درود به همه دوستان خوب همدردی
چند وقتیه احساس شدید افسردگی و بی میلی به زندگی میکنم
هیچ انگیزه ای ندارم و هیچ چیزی منو به شور و اشتیاق نمیاره
به خودم حرفهای خوب و امیدوار کننده زیاد میزنم و تلقین میکنم ولی تاثیری نداره
هر برنامه ریزی جدیدی که میکنم تا نیمه راه ولش میکنم
از امور معنوی تا مسائل مادی زندگی همه رو تا نیمه راه میرم و بعدش دوباره بی انگیزه تر از قبل بر میگردم سر جای خودم
خیلی تنبل شدم و کارهای شغلی رو در حد همون جاری به زور انجام میدم، میز کارم و کشوهاش شلوغ و کارهای فرعی عقب مونده زیاد دارم
خودم حس میکنم یک چیزی درونم بی صدا شکسته .........
اشتباهات و گناهان پی در پی گذشته و بدنبالش ناکامی های زندگیم مثل یک بغض گریه درون گلوم گیر کرده و هر لحظه به روح زخمیم چنگ میزنه
به خودم به ذاتم، بد کردم خیلی بد کردم
احساس میکنم روحم ناراحت و زجر کشیده و مثل یک اسیر با دست و پای زنجیر شده درونم زندانی شده درون بدنی که با بی رحمی تمام اونو وادار به گناه کرده
نمیتونم خودم رو ببخشم
در ضمن این حس خیلی به من نزدیکه که هر وقت اراده میکنم و خودم رو به خدا نزدیک میکنم وسوسه های شیطانی خیلی بیشتر از قبل و بطور محسوس بهم نزدیک میشه انگار همیشه درونم بین خیر و شر جنگ و جدال بر پاست این جور مواقع حضور شیطان رو به وضوح حس میکنم
درونم پر از غوغا و هیاهوست
این کشمکش درونی منو خسته کرده
دلم این دنیا رو نمیخواد
علاقه مندی ها (Bookmarks)