سلام.
سریع میرم سر اصل مطلب.
مشکل سایز سینه دارم.
این قضیه هم تا حالا خیلی اذیتم کرده و میتونم بگم که اعتماد به نفسم رو تا حد زیادی ازم گرفته. و خیلی وقتا باعث شده در محیط هایی اذیت بشم.
گرچه خودمو همینجوری قبول کرده ام ولی حرفای بقیه اذیتم میکنه. دلسوزی های بقیه اذیتم میکنه. خسته شدم از بس هر جا رفتم هی اینو به روم میارن. از فامیل گرفته تا دوست و آشنا و حتی خانواده خودم. یعنی شده برادر کوچکم توی جمع فامیل جلو پسرعمه هام و شوهر عمه ام بهم گفته تو قیافت خیلی مسخره است و اصلا به دخترا نبرده. یه بارم بهم گفت تو خیلی بدبختی و ظاهری که یه دختر باید داشته باشه نداری. مامانم هم که دم و دقیقه بهم میگه روم نمیشه بگم تو دخترمی. تو خوابگاه هم که خیلی مسخره شدم.و....
یکی نیست بهشون بگه اصلا به شما چه که من چه شکلی ام؟ خدا اینطوری منو آفریده به شما چه که نظر بدین؟
ولی فکر میکنم باید جراحی کنم. یعنی باید خیلی زودتر از اینا به فکر می افتادم.
نمیخوام بگید تغذیه و ورزش. چون امتحان کردم و جواب نگرفتم.
باید جراحی کنم.
ولی چند تا مشکل هست.
1- هزینه بالاش.
2- با شناختی که از پدرم دارم یا اصلا فکر جراحی رو مزخرف میدونه و حاضر نمیشه هزینه اش رو بده. یا اگه بده تا عمر دارم میخواد سرم منت بذاره که خرج گذاشتی رو دستم و فکر کردی من نوکرم که حمالی کنم و شما خرج کنید. اینو از اونجایی میگم که این برخوردها رو زیاد انجام داده. مثلا خواهرم دندوناش نا مرتب بود و ظاهر خوبی نداشت و خیلی اصرار میکرد که ارتودنسی کنه ولی بابا حاضر نشد پولشو بده و خواهرم بعد از عقدش شوهرش هزینه داد. ولی هنوزم بابا میگه خرج الکی گذاشت رو دست شوهرش.
3- به فرض هم که عمل کنم. با توجه به اینکه دو تا برادر توی خونه دارم یه جورایی حس میکنم خجالت میکشم. البته میدونم این مورد خیلی غیر منطقیه. ولی خب حسمه.
مامان به احتمال زیاد مخالف نیست. میشه به مامان بگم. ولی مامان و بابا هم رابطه خوبی ندارن. و طبق تجربه ی 27 سال زندگی و دیدن روابط مامان و بابا میدونم اگه مامان بره به بابا بگه هم بحث پیش میاد و تا یک ماه قهر و دردسر توی خونه داریم.
به نظرتون چی کار کنم؟
اصلا از جراحی حرفی بزنم؟
چه جوری بگم؟
پررویی و پرتوقعیه که چنین خرجی بذارم رو دست بابا؟
- - - Updated - - -
کسی پیشنهادی نداره که چطور قضیه رو مطرح کنم؟؟؟!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)