدت کار میکرد ولی چندسال دیگه نمیره سرکار.
    ما اگر وضع مالی عالی داشتیم که تا حالا صبر نکرده بودیم خودش به زبون بیاد .سرگردانی من از پول دادن نیس
    یعنی کلا در امدم ماهیانه یک میلیون و دویسته

    یکسری خانمم طلاش رو فروخته تا بتونیم بهشون قرض بدیم
    بعد خانمم یکسری چیزا لازم داره برای خودش و خونه وقتی پول میدم به اونا و شوهرش در یک چشم برهم زدن پول رو معلوم نیس چیکار میکنه که حتی پول صاحب خونه رو هم نمیده و خرج خونه هم نمیکنه.(شما بگین 12میلیون رو چطور میشه در دو روز خرج کرد!)هم من پیش خانمم شرمنده میشم وهم متوجه حس تاثر همسرم نسبت به کمک مون میشم.ما اصلا به برگشت اون پولا چشم نمیدوزیم یا ناراحت هم نمیشیم.ولی این قضیه بوداره.میدونم روش کار این نیس
    اصلا قدر پول رو نمیدونن
    میگم مثل ما یک کم قانع باشین مثلا عروسی یک میلیون خرج نکنید نمیشه.میکن نمیشه
    نه اینکه نیازمند باشن
    ما در واقع بخاطر وابستگی عاطفی که به اون خانوم داریم این مبالغ رو دادیم و هیچی تو دلمون نیس فقط نمیدونم چرا دروغ میگه و با پول گرفتن از بستگانش داره زمان میخره
    اصلا سر د ر نمیارم چی تو زندگیشون هس
    مرد سر کار نمیره میگه من کار نمیکنم خانمم وقتی ارثیه داره چرا کار کنم


    سردرگمی ما اینه چرا خانوم سعی نمیکنه همسرش رو سر عقل بیاره یا حداقل ازش شکایت کنه.
    هر دفعه میگه منو اذیت نمیکنه ولی موقعی که میاد برای پول گرفتن مستاصل و درمانده از دست شوهرش هست.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام
    بنظر من نه شما نه بقیه دیگه هیچ پولی بهشون ندین چون این روند به جایی نمیرسه و بدتر میشه .... شده چند بار جلسه بذارین باهاشون صحبت کنین ببینین مشکل کجاست .. و با اون خانوم صحبت کنید چاره ی دیگه ای نداره

  6. #5
    ترنم عشق
    مهمان
    انقدر که بهشون پول دادین این آقا عادت کرده
    درک تون می کنم که از رو دلسوزی کمک کردید اما این دلسوزی هم به ضرر شما و هم اون خانم هست لطفا دیگه پول ندید بهشون و جرأت مند برخورد کنید اون خانم هم باید خیلی قاطع به همسرش بگه کسی به ما پولی قرض نمیده.اتفاقا اگر خیر اون خانم رو میخواین نباید پول بدین. اگر طرف واقعا نیازمند میبود مشکلی نبود اما ظاهرا این آقا مریضه.شما ضامن مشکلات دیگران نیستید اصلا هم نمیخواد از مشکلات شون سر در بیارید.

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنونم از پاسخهای خوبتون
    تو همه این سالها در جریان چند وچون زندگی شون نبودم
    تا پارسال که بما زنگ زدند.اگه یه فرد غریبه بود پول رو داده بودم.ایشون که خاطرش خیلی عزیز هست.
    من خودم هم سه ماهی طول دادم و پول رو ندادم.ولی واقعا سخته هربار با عجز و جز و شرایط حادش صحبت کنه و من مقاومت کنم و بخوام عاقلانه راهنمایی شون کنم.مگه ادم چقدر طاقت میاره.حالا هر دفعه تو مایه های 5میلیون میچرخه نرخه آقاهه، من بیشتر نداشتم وگرنه اونم داده بودم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    شده چند بار جلسه بذارین باهاشون صحبت کنین ببینین مشکل کجاست .. و با اون خانوم صحبت کنید
    بارها وبارها این صحبت ها رو کردم و کردند ولی کارساز نیست.نهایت موفق میشم شوهرش رو قانع کنم یه هفته دیگه روز ازنو روزی از نو
    یا خودش رو هم چندین بار قانع کردیم ولی میره خونشون بعد مدتی میاد میگه کاری از دست من برنمیاد حرف تو کله شوهرم فرو نمیره و حرف خودش رو تکرار میکنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط ترنم عشق نمایش پست ها
    اون خانم هم باید خیلی قاطع به همسرش بگه کسی به ما پولی قرض نمیده..
    این خانم از روی اختیار که نه،بعدازینکه کسی بهش پول نمیده،به همسرش میگه پول نمیدن ولی همسرش ادمهای جدیدی رو از اعضا خانواده پیدا میکنه و خانم رو مجبور میکنه بهشون زنگ بزنه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ترنم عشق نمایش پست ها
    اگر طرف واقعا نیازمند میبود مشکلی نبود اما ظاهرا این آقا مریضه..
    نیازمند که چه عرض کنم.درک و مدیریت درستی رو اعمال نمیکنند
    حقوقش دو سه برابر حقوق من بود.کلی ارث داشتند.
    بعد اینهمه سال از خودشون خونه ندارند.حتی یک قرون پس انداز نکردند.همه طلاهای زنش رو فروختن.چند تکه زمین رو فروختن که به پول امروز میشه 150میلیون.ازنظر پوشش لباس مناسب شانشون نمیخرند که بپوشند.تا اونجا که من دیدم خوراکشون خوب بوده ولی اونم جلو دید ماست حالا تو واقعیت از نظر ظاهری خیلی تحلیل رفتند.
    یک سفر رو میشه با یک میلیون انجام داد با 5 میلیون تموم میکنن.
    به زندگیشون و محل زندگیشیون نگاه کنی از خودت بدت میاد که اینا با این وضع زندگی میکنن ولی تو داری مثلا فلان طور زندگی میکنی.
    حرفهای این هفته شون با هفته بعدشون نمیخونه.
    یکبار میگن قرض کرده.یکبار میگن قرض داده.یکبار میگن پول نزول کرده.یکبار میرن تحقیق میکنن میگن احتمالا اهل مشروب و قماره.
    نمیدونم واقعیت داره یا نه ولی اصلا دلم نمیخواد واقعیت رو بدونم چون تحمل نمیتونم بکنم.
    مریض بودنش رو که مطمئنا هست ولی حالا چیه مرضش نمیدونم.
    ولی این خانوم اشنا ما دیگه داغونمون کرده.من نمیدونم از چی اون زندگی داره محافظت میکنه.مدام هم میگه من اگه طلاق بگیرم پدر و مادر ندارم که منو زیر پر و بالشون بگیرن.
    نمیدونم شوهرش میخواد به جایی برسونه که این خانوم بگه مهریه نمیخوام ولم کن برم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ترنم عشق نمایش پست ها
    شما ضامن مشکلات دیگران نیستید اصلا هم نمیخواد از مشکلات شون سر در بیارید.
    درست میفرمایید.وعاقلانه اش هم اینه که من ضامن مشکلات دیگران نیستم و نباید هم از مشکلاتشون سر در بیارم.اما اون خانوم عزیزمونه.وقتی میاد اظهار عجز میکنه جگرم رو اب میکنه فقط بفکر اینم که یه راهکاری پیدا کنم.میخواستم ریشه رو پیدا کنم و علاجش رو.

    واقعیتش اینه که بستگان این خانوم جمعا به این نتیجه رسیدن که اگر همه اموال این خانوم رو بهش بدهند و ببره اون مرده همه رو میفروشه و هیچ میکنه و بعد این زنی که بچه دار هم نمیشه رو ول میکنه به امان خدا.و تمام این کولی بازیهای شوهر این خانوم برای بدست اوردن باقی این مال واموال هست.بستگانش فکر میکنند این مال و اوموال رو نگه دارند که این شوهره که دیر یا زود ظلاق این خانوم رو میده براش یه خونه ای دست وپا کنند که سرگردان نمونه.
    روی این طرز فکرا هم انواع انتقادها رو وارد کردم و راهکار هم دادم ولی این شوهره کارایی میکنه که من دیگه شجاعت ندارم بیش ازین دخالت کنم.

    من خواستم این اشنامون رو ببرم پیش مشاور ولی قبول نمیکنه و نمیاد خیلی از همسرش میترسه.زمانیکه دختر بود یه طایف رو حریف بود.اصلا سر در نمیاریم چرا در برابر این اقا اینقدر کوتاه میاد و خوار و ذلیل میکنه هم خودش و رو هم مارو.
    یکبار هم نمیگه این اقا فلان ظلم رو بمن میکنه.میگه حتی فحش هم بمن نمیده ولی جلوی چشای ما از ابرو میندازتش هرچی میخواد میگه.دیگه مابقی کاراش رو نمیدونیم.یعنی نمیگه تا بدونیم.
    نمیدونم و اقعا نمیدونم شبا بلند میشم فقط میشم فکر میکنم واه میکشم عقلم بجایی قد نمیده.بابا ما ادمیم اخه چطوری دووم بیارم.یه بار میگه اگه پدر و مادر داشتم اینطوری سیاه بخت نمیشدم، دنیا رو سرم خراب میشه.
    ویرایش توسط هادی60 : دوشنبه 28 خرداد 97 در ساعت 11:35


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.