سلام دوست عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
اولین پیشنهادم به شما انتخاب یک نام کاربری مثبت هست و دومین خواندن پست های زیر.
عدم تفاهم خانواده بر سر شخصی که من برای ازدواج انتخاب کردم
مراجع گرامي ، معمولا پدر و مادر به لحاظ تجاربي كه در اينگونه موارد مشاهده كرده اند، سوگيري خاصي دارند كه تا اندازه اي حق هم دارند. و نبايد متاسف باشي كه آنها را در جريان قرارداده ايد.
به نظر مي رسد شدت احساسي كه روي اين مورد نشان مي دهي و اصرار و دليل و برهانهايي كه مي آوري خانواده شما را بيشتر در موضع تقابلي و مانع تراشي قرار مي دهد.
توصيه مي كنم موضع خود را ملايم كرده و به آنها بگوئيد كه خيلي هم روي اين فرد خاص اصرار نداريد.
ممكن است آنها پيشنهادهايي هم داشته باشند. آنها را نيز به آْرامي بپذير و بررسي كن.(اين به معني تسليم شدن نيست، بلكه نشان مي دهي كه هيجانات و احساسات خود را مي شناسي و آنها را كنترل مي كني و تصميم و انتخابت منطقي است.)
در نهايت اگر حرفهاي شما را از زبان يك متخصص بشنوند، احتمال بيشتري دارد كه كوتاه بيايند.
لذا به آنها بگو كه اصراري روي اين شخص نداري.
اگر به اتفاق هم به يك مشاور خانواده مراجعه كرديد و پس از جمعبندي و مشورت با او ، آن شخص مناسب نبود شما نيز صرفنظر كنيد.
از آنها قول بگيريد كه اگر پس از بررسي همه جانبه توسط خود آنها و مشاور خانواده ، مشخص شد كه شرابط آن شخص مناسب هست، براي خواستگاري اقدام نمايند.
( در ضمن بد نيست به آنها بگوئيد كه تصميم قطعي براي اين شخص نگرفته ايد تا به كمك خانواده ، مشاور و تحقيقات لازم، از تناسب او يقين حاصل كنيد. ، بدينوسيله خانواده مطمئن مي شود كه علاوه بر اينكه شما منطقي هستيد ، به نظر آنها هم در انتخاب همسر اهميت داده ايد.)
ما همدیگر را دوست داریم ولی خانواده هامون نمی گذارند با هم ازدواج کنیم
***
يکي از شرايط مهم ازدواج استقلال است.
يعني شما براي زندگي خود بايد تصميم بگيريد. و ديگران نمي توانند به زور شما را مبجور به رفتن به خواستگاری و یا مجبور به قبول يا رد خواستگارتان بکنند واگر اين کار را کردند در صورت استقلال شما مي توانيد تبعيت نکنيد. اما اين بدان معنا نيست که نظرات مشورتي آنها را در نظر نگيريم و صرفا احساسات غير قابل کنترل خود را مرکز تصميم گيري قرار دهيم.
***
از مهمترين خطراتي که « ازدواج با احساسات انفجاري » موجب مي شود، شکاف بين واقعيت و خيال است.
خيال احساس محور شما زندگي ايده آلي با اين شخص را براي شما رسم کرده است. و در واقعيت با مسائل ديگري روبرو هستيد يا خواهيد شد. همين افسردگي و تنش که اکنون با آن روبرو هستيد اولين ثمر و ميوه چنين تصميمي هست. شما در خيال ارتباط ايده آلي با اين شخص داريد ولي در واقعيت با درگيرهاي مختلفي روبرو هستيد که انرژي شما را مي بلعد و زندگي رويايي شما را تحت تاثير خود داده است.
***
چنين ازدواجي با سماجت و پيگيري هر دو شما ممکن است انجام شود، ولي بايد آمادگي پذيرفتن هزينه ها ، و مسئوليت هاي آن هم باشيد. به عنوان نمونه يکي از اين هزينه ها همين درگيري هايي هست که اکنون شاهد هستيد. و اگر همانطور که اشاره کرده ايد تمام واقعيت هايي را که بر رابطه شما حاکم است فهرست کنيد، هر کدام هزينه و انرژي زيادي از شما تلف مي کند.
***
وابستگی قبل از ازدواج ،از آفت هاي عشق و رابطه است، و نکته منفي براي ازدواج محسوب مي شود.
نتيجه: تمام مسائل و مشکلاتي که هم اکنون دارید نمونه اي از مسائلي است که در زندگي با آن روبرو مي شويد يا از طرف خانواده ايشان در زندگي شما ايجاد خواهد شد، با اين وجود اگر شما مصمم هستيد که در دنيا فقط با ايشان خوشبخت مي شويد:
اول: اطلاعات شما منحصر به گفته هاي اين شخص هست که در ازدواج اينگونه اطلاعات کامل نيست.
دوم: بايد حتما به همراه اين شخص، حضوري با يک مشاور خانواده مراجعه نمائيد و جزئيات بيشتري را نسبت به هم به دست آوريد.
سوم: از هم اکنون بايد تمام انرژي ها و تلاشهاي خود را جمع کنيد تا پي در پي با تنش ها و اختلافها دست و پنجه نرم کنيد. و اگر آنقدر ضعيف هستيد که از هم اکنون اضطراب ، افسردگي و ... را جايگزين تلاش و ... مي کنيد، به نظر نمي رسد چنين راه سختي را بپيمائيد.
و در نهايت شما مهمترين انتخاب زندگي خود را در پيش رو داريد، سعي کنيد روشي را انتخاب کنيد که توان ادامه دادن و کنار آمدن با مسائل آنرا داشته باشيد.
مسائلي مثل : تنهايي و غربت، تفاوت فرهنگي و رسم و سوم آدب، خراب شدن ارتباط با والدين و از آن سو مطمئن نبودن به رابطه ديگر، مواجه شدن با واقعيت و فروکش کردن اين احساس فعلي، و ضعيف شدن ارتباطات دوستي ، فاميلي، شغلي و... .
من فقط با این شخص خوشبخت می شوم
فراموش نكنيد كه انسانها نيازهايي دارند كه بايد از طريق مناسب به آنها پاسخ گويند. به عنوان مثال شما وقتي
تشنه هستيد، فقط به آب نياز داريد ، اما در دسترس نبودن آن يا مانع داشتن در برابر آن منجر به خيالبافي و رشد اين نياز مي شود. (مثلا روزه بودن افراد در تابستان كه تشنگي و خيالات مربوط به آن را افزايش مي دهد ،به هنگام افطار انواع شربت و نوشيدني سر سفره مي آورند) با اين توضحات مسئله احساسي شما نسبت به ازدواج است نه يك شخص خاص، اما اكنون در وجود او متبلور شده است.
براي نجات از تبعات اين مشكل بايد بدانيم كه هر چقدر ما حول و حوش يك هيجان و احساس مي گرديم و به آن فكر مي كنيم در واقع مثل اينست كه به يك بذر آب مي دهيم و آنقدر رشد مي كند كه ديگر توان كنترل و از بين بردن آن را نداريم.
فلسفه خيالات ما مانند ايجاد بهمن است كه ابتدا يك ذره كوچك هست آنقدر حول خودش مي چرخانيم و بزرگ مي كنيم كه بنيان بر افكن مي شود. لذا نياز است كه شما اوقات خود را با فكر به اين موضوع پر نكني.
براي فراهم شدن شرايط براي بند قبل، شما بايد علاقمنديهاي خود را گسترش دهيد، پارك، سينما، تفريحات، مسافرت ، مهماني، باشگاه ، درس خواندن ،مطالعه و ....، همچنين تنهايي هاي خود را با دوستان و خانواده پركنيد.
اگر تصور مي كنيد كه احساساتي نيستيد و منطقي هستيد براي اين مسئله يك فرايند منطقي و يك روش عقلاني اتخاذ كنيد، مثلا با خانواده خود مطرح كنيد، و به آن شخص اطلاع دهيد و مسائل را از طريق عرفي و عقلاني پيگيري كنيد.
معمولا مسائل بسيار هيجاني و احساس نياز به يك متخصص خارج از گود دارد كه بتواند شما را حمايت و راهنمايي كند. پيشنهاد مي دهم به يك مشاور خانواده مراجعه كنيد تا خطاهاي شناختي و هيجاني شما را روشن سازد و مراحل حل مسئله را با توجه به اطلاعات دقيق و ريزي كه از شما اخذ مي كند ، براي شما آشكار سازد.
میشه به زور خانواده ای رو به ازدواج راضی کرد
مراجع گرامي، از شرايط ازدواج ، اينست كه فرد بتواند حل مسئله كند و انعطاف پذير باشد و مستقل باشد. شما بايد براي شخص مورد نظرت روشن كني كه بايد به شيوه منطقي رضايت خانواده خود را جلب كند نه اينكه با آنها درگير شود.
به هرحال، هر خانواده نگراني هايي دارد و اعتقاداتي دارد كه مي توان از همان دريچه به برطرف كردن آنها اقدام كرد.
متاسفانه من چيزي از خلق و خو و ارزشها و ...،خانواده ايشون نمي دانم تا بر اساس آنها راهنمايي كنم، اما پيشنهاد مي كنم شما به اتفاق ايشون نزد يك مشاور خانواده رفته و ضمن ارزيابي دقيق خود و خانواده هايتان، راههاي كنار آمدن با خانواده ايشون را دقيق و از نزديك بررسي كنيد.
از آنجا كه پدر ايشون تصمیم گیرنده نهایی هست، شايد خشك و منطقي باشد، شايد ارجاع مسئله به يك متخصص(مثل يك مشاورخانواده) راه ميانه اي باشد كه خانواده ايشون بپذيرد.
ارتباطات شما و شخص مورد نظرتون بدون رفت و آمد خانوادگی ممکن است سطحي باشد و دلايل ديگري غير از خانواده در كوتاه آمدن او دخيل باشد، اين مسئله وقتي جدي مي شود كه خانواده هاي شما دو نفر رفت و آمدي داشته باشند ، يا زمينه آشنايي بيشتر و حضوري شماها فراهم گردد.
چنانچه خانواده آنها فقط مخالفت خود را با يك ذهنيت از شما و خانوادتون اعلام مي كنند، در حاليكه اين براي شما يك زندگي واقعي است، بنابراین، بايد با شخص مورد نظرتون صحبت كنيد و از او بخواهيد جديت به خرج دهد و زمينه ملاقات بيشتر خانواده شما را با خانواده خود فراهم كند.
اما اگر به هر بهانه اي ايشون كوتاه مي آيد و حرف هاي نااميد كننده مي زند( مثلا فایده ای نداره، پدر و مادرم قبول نمی کنند،بیا بی خیال ازدواج بشیم تا مجبور نشم با زور وادارشون کنم و ...)باید عرض کنم که ایشون تحت تاثير شديد خانواده بوده و پدر سالاري دارند و او براي زندگي و انتخاب همسر و ازدواج و ...، زير نفوذ پدرش هست.و با عرض معذرت به شما توصيه می كنم كه از هم بگذريد.
در اينجا بايد با توجه به شرايط وابستگي او به خانواده اش و مشكلات احتمالي در آينده لازم است براي خوشبختي خودتون از اين احساساتتون بگذريد. مگر اينكه او نيز به اندازه شما استقلال داشته باشد و گامهاي عملي و پيگيرانه اي را در جهت وصل شما بردارد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)