سلام. ۲۶ سالمه و ۱۴ روز مونده تا روز عروسی...
من توی دوران عقد باردار شدم و الان دو ماهه که باردارم. همسرم خیلی به خانوادم بی احترامی میکنه. پدر من بخاطر مشکل مالی تازه از امروز شروع کرده به جهیزیه گرفتن. اما شوهرم مدام متلک میندازه اگه کم و کسر باشه جلو فامیلت صدام در میاد... ماشین خرید یکهفته پیش پدرم بهش تبریک گفت و پرسیپ پس شیرینیش چی؟ شوهرم جواب سر بالا داد که من از این قرطی بازیا بدم میاد!! در صورتی که دوست و فامیل و اشنای خودشون هر کدوم گفتن شیرینیش چی میشه به همه قول باغ سنتی و داد. حالا که نزدیک عروسیه و دستش خالیه به همه گفت میبرمتون یه شب بیرون شام... اما بابای من که بهش گفت جوتب سر بالا داد... خونه ای که گرفتیم و اصلا قشنگ تمیز نکرده و همه جای خونه کثیف بود... توی ماشین بابام لودم که سر راه همسرم و دیدیم... بعد حال و احوال پرسی گفتم خونه تمیز نشده فردا باهم بریم دوتایی تمیز کنیم... جلوی بابام و مادرم شروع کرد به بلند صحبت کردن و با لهن بد حرف زدن... بهش توی تنهاییمون که خونه رو تمیز میکردیم میگم بابام از دستت شاکیه و دلخوره... داد میزنه میگه بیخود شاکیه!!! خیچ جوره نمیتونم باهاش صحبت کنم که احترام به خانوادم بذاره... اشتباه بدتر این بود که به خانوادم گفتم میخوام جداشم... فکر میکردم خانوادم با وجود بارداریم یکم دلداریم میدن و مشکلم و حل میکنن!!! اما مادرم بدتر میکنه!!! طوری بامن رفتار میکنه و صحبت میکنه که بدتر از خانوادم ربوده میشم و ترجیح میدم با همسرم زندگی کنم!!!! خانوادم به جای حل کردن مشکل پاشونو کردن توی کفش که طلاق!!!!! من نمیخوام طلاق بگیرم... بچم و زندگیم و دوست دارم... فقط میخوام این وسط حق و حقوق ها رعایت بشه و بی احترامی به خانوادم نباشه... تورو خدا کمکم کنید حالم اصلا خوب نیست
علاقه مندی ها (Bookmarks)