به نظر شما ته خط زندگی کجاست؟ آیا زمانی میرسه که ما به یه تابلو بر می خوریم که روش نوشته «اینجا ته خط است»؟ اونوقت باید به سختی این راه اومده رو برگردیم، چون خیابونی که توش هستیم یک طرفه اس و باید پیاده برگردیم، یا اینکه منتظر بمونیم تا شاید شهرداری در چند سال آینده یک اتوبان از اونجا بکشه به وسطای زندگی!
اونایی که به ته خط رسیدن از کجا می فهمن که این اتفاق براشون افتاده؟
ما خودمون هستیم که شهر زندگیمون رو میسازیم، خیلی ها هستن که شهرشون کوچه های بن بست زیاد داره، کوچه های پیچ در پیچ و خیابان های یکطرفه و پرتگاه و ...
خیلیها هم هستن که توی هر کوچه و خیابونی یه راه در رو می زارن، یه جاده فرعی، یه دور برگردون، یه زیرگذر!
اما چرا همه بلد نیستن؟ چرا ما بدون اینکه واحد شهرسازی رو بگذرونیم بدون هیچ اطلاعی شروع میکنیم به خیابون کشیدن و خونه ساختن، بعد هم شهری میشه که نه خونه هاش استحکام داره و نه جاده هاش امنیت و مقصد!
شهر شما چند تا خیابون داره، چند تا دوربرگردون، چند تا بن بست، چند تا پل؟ اصلا خونه هاش در چه وضعیتی هستن، با کوچکترین زلزله می ریزن پایین؟ یا نه ضد زلزله ان؟ چند تا از خیابونای شهرتون شما رو به مقصدتون رسونده، چندتاش بیراهه بوده؟ اصلا مقررات عبور و مرور رو رعایت می کنید یا نه؟ اصلا شهرتون مقررات داره یا نه؟؟ کی مقررات رو براش وضع کرده، خودتون یا اشخاص اطرافتون، یا جامعه و فرهنگتون؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)