قدم 1
چرا باید هدفگذاری کنیم؟
اگر قصد دارید به اهداف بزرگتان در زندگی برسید و آینده ای که همیشه رویایش را دارید به واقعیت تبدیل کنید، می بایست با تعیین اهدافتان شروع کنید؛ خیلی راحت تر از آن چیزی است که به نظر می آید. تعیین اهداف کلید موفقیت است. بزرگترین افراد موفق جهان به این علت موفق بوده اند که برای رویاهای خود از قبل نقشه ای را تعیین کرده بودند. و این در حالی است که شما قصد ندارید شرکت های چندین میلیون دلاری یا آسمان خراشی بسازید (یا شاید هم بخواهید!)، با وجود این، باز هم لازم است تا اهداف خود را تعیین کنید و هر روز به آنها رجوع کنید تا مطمئن شوید در مسیر درست هستید.
بنابراین قدم اول باید کار ساده ای باشد، درسته؟ اشتباهه! چون به همان راحتی که اهداف را می شود نوشت، عملی کردنِ آنها کار سختی است!
اگر واقعا می خواهید که در طول سال آنها را به پایان برسانید باید متعهد به انجام دادن باشید- و سفت و سخت هم متعهد بمانید. می بایست به طور کاملا جدی در انجام آنها متعهد باشید، و آنها را انجام دهید. باید بدانید که چرا آنها را تنظیم کرده اید.
بنابراین، در ادامه درباره سه دلیل که باید اهدافتان را تعیین کنید، دانستن علت تعیین آنها، و ایجاد یک هدف برای رسیدن به نتیجه، و اینکه این فرایند از شما چه چیزی خواهد ساخت، بحث خواهیم کرد.
1 - بدانید "چرا" قبل از اینکه "چگونه" را از دست بدهید.
اگر شما علت و چرای کار را بندانید، چگونه را کشف خواهید کرد. اگر "چرا" به حد کافی بزرگ باشد، "چگونه" آسان است. از طرف دیگر، اگر "چرا" مشخص یا بی اهمیت باشد، هر سطح سختی در "چگونه" برای مغلوب کردن شما کافی خواهد بود.
"هر کس برای زنده بودن یک چرا داشته باشد، می تواند از پس هر چگونه ای بر بیاید." فردریک نیچه
مثال: اگر من یک فولاد 20 فوتیِ 2 در 4 را روی زمین بگذارم و به شما بگویم که به عنوان سرگرمی و تفریح در طول آن راه بروید، ممکن است بدون اینکه مشکلی بوجود بیاید، آن را انجام دهید. بعد اگر من همان فولاد 2 در 4 را 10 طبقه بالاتر ببرم و مثل پل بین دو ساختمان قرار دهم و به شما بگویم که برای سرگرمی روی آن راه بروید، مطمئنم که می گویید عمرا!
حالا اگر روی پشت بام ساختمان دوم بچه یکساله ی شما باشد و آن ساختمان هم آتش گرفته باشد، اینکار را می کردید؟ البته! پس تفاوت در چیست؟ فولاد که همان 2 در 4 است. اندازه ساختمان هم همان است. و سختی و خطرناک بودن هم همان است؛ اما به هرحال علت و "چرا"ی موضوع تغییر کرده است. دلیل انجام آن بسیار مهم تر از سختی یا خطرِ کار است. هر "چگونه" ای ممکن است، اگر علت و "چرا" به حد کافی بزرگ باشد.
2 - شما نمی توانید هدفی که نمی بینید را بزنید.
"اگر ندانید که قرار است کجا بروید، احتمالا سر از یک جای دیگر در می آورید." یوگی بررا
یک هواپیما برای تعیین نقشه پرواز و رسیدن به آنجا به یک مقصد نیاز دارد. وقتی سوار ماشینتان می شوید، باید بدانید کجا قرار است توقف کنید، حتی قبل از اینکه از پارکینگ خارج شوید.
مثال: سه پسر در حال پیاده روی به میدانی باز رسیدند. آنها مسابقه ای ترتیب دادند که ببینند چه کسی می تواند روی یک خط راست و مستقیم راه برود. دو پسر اول از خط منحرف شدند و به صورت زیکزاک در مسیر حرکت کردند. ولی پسر سوم بر روی دو درخت در کناره ی خط تمرکز کرد و مستقیم جلو رفت.
زمانی که شما دقیقا بدانید کجا قرار است بروید، و بر آن نقطه تمرکز کنید، مستقیم تا آخر پیش خواهید رفت.
بدون تمرکز روی خطوط زندگیتان، دیری نمی گذرد که بی هدف سرگردان شده و در نهایت ناامیدی و گیجی دست از زندگی خواهید شست.
3 - برای چیزی که از شما ساخته خواهد شد.
اهداف بزرگی را تعیین کنید که پتانسیل زیادی را که در درون شما نهفته را به چالش بکشد تا شما را به فردی که می خواهید تبدیل کند.
" دلیل اصلی تعیین هدف برای چیزی است که از شما ساخته و عملی خواهد شد. چیزی که از شما می سازد، همیشه دارای ارزشی مهم تر از چیزی خواهد بود که شما به دست می آورید" جیم ران
"شما به آرزویی به مراتب بزرگتر از چیزی که تعیین کرده اید تبدیل خواهید شد." جیمز آلن
علاقه مندی ها (Bookmarks)