سلام پریروز حالم خیلی بد بود باز دوباره همون حال همشگی بهم دست داده بود اصلا حوصله دیدن شوهرمو نداشتم دوباره از دیدنش ناراحت شدم 5 ساله همین طوری میشم و سرمیکنم با این موضوع همش تو ذهنم اونو با مردای دیگه مقایسه میکنم دیگه دارم دیوونه میشم یه دفه زدم زیر گریه و با خدا دعوا کردنگفتم خدایا تو بانی شدی که من همسرمو دوست نداشته باشم اخه ازدواج من سنتی و بدون عشق اغاز شد البته بگم ویژگی های خانودگی همسرم زبونزده همین که با اصالتن ولی خودش از همون اول تو دلم نرفت واسه همین همش مقایسه میکنم دیگه کلی گریه کردم فرذاش تو یه تایپیکی بودم در مورد نگاه به نامحرم بله خدا با من حرف زد میخواست بگه عامل این ازار رو حیت فقط خودتی چون همش به نامحرم ناه میکنی و اونا رو با شوهرت مقایسه میکنی و این با عث میشه دوستش نداشته باشی حالا از امام حسین کمک خواستم تا بهم کمک کنه تا عفت کنم و اینقدر مثه مردا هیز نباشم اونایی که این مساله براشون پیش نیومده نمیتونن منو درک کننتو رو خدا گمگم کنین به بکین چرا اینقدر پستم که اینکارو میکنم دیشب که حرم بودم همش جلوی خودمو میگرفتم که تو مردا رو نگاه نکنم ولی بازم موفق نشدم
- - - Updated - - -
همین دوست نداشتن ها و مقایسه کردن ها هم باعث شده که هیچ وقت از رابطم لذت نبرم و سرخورده باشم البته بگم من فک میکنم تا حدودی شخصیت کمالگرا دارم اخه خیلی پر توقع هستم و با رویا زندگی میکنم
- - - Updated - - -
ای کاش مدیر محترم همدردی هم یه سری به تایپیک منم میزد چون عاجزانه ازشون کمک میخوام
علاقه مندی ها (Bookmarks)