سلام
اگه اشتباه نکنم پنجم ابتدایی بودم که سرزنش ها! شروع شد.قضیه این بود یکی از دخترای فامیل سوم ابتدایی رو جهشی خونده بود و منم طبق یه قانون نانوشته باید یک سال جهشی میخوندم.انقدر حرفشو انداختن که من بالاخره تصمیم گرفتم دوم راهنمایی رو جهشی بخونم.ایندفعه اونها بودن که اصرار میکردن نخونم(چونکه وقتی با مادر اون دختره حرف زده بودن فهمیده بودن که دختره به خاطر همین جهشی خوندن یه سری مشکلای روانی و افت تحصیلی پیدا کرده).ولی من گوش نکردم و اون سال رو جهشی خوندم.درسم افت نکرد ولی مشکل این بود که همیشه مسخره میشدم به خاطر اینکه یه سال کوچکتر بودم!همیشه خودم رو سرزنش میکردم که جهشی خوندم و تو کلاس خیلی ساکت بودم تا کسی مسخره ام نکنه.ادامه پیدا کرد تا دوم دبیرستان اینجا بود که مبتلا به خ.ا شدم و اینجا بود که افت هام شروع شد.انواع و اقسام افسردگیها و مشکلات روحی روانی شروع شدن.حتی سال پیش دانشگاهی سه تا تجدید آوردم.تو همه این مدت خانواده ام یک کلمه هم نفهمیدن و فقط وقتی کارنماه هارو میدیدن سرزنش میکردن.این مسئله(نگفتن مشکلاتم به خانواده که خواهرا و برادرام هم همینطورن و همچنین سرزنش ها)باعث شد که وقتی سال پیش میخواستم کنکور ندم(به خاطر اینکه نخونده بودم) مجبور شدم بگم میخوام تغییر رشته بدم و سال بعد شرکت کنم!حالا سال پیش پشت کنکو موندم و امسال هم احتمال قبولیم کمه.ولی اگه سال دیگه شرکت کنم مطمئنم تو یکی از رشته های خوب قبولم.اما باید یه سال دیگه با نیش و کنایه ها کنار بیام :(
حالا سوال من اینه که واقعا مشکل اصلی من چی بوده؟چجوری حلش کنم؟
تو این اتفاق ها من مقصر بودم؟مگه من موقع جهشی خوندن چند سالم بود که بتونم خوب رو از بد تشخیص بدم؟یعنی خدا اینجوری مزد درس خوندنا و زحمتای من رو داده؟
چطوری به این سرزنشا پایان بدم؟
این یک سال رو چجوری دووم بیارم؟
خیلی خیلی خییلی ممنون میشم به همه شون جواب بدید:rolleyes:
ببخشید طولانی شد
علاقه مندی ها (Bookmarks)