مي خوام بچه دار شم. ولي ميترسم رابطه عالي و صميمي كه بين من و شوهرم بوجود آمده كمرنگ بشه. چطور مي تونم اين موضوع را مديريت كنم تا هم بتوانم فرزندي داشته باشم و بوسيله آن زندگيم را گرم تر كنم و هم رابطه گرم و صميمي بين خودم و مهدي جونم را حفظ كنم؟
تشکرشده 2,035 در 738 پست
مي خوام بچه دار شم. ولي ميترسم رابطه عالي و صميمي كه بين من و شوهرم بوجود آمده كمرنگ بشه. چطور مي تونم اين موضوع را مديريت كنم تا هم بتوانم فرزندي داشته باشم و بوسيله آن زندگيم را گرم تر كنم و هم رابطه گرم و صميمي بين خودم و مهدي جونم را حفظ كنم؟
تشکرشده 1,600 در 571 پست
از چه بابت ترس دارید ؟
اگه طبق خواسته همسرتون باشه مشکل خاصی پیش نمی یاد ! البته معمولا !
مسائلی که من مشاهده کردم ، حسادت مردان به فرزند ! مشکل ارضا نشدن ج نسی با توجه به وضعیت خانم ! افسردگی خانم بعد از زایمان و کم حوصله بودن آقایان و ...
داود.ت (سه شنبه 18 بهمن 90)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
سلام لیلا جون
خوشحالم برات که...
آیا همسرت هم اینطوری فکر می کنه؟
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (سه شنبه 18 بهمن 90)
تشکرشده 47 در 22 پست
دوست عزیز ترس شما بی مورده.
شوهرشما اگر واقعا شمارو از ته دل دوست داشته باشه با اومدن یه بچه که سهله شش تا هم بچه که داشته باشین احساس ایشون به شما کم نخواهد شد.
بهار65 (یکشنبه 16 بهمن 90)
تشکرشده 4,874 در 1,141 پست
سلام ليلا خانم
اميدوارم با مهدي جونت هر جا هستين خوب و خوش باشين.
دركت ميكنم،آره ترس داره شايد هم اون روزاي بارداري گذشته جلو چشمت سبز ميشه
ولي عزيزم اون روزا ديگه تموم شد و رفت.
مگه خودت نميگفتي اون مهدي رو پس دادم يكي ديگه گرفتم؟
پس حالا هم با توكل بر خدا پيش برو.چرا فكر نميكني اين بچه پيوندتونو محكم تر نميكنه؟ موجودي كه نيمش از تو و نيم ديگه از شوهرت .
گلنوش67 (دوشنبه 17 بهمن 90)
تشکرشده 3,519 در 509 پست
سلام لیلا جان
خیلی خوشحالم ،انگارهمین چندماه پیش نبود که تایپیک اولت رو با اون عنوان عجیب بازکرده بودی، اما الان زندگیت داره روال طبیعیش روسیر می کنه.این تلاشت واسه اصلاح خودت وزندگیت ستودنی هست.
اما برخلاف ترس شما،من فکر می کنم بچه به زندگی شما رنگ وبوی جدیدی خواهدداد.چون ترس شما فقط ازجانب همسرت هست و واهمه ی مسولیت و.... نداری و هیچ بابایی از از مامانی که یه بچه خوب وخوشگل واسش آورده ،دلسرد نمیشه!پس همین طور ادامه بده وزندگیت رو ازاین هم بهتر کن.
موفق باشی.
داملا (دوشنبه 17 بهمن 90)
تشکرشده 848 در 197 پست
سلام لیلا جون
خوبی؟
خیلی خوشحال شدم و واقعا بهت تبریک میگم به خاطر این تصمیم.
باور کن اگر کودکی وارد زندگی شما بشه خیلی چیزها رو عوض خواهد کرد. یه موجود کوچولو مثل یه فرشته که اتفاقا شما و مهدی رو به هم نزدیکتر خواهد کرد.
اما...
اما قبلش حتما به دکتر زنان مراجعه کن که از نظر جسمی مشکلی نداشته باشی. تا خدایی نکرده زبونم لال مثل اون دفه سقط نشه. باید خیلی مراقب خودت و همه چیز باشی.
با همسرت حتما قبلش حرف بزن و ببین که ایشون آمادگی پدرشدن رو چقدر داره.
شما یه بابا و مامان عالی و بی نظیر میشین. مطمئنم.
چون چیزی به نام عشق بینتون جاری هست.
mehrabooni (سه شنبه 18 بهمن 90)
تشکرشده 4,928 در 1,071 پست
سلام لیلا جان
بعنوان کسیکه تجربه داشتن یک فرزند رو بتازگی داشته، با اطمینان بهت می گم که وجود یه بچه به زندگی آدم معنی می ده، هدف می ده.
درسته که خیلی آدم رو محدود می کنه و بقولی میشه زندانبانت ولی تو زندونی که درست می کنه، یه دنیا خوشی و لذت هست.
من با شوهرم خیلی به مشکل رسیدم و البته بخاطر بچه نیست. ما از اول مشکل داشتیم. ولی وجود خود بچه باعث شده که تحملم و امیدم به خود زندگیم بیشتر بشه.
با اطمینان بهت می گم اگه فکر می کنی مشکلاتت با شوهرت حل شده و شوهرت هم راضیه به داشتن بچه، روابطتون و انگیزتون صد چندان میشه.
هستی (دوشنبه 22 خرداد 91)
تشکرشده 2,035 در 738 پست
دوستاي عزيزم سلام.
من يك روز نبودم و ولي نمي دونين وقتي تاپيك ام را باز كرذم و ديدم اينهمه پست هاي پر از عشق و دلگرمي توسط شما عزيزان برام زده شده چقدر خوشحال شدم. اگر بخوام احساس واقعي ام را بگو اينه كه احساس كردم يك عالمه خواهر برادر دارم كه يك عالمه دوستم دارند و هميشه بهم دلگرمي مي دند.
دوستاي خوبم مشكلاتي كه فكر مي كنم ممكنه بوجود بياد را براتون ليست مي كنم اگه ممكنه بهم بگين آيا اينها واقعا مشكله؟ و اگه مشكله راه حل اش چيه؟
1- مهدي فوق العاده آدم گرميه اين موضوع طي بارداري گذشته من باعث مي شد كه من بيشتر اوقات لكه بيني داشته باشم و هر وقت به دكتر مراجعه مي كردم دكتر مي گفت موضوع مهمي نيست و به خاطر اون موضوعه ..................
ولي من به خاطر اين لكه بيني ها به لحاظ روحي خيلي آسيب مي ديدم و همش احساس مي كردم سلامتي جنين ام در خطره. اين موضوع واقعا برام عذاب آور بود. در ضمن بعد از بچه دار شدن من ديگه وقت و فضاي لازم را هم مثل سابق براي مهدي جونم ندارم و نمي تونم مثل سابق راضي اش كنم.
2. شنيدم كه بچه خيلي وقت مادر را مي گيره مي ترسم ديگه نتونم مثل سابق به خودم برسم. مثلا هر روز دوش بگيرم و به سر و وضعم برسم. خوب احساس مي كنم اين موضوع هم خيلي روي رابطه مون اثر مي گذاره.
3. وقتي نمي تونم ظايف ام را خوب انجام بدم فوق العاده عصبي و آسيب پذير مي شم و ديگه نمي تونم مثل سابق يك آدم معقول، منطقي و آروم و مهربون باشم. و مسلما اين رابطه مون را خيلي خراب مي كنه.
4. مسلما نمي تونم مثل سابق به اوضاع خونه، غذا و همسرم رسيدگي كنم.
5. مي ترسم چاق بشم و ..................
مي ترسم .......
خواهش مي كنم راهنمايي ام كنيد.
راستش را بخوايد م يترسم نتونم بعد از مادر شدن اون ليلاي سابق باشم. فقط همين.
ليلا موفق (سه شنبه 18 بهمن 90)
تشکرشده 1,872 در 398 پست
الان سن شمامناسبه برای بچه دارشدن.درسته که یک مقداراندامتون بهم میریزه.اماچون به سرووضعتون اهمیت میدیدمطمئن باشیدبعداززایمان هم دوباره به اندام ووزن ایده ال میرسید.درضمن اول واخرشمابایداین دورانوسپری کنیدپس بهترالان که همه شرایط وداریداقدام کنیدتادیرنشده.درموردگرم بودن شوهرتون هم بایدبگم خیلی راهها وجودداره که همسرتونوبه ارضای جنسی برسونید.دزضمن شیرینی که بچه به زندگی میده می ارزه به اینکه یکم وقتتون پرشه،وخداروهم شکرکنیدکه می تونیدباردارشیدوازلذت مادربودن بهره مندبشید.
mahi91 (سه شنبه 18 بهمن 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)