به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طلاق والدين دوست دختر

    سلام به همگي.١-٢ ماهي بود كه دختري ك باهاش در رابطه هستم بهم بي توجه شده بود و دليلش رو مشكل عاطفي بيان ميكرد تا اينكه چند روز پيش بلخره گفت ك مشكلش،طلاق والدينشه.من توي اين يكي دوماه بخاطر بي توجهيا واقعا خسته شدم و چن روز پيش بلاخره مطرحشون كردم و گفتم كه دارم اذيت ميشم(چون تا حالا همشو نگه داشته بودم پيش خودم بخاطر شرايط نامساعد اون دختر).ولي ديشب بهم گفت كه ميخواد ازم جدا بشه.بهم ميگه ك سرد شده چن وقته نسبت به من و خانواده و دوستاش و همه… و همش ميگه نميخوام توي بهترين دورانت با مشكلات من اسيب ببيني و اذيت بشي… من بدرد تو ديگه نميخورم تو خيلي شرايطت خوبه و با هركي باشي بهتر از منه و … هركاري ميكنم راضي نميشه ك برگرده تروخدا بگين من چيكار كنم.قصدمم ازدواجه و خود اون دختر هم ميدونه و خيلي خيلي دوستش دارم ولي فعلا تا يكي دو سال ديگه اين امكانو ندارم.خواهش ميكنم از همتون كه كمكم كنيد دارم ديوونه ميشم
    ویرایش توسط Amirgtp : یکشنبه 07 مرداد 97 در ساعت 07:19

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    يه اصلاحي بكنم:
    در واقع منظورم اين بود كه والدينش الان درحال طلاقن نه اينكه قبلا گرفته باشن و براي همين موضوع چند وقته ك درگيره.
    دوستان لطفا كمك كنيد من بايد توي اين شرايط چيكار كنم اخهه

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    بذارید یه مدت به حال خودش باشه.
    شما هم تو این فاصله می تونید برای ازدواج آماده بشید

    ضمنا مشاوره و روانشناس می تونه کمکشون کنه این بحران را راحت تر و بهتر پشت سر بذارن

  4. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    Amirgtp (یکشنبه 07 مرداد 97)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به شما و ممنونم از نظرتون بلاخره يكي كمكم كرد :)
    ببخشيد سوالم از شما اينه ك يني من تلاشي نكنم كه الان نظرش برگرده ك ميگه مناسب من نيست؟(چون واقعا شما از هر نظر فكر كنيد موقعيت من خيلي مناسبه همونطور ك خودشم بهم گفت و بعدش گفت ك بهتر ازون برام هست و خودمو وقفش نكتم)چون توي فشاره و نميتونه درست تصميم بگيره.
    و سوال مهمترم از شما و بقيه عزيزان اينه ك من با مادرم ك قضيه رو مطرح كردم،بهم گفتن اين ممكنه يه ترفند باشه و والدينش قبلتر طلاق گرفتن اما اون الان و به اين شيوه داره ميگه و تنها دليلشم اينه ك مطمئن بشه قراره باهاش ازدواج كني(چون من هيچموقه مستقيما نگفته بودم چنين تصميني دارم).البته دختر خيلي خوبيه ولي واقعا زمونه اي شده كه ادم به چشمشم نميتونه اعتماد كنه... من چطور ميتونم حقيقت رو بفهمم؟و اينكه چطور ميتونم مطمئن بشم اين طلاق روي زندگي مشترك من و ايشون تاثير منفي نذاره؟ما تفاهم زياد داريم و ايشون ملاكايي ك من ميخوامو خيليشو دارن و علاقه هم كه هست... تنها دليلي ك با وجود اين بي توجهي يكي دو ماهه و اين بحثي كه بينمون برا جدايي شد،من بازم ميخوام پيشش بمونم همينه.. ايا كارم درسته؟البته اينم بگم بعد از كلي اصرار و پافشاري از سوي من قبول كرد ك ادامه بديم تا ببينيم چي پيش مياد.ممكنه همش ترفند بوده باشه؟
    خيلي به راهنماييتون نياز دارم واقعا گيج شدم

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Arrow

    سلام دوست عزیز
    به تالار همدردی خوش امدین
    اول از همه بگین شما و ایشون چند سالشونه؟ تحصیلات و موقعیت شغلیتون چیه؟ از لحاظ فرهنگی مالی چقدر بهم نزدیکین؟
    ببینید اصلا قبلا طلاق گرفته باشن یا الان بخوان طلاق بگیرن ، نتیجه اش یکی هست و هیچ چیزی رو تغییر نمیده!!!!!!!!!

    من سخنان شما رو درک نمیکنم ، یعنی چی ترفند دارن ، مگه بحث حیله گری هست که اینجوری میگین

    خب وقتی شما با دختری آشنا شدین خودتونم میگین به قصد ازدواج بوده چون ایشونو درگیر روابط و احساسات کردین پس بایستی نسبت بهش مسئول باشین ، حالا این مسئولیت با آشنایی و زیر نظر خانواده ها شکل میگیره و کامل میشه

    بنظر من شما با این بدبینی و دو دلی ازدواج هم بکنین به بن بست میرسین
    بله ریسک هست اما این برا همه هست حتی ازدواج های سنتی (که من خودم این نوع ازدواج نمیپسندم)

    بنظرمن بهترین راه حل اینکه خانواده ها رو در جریان بذارین

    اینجوری حتی اگه والدین ایشون قبلا طلاق گرفته باشن مشخص میشه

    تکلیف دو تاتونم مشخص میشه

    فوقش یکی دو سال نامزد میمونین تا شرایط شما اوکی شه
    ویرایش توسط عسل28 : دوشنبه 08 مرداد 97 در ساعت 09:35

  7. کاربر روبرو از پست مفید عسل28 تشکرکرده است .

    Amirgtp (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عسل28 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    به تالار همدردی خوش امدین
    اول از همه بگین شما و ایشون چند سالشونه؟ تحصیلات و موقعیت شغلیتون چیه؟ از لحاظ فرهنگی مالی چقدر بهم نزدیکین؟
    ببینید اصلا قبلا طلاق گرفته باشن یا الان بخوان طلاق بگیرن ، نتیجه اش یکی هست و هیچ چیزی رو تغییر نمیده!!!!!!!!!

    من سخنان شما رو درک نمیکنم ، یعنی چی ترفند دارن ، مگه بحث حیله گری هست که اینجوری میگین

    خب وقتی شما با دختری آشنا شدین خودتونم میگین به قصد ازدواج بوده چون ایشونو درگیر روابط و احساسات کردین پس بایستی نسبت بهش مسئول باشین ، حالا این مسئولیت با آشنایی و زیر نظر خانواده ها شکل میگیره و کامل میشه

    بنظر من شما با این بدبینی و دو دلی ازدواج هم بکنین به بن بست میرسین
    بله ریسک هست اما این برا همه هست حتی ازدواج های سنتی (که من خودم این نوع ازدواج نمیپسندم)

    بنظرمن بهترین راه حل اینکه خانواده ها رو در جریان بذارین

    اینجوری حتی اگه والدین ایشون قبلا طلاق گرفته باشن مشخص میشه

    تکلیف دو تاتونم مشخص میشه

    فوقش یکی دو سال نامزد میمونین تا شرایط شما اوکی شه
    درود به شما و ممنون از نظرتون
    ما ٢٢ ساله هستيم هردو.ايشون دانشجوي فيزيوتراپي و من دانشجوي دندانپزشكي ام و جفتمون دوسال ديگه درسمون تموم ميشه.از نظر مالي هم حمايت خانواده برا يه زندگي متوسط توي اول راه دارم هم خودم كاراي اموزشي كنكور رو انجام ميدم و الان پول در ميارم تقريبا ماهي ٢-٣ تومن.و خب ميدونيد كه شغل دندانپزشكي من و حتي ايشون چقدر پولسازه.ببينيد من اولش اصلا قصد ازدواج نداشتم ولي بعدش كه فهميدم دختر خوبيه و يه سري تفاهما بينمون هست،به ازدواج هم فكر ميكردم چون هم خودم هم خانوادم تمايل داشتيم من توي سن جواني ازدواج كنم مثلا بعد از گرفتن مدركم.ترفند رو حقيقتش مادرم گفتن و نخواستن كسيو متهم كنن بلكه صرفا ميخواستن من همه چيز رو در نظر بگيرم.يعني مادرم منظورشون اين بود اين دختر اين كارهارو كرد كه از قصد ازدواج من مطمئن بشه و ببينه ايا پاش ميمونم يا نه.وگرن من خودم بشخصه بدبين نيستم.ببينيد بذارين باهاتون همه چيو در ميون بذارم كه چرا نخواستم خانواده ايشون در جريان باشن(البته خوشم چون از بابت تصميم من كامل مطمئن نبود،بحث خانواده رو پيش نكشيد)... دليلش همين رفتارها و بي توجهياس...خب اگ قرار باشه با هر ناراحتي كه پيش مياد زن از همسرش غافل بشه،زندگي به بن بست ميخوره و من حداقل به شخصه نميتونم با بي مهري كنار بيام... خيلي خيلي به اين خانوم هميشه محبت كردم،خيلي جاها از حقم گذشتم كه آب توي دلش تكون نخوره... حتي اين مدتم به روي خودم نمياوردم كه دارم اذيت ميشم چون ميدونستم خودش درگيره..حالا مثلا اگ درگيري مال قديما بوده باشه و الان همش ترفند بوده باشه،پس اين بي توجهي قابل توجيه نيست.از طرفي ايشون دليل بيان جداييمون رو اولا بخاطر خود من بيان كردن و گفتن به پاي مشكلاتش اين دورانمو هدر ندم و براي من خيلي موارد بهتر هست و با اين شرايط ديگه به دردم نميخوره و ... ثانيا گفتن رابطه مسئوليت ميخواد و الان در توانش نيست كه مسئوليت هارو در قبالم انجام بده كه اينم باز برميگرده به همون دليل اول كه من اذيت ميشم.بهر نحوي بود راضيش كردم ادامه بديم گفتم بلخره اين چند ماهم ميگذره و الان توي شرايطي نيستي ك بتوني درست تصميم بگيري و ... بلخره قبول كرد اونم با كلي اصرار.خب حالا اين وسط چنتا مشكل هست...
    ١- اين درخواست جدايي منو نگران كرده ك اگه توي زندگي مشترك هم مشكل پيش بياد،همچين رفتاري رو بخوام ببينم و زندگيم از هم بپاشه و با هر سختي بخواد بحث طلاق و جدايي رو پيش بكشه حالا بهر دليلي
    ٢-اينكه توي اين مرحله اين بي توجهيا بهم شد هم ناراحتم كرد هم نگران كه مبادا با سختي توي زندگي مشترك دوباره همين رفتار باهام بشه.درواقع نميدونم ايا اينها طبيعيه از جانب دختري كه توي اين سن والدينش دارن جدا ميشن؟چون من واقعا مقصر نيستم و ميشد رفتار بهتري باهام داشته باشه نه اينكه حتي وقتي من ميرم سراغش كه حالشو بپرسم پسم بزنه...ميدونيد انگار گيجه اصن نميدونه داره چيكار ميكنه و منم نميدونم طبيعيه يا ن
    ٣-ايا ممكنه از قبل جدا شده باشن والدينش؟اين خيلي مهمه چون نشون ميده اولا اون دختر داره دروغ ميگه ك خيلي بده و ثانيا اين ميتونه تاثيرات عاطفي بيشتري روش بذاره اگه توي زمان كودكيش والدينش جدا شده باشن(البته حداقل با شناختي ك من از اين دختر دارم،خيلي صاف و سادس نه اينكه اب زير كاه باشه ولي خب ازدواج تصميم مهميه بايد همه چيزو سنجيد)
    ٤-ايا اين طلاق حالا در هر مرحله اي بوده باشه ميتونه روي زندگي من و ايشون تاثيو بذاره؟بهرحال اثر رواني داره و ممكنه قبحش ريخته شده باشه بخصوص اينكه والدينش با داشتن يه دختر دم بخت و يه دختر ١٢ ساله دارن تو اين موقعيت حساس سر ناسازگاري ميگيرن
    ٥-راجب سوالتون هم بگم هر دو خانواده تقريبا هم سطحن از نظر مالي و تخصيلاتي و تا حدودي هم مذهبي.من و اون دختر هم تفاهمايي داريم و از نظر مذهبي اعتقاداتمون خيلي شبيهه.يني مثلا جفتمون نماز ميخونيم جفتمون مثلااز مشروب و ... بيزاريم ولي سفت و سخت مذهبي هم نيستيم.مثلا ايشون توي رعايت حجاب ميانه وفتار ميكنه.كلا يني ميانه ايم توي همه چيز.از نظر سطح فكري و خيلي چيزاي ديگم شبيهيم منتها من هنوز نميدونم دختري هست كه سازش بكنه توي زندگي يا نه.من ادم فوق العاده سازش كاريم و به قول مامانم نيم من هستم بجاي تمام من ولي اگ هميشه از خود گذشتگي از طرف يكي باشه،ديگه خسته ميشه يه جايي.و همونطورم كه گفتم نميتونم با بي توجهي كنار بيام اونم مني كه اينقدر مهربون و فداكارم.فكر كنم هركسي هم باشه با بي مهري و اينكه براي رضايت و شاديش تلاشي نشه ناراحت بشه.دليل اصلي ترديد من توي ازدواج باهاش هميناس...چون شرايط الان عادي نيست كه بشه تصميم گرفت كه ادامه دادن حمايتم ازش اصن درسته يا ن.
    ٦-من براي بهبودي حالش بجز مشاور بايد چيكار كنم؟ايا همونطور ك شيدا خانوم گفتن بايد ارتباطمو كم كنم(ك خودشم گفته همينو ميخواد)يا برعكس؟چون گفت از من و خانوادش و دوستلش و ..سرد شده.گفت هركسي ك يه روزي بودنش براش مهم بوده،الان خيلي فرقي نداره براش بود و نبودن اون شخص.ايا شدنيه و طبيعيه؟قابل حله ايا؟
    ببخشيد طولاني شد چون خيلي توي شرايط حساسيم و به كمك نياز دارم و برا همين همه چيزو گفتم.و ممنونم از شما و شيدا خانوم و پيوسته منتظر نظرات شما و ديگر دوستان هستم.ممنون
    ویرایش توسط Amirgtp : دوشنبه 08 مرداد 97 در ساعت 10:52

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام مجدد
    ببینید هیچ وقت نخوایین خودتونو به زور تو زندگیه کسی دیگه جا کنین
    اگه اون شخص خودش بخواد برا شما جا وا میکنه
    اینکه میگن درگیرم بهونه اس ... اینو به جرات میتونم بگم ... مخصوصا ما دخترا تو مواقع حساس و احساسی بیشتر از بقیه وقتا نیاز داریم کسی کنارمون باشه
    یادمه خیلی وقت پیش حدود سن های شما یکی تو زندگی من بود که بعدها ادعا کرد درگیره نمیتونه جواب تلفن بده و پیامها رو یکی در میان جواب میداد و منم خیلی اذیت میشدم و...
    اما خدا طوری دستشو رو کرد که فهمیدم کسای دیگه تو زندگیشه که وقت نمیکنه یا ارزش نمیده....
    نمیخوام بدبینتون کنم اما مهمترین شخص خود شما هستین .من اگه جای شما باشم با اصرار بیش از حد خودمو کوچیک نمیکنم
    شما هم جوونین هم خانواده خوب دارین هم تحصیلات عالی
    خیلی دخترا هستن که حسرتشونه با شخصی مثل شما ازدواج کنن
    یه جا خوندم اگه شما خودتونو بنز بدونین دیگه دلهره ندارین طرفتون بره با پرایدا دور بزنه ... چون خودتون خیلی بالاترین
    من اگه جای شما بودم
    یه قرار ملاقاتی تو کافی شاپ و جای عمومی میذاشتم و خیلی قاطع و صریح میگفتم تصمیم ازدواج دارم و میخوام خانواده ها رو در جریان بذارم
    متاسفانه تو ایران ما جوریه که مردم فکر میکنن تا خواستگاری میشه حتما باید ازدواج صورت بگیره
    اصلا اینجور نیست . مثلا خود من که بعد خواستگاری با کسی که دوسش داشتم بخاطر مخالفتها جدا شدیم
    اگه قبول نکرد که بذارین کنار بدون اصرار و قاطع خداحافظی کنین (گاهی وقتها اصرار بدتر ادمها رو زده میکنه)
    اگه فرصت خواست فرصت یه ماهه بدین اما تو این مدت تکلیفتونو مشخص کنین
    اگه هم که من من کرد باز رابطه رو قطع کنین
    من حس میکنم ایشون شما رو تو آب نمک خوابوندن
    برا خودتون ارزش قائل باشین
    امیدوارم تصمیم درست بگیرین
    موفق باشین دوسته عزیز

  10. کاربر روبرو از پست مفید عسل28 تشکرکرده است .

    Amirgtp (دوشنبه 08 مرداد 97)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم ازتون.وقتي ميبينم كسي باهام هم فكري ميكنه واقن ارامش ميگيرم.خدمتتون عرض كنم ك راجب اصرار بيش از حد و اينها ك فرمودين،همون شب كه بحث جدايي رو مطرح كرد منصرفش كردم نه اينكه بازم هرروز بخوام تلاش كنم و الان اين مسئله بسته شده.دليل اصلي اصرارم جداي از علاقم و اينكه الان شرايطش برا تصميم گيري مساعد نيست،اين بود كه تا قبل از اينكه من اون انتقادهارو مطرح نكرده بودم،هرچند ارتباطمون كم بود ولي بود و اون هم گه گاه خبر ميگرفت و ميگف قبول داره اذيتم كرده و اينكه تو اينده جبران ميكنه.چون من يهو همه انتقادهارو كردم و ديد چقدر ناراحت و دل شكستم،گفت اون اوايل دغدغه اي نداشت و تمركزش روي من رابطمون بود كه راضيم كنه و واقنم همينطور بود.ولي از اون زمان كه جدايي والدينش قطعي شد برا خودش،ارتباطشو باهام كم كرد(اشاره نكرد و منم نفهميدم ك عمدي منظورش بوده يا ن).گفت الان شرايطش عوض شده و دلش نميخواد و نمياد بامني ك اينقدر خوب بودم باهاش هم بي توجه باشه ولي دست خودش نيست(فكر نميكنم دروغ گفته باشه).و اينكه دلش نميخواد من بهترين دورانم با مشكلاتش بخواد تباه بشه و تا همينجاشم گفت كلي بهت مديونم بخاطر اذيتام.گفت شرايطش الان عوض شده و زندگيش ازتم پاشيده و نهايتا دوسال ديگه بمونه خونه مادربزرگش و با اونو خالش و احتمالا مادرش زندگي كنه ولي بعدش ميذاره ميره ازينجا چون جايي براي موندن نداره... گفت اگ الان جدا نشيم دوسال ديگه ك وابسته تريم جدا ميشيم و اين سختتره.منم در جواب مطمئنش كردم كه پاش ميمونم و حتي با مادرم قضيه رو مطرح كردم و به اون دخترم گفتم كه من ازت مسئوليتي در قبالم نميخوام تا اينكه اين بحران رو رد كنيم و بعدش دوباره از اول همه چيو شروع ميكنيم.اونم گف اگه تو ميخاي،باشه ادامه ميديم ببينيم چي ميشه هرچي به صلاحه و نميخام ازم ناراحت باشي ... يه جورايي انگار اصن نسبت به زندگيش و همه چيز بي توجه و بي اهميت شده همونطور ك خودشم گف من والدينش خواهرش دوستاش و ... خيلي هيچكدوم اهميتي ندارن.حالا با اين اوصاف به نظرتون تصميم من و كارايي كه كردم اشتباه بوده؟از اينجا به بعد چه رفتاري و چه كاري بايد بكنم براي بهبودي اون دختر و بهبودي رابطمون؟ايا اينكه من اينهمه برا موندنش تلاش كردم ايا باعث نميشه كه بعدا بهم بي احترامي بشه و منو كم ببينه؟نظر خودم اينه ك تا وقتيكه دوباره شرتيط نرمال نشده،به هيچي فكر نكنم و بعده اون دوباره سعي كنيم براي رابطمون.چون الان كاملا مشخصه ك گيج و نااميده و نميدونه ميخواد چيكار كنه و از طرفي نميخواد منو بيشتر اذيت كرده باشه ولي خب كلا اخلاقش اينطوره كه تمايل داره راجب ناراحتيش هيچ صحبتي نكنه و تو اين زمانت تنها باشه كه ميشه همون بي توجهيه...حالا نظر شما و ساير عزيزان چيه من چيكار بايد بكنم؟تارتباطم رو كم كنم يا نه؟براي بهبودي خودش و رابطه چيكار كنم؟صميمم درست بوده؟ممنونم
    ویرایش توسط Amirgtp : سه شنبه 09 مرداد 97 در ساعت 12:07

  12. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    با توجه به شک و تردیدهای مادرتون و حرفهایی که زدید، این را می گم.
    ممکنه این دختر واقعا دختر خوبی باشه و مشکلش هم الان واقعا طلاق والدینش باشه.

    اما خب ممکنه هم داره داستان می سازه.
    آدم احساسی هست و از بازی کردن نقش قربانی هم لذت می بره و برای جلب توجه از این داستانها می سازه ( بعضیها می گن سرطان دارم و نمونه هایی از این داستانها)

    ممکنه سرش جایی گرمه و داره کم و بیش کس دیگه ای را امتحان می کنه و شما را هم این گوشه نگه داشته تا ببینه چی می شه.
    و خیلی ممکنه های دیگه.

    نمی شه که با این ممکنه ها چیزی را خراب کرد
    نمی شه هم بدون اطلاع و شناخت کافی و درست ازدواج کرد.

    پس به جای ... حالا صبر می کنم و بذار ببینم چی می شه و شاید خودش آروم شد و ... شناختتون را بیشتر کنید.
    چطور این مدت باهاش بودید متوجه نشدید با والدینش زندگی می کنه یا نه ( آخه پرسیدید شاید جدایی مال قبل هست و الکی می گه جدیده)
    مگه اینستاگرام، فیس بوک ... هیچی نداره که شما ببینید خانواده اش و دوستاش و اطرافیانش کیا هستند؟
    مگه دو تا دونه عکس از مراسمها و مهمونیها و خانواده اش تو گوشیش نداره و به شما نشون نداده تا حالا؟
    یعنی شما واقعا نمی دونید با کی دوست هستید؟

    البته دخترها تو این زمینه ها تیزترن و ریزبین تر.
    خیلی سریع از وسط حرفهای طرف یا شواهد متوجه دروغها می شن.

    به هر حال رابطه و آشنایی به قصد ازدواج، فقط کافی شاپ رفتن و خرید کردن نیست.
    حتی همین موضوعی که مطرح کردید هم باید بررسی بشه. آیا ایشون دختر ضعیفیه؟ تو هر مساله ای می خواد افسرده بشه و بکشه کنار و شما را اذیت کنه و ...
    آیا طلاق والدینش روی ازدواج و زندگی مشترک شما تاثیر زیاد خواهد داشت و برخورد این خانم چطور خواهد بود.

    شما که قصدتون ازدواج هست و فقط دوستی و سرگرمی نیست
    به نظرم بهتره هم خودتون چشم و گوشتون را باز کنید و بیشتر دقت کنید
    هم با این خانم جلسات مشاوره برید و بسنجید چقد برای ازدواج با شما مناسبه.

    وگرنه بعد دو سه سال خوشگذرونی و کنار هم بودن و ... یه دفعه متوجه می شید کلی مشکلات دارید و حالا با وابستگی و مسائلی که پیش اومده مجبورید ازدواج کنید، در حالی که سه سال فقط دوستی و سرگرمی بوده، نه شناخت.

  13. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Amirgtp (سه شنبه 09 مرداد 97), میس بیوتی (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 شهریور 97 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1397-5-07
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    103
    سطح
    2
    Points: 103, Level: 2
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شيدا خانوم ممنونم.حقيقتش تا جايي كه من حس ميكنم،دختر صاف و ساده ايه ولي به قول شما ممكنه اين تصور من بخاطر تيزهوشي شديدش باشه...ببينيد خونشون جاي ديگس و گويا با پدرو مادرشه چون از مادرش كه خيلي زياد تعريف ميكنه و از پدرشم گاها تعريف ميكنه چون تازگيا با هزينه خودش و مادرش ماشين خريده و با پدرش ميره بيرون كه دوباره دستش به رانندگي عادت كنه حتي گفت يه بارم با باباش دعوا كرده كه نذاشته تنهايي بره بيرون با ماشين... يعني ميشه گفت با خانوادش بوده اما از طرفي هم اينكه مادرش ماشينو خريده براش و اينكه به گفته خودش پول ماهانش رو از مادرش ميگيره يه كم منو به شك انداخت واقعا.كلا عكساش هم فقط و فقط خودشع و دوستاش(عكساي خود منم همش همينطوره)اون اوايلم يه حرفايي ميزد از پدر مادرش برا همين انچنان توي اين مورد شك ندارم.فقط مادرم هشدار داد همه چيزو بسنجم.بله راجب مشاوره قبل ازدواج كاملا باهاتون موافقم ولي الان توي اين شرايط فكر نكنم مقدور باشه.الان بايد اول از همه اين برهه حساس رد بشه.همونطور ك گفتم بهنظرم دختر صاف و ساده و بي الايشيه ولي با حرفاي شما و عسل خانوم يه خرده به شك افتادم كه مبادا من فقط يه گوشه كنار براي روز مبادا باشم...البته كه اگ واقن اوضاع روحيش خوب نباشه فكر كنم اين احتمالا قابل رد شدنه.نميدونم واقن گيج شدم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.