به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 9 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 94
  1. #81
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    30
    Array
    ممنون بابت نظراتتون. من اشتباهاتم رو قبول دارم و همه چيز رو عين واقعيت مينويسم، يعنى هم رفتارهاى بد خودم و هم همسرم، كه بهتر بتونم از كمكتون استفاده كنم. سحر جان اينكه شما ميگين من مغرورم، ولى من احساس ميكنم خيلى جاها غرورم شكسته و كوتاه اومدم، ولى خوب يك سئوال داشتم اينكه غرور واسه خانم لازم نيست؟ و اينكه اگه من با هر رفتار بد همسرم كوتاه بيام و عكس العملى نشون ندم ارزشم پايين نمياد؟
    راستش رو بخوايد من فكر ميكنم همسرم اصلا نميدونه چى ميخواد از زندگى، لباس تنگ يا كمى باز بپوشم پيشش عصبانى ميشه و ميگه از اين لباسا نپوش يا با يه حالتى نگاه ميكنه كه انگار چندشش مياد، يكبار يه پيرهن گرفته بودم پوشيدم نگاه كنه با يه حالتى نگاه كرد كه زود رفتم درآوردم، ولى من كاملا پوست سفيدى دارم و اندامم هيچ ايرادى نداره، و اولين كسيه كه داره از پوستم و اندامم ايراد ميگيره و من تنها دليل اين كارش رو فقط و فقط مقايسه با اون دختر ميدونم چون اون چاق و سبزه است. من تو خونه خيلى سعى ميكنم ويژگى هاى زنانه ام رو بيشتر كنم، مثلا هميشه آرايش كرده و مرتبم، مياد خونه ميگه چرا خودتو اينجورى رنگ كردى، برو پاك كن بعدش بيا، بعدش ميگه من از لباس باز خوشم نمياد، دامن بلند بپوش با شلوار، يه چيزى هم بپوش يقه اش باز نباشه. منم ميخوره تو ذوقم، ميرم ميشينم بغلش باهاش حرف بزنم هولم ميده، ميخوام حرف بزنم ميگه مغزمو خوردى، خوب من با اين شرايط چقدر ميتونم نزديك بشم بهش؟! همسر من دوست نداره پيشش لباس باز و تنگ بپوشم ولى وقتى ميريم خارج يه زن يا دختر لختى ميبينه هيجان زده ميشه ميگه كاشكى اين زن من بود، هر دفعه رفتيم خارج همين اداهارو درآورده. مثلا خودش هميشه ميره تو استخر وسط زنها و دختراى لخت، به منم ميگه مانتو گشاد بپوش يك ذره مو هم بيرون نمونه. من نميدونم اينكه اون بره بين لختا شنا كنه گناه نيست ولى من موهام بمونه بيرون جنگ جهانى ميشه.
    در مورد روابط خصوصى هم بگم بهتون كه اون اصلا به من نزديك نميشه و هيچ تمايلى به من نداره چون نيازش رو جاى ديگه برطرف ميكنه. من ريشه همه اين مشكلات رو فقط تو اين ميبينم كه همسرم منو دوست نداره و ذهنيتش به من از اولش هم منفى بود و الان هم تحت تاثير حرفهاى مادرش ذهنيتش كاملا منفيه منفى شده و من هر تلاشى بكنم در نظرش بى ارزشه، خودمم خسته شدم از رفتارهاى ديكتاتورانه و قلدرانه اش.
    سحر جان شما اگه جاى من بودى چه جورى رفتار ميكردى مقابل اين رفتارها؟

  2. 3 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    Amina (چهارشنبه 09 تیر 95), gisooo (چهارشنبه 09 تیر 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 10 تیر 95)

  3. #82
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    خانم عزیز من همه ی پست های شما رو نخوندم ولی بعضی هاش رو که خوندم یه فرض برام مطرح شد. شاید شوهر شما داره عمدا شما رو اذیت می کنه که مهریه تون رو ببخشین و جدا بشین. احساس می کنم شاید می خواد شروع طلاق از سمت شما باشه که هم خیالش از مهریه راحت بشه و هم اینکه جلوی دوست و آشنا و پیش خودش بگه من خوب بودم حنا بد بود. به حرف های گل گندم و سوشیانت توجه کنید و با دست خودتون شخصیت خودتون رو نابود نکنید.

  4. 3 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    gisooo (چهارشنبه 09 تیر 95), ZENDEGIBEHTAR (پنجشنبه 10 تیر 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 10 تیر 95)

  5. #83
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    42
    Array
    اشتباهات شما و خونوادتون:

    1- با وجود این همه مشکل و تحقیر هنوز به پدرت چیزی نگفتی

    2- زمانی که بهت توهین میکرد مادرت بجای این که تو حمایت گنه و بزنه نو دهن کسی که یک ماهه ولت کرده، منفعلانه سرشو انداخت پایین و دعوت به سکوت کرد.

    شما کل ماجراها رو بدون سانسور برای پدرت تعریف کن، مهریه رو هم تحت هیچ شرایطی "نـــبـــــخـــــش"، این درست ترین کار ممکنه.

  6. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    ZENDEGIBEHTAR (پنجشنبه 10 تیر 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 10 تیر 95)

  7. #84
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من اصلا نمی فهمم که چطور بعضی از کاربران به راحتی به خودشون اجازه می دهند برای دیگران نسخه طلاق بپیچند.

    خانمها و آقایونی که به راحتی حرف از طلاق میزنید اگه شما هم میخواید در زندگی به این راحتی طلاق بگیرید پس بهتره واقعا روی رفتارها و افکارتون از الان کار کنید و تمرین کنید که اول تلاش کنید در جهت بازسازی و بعد به عنوان آخرین راه به طلاق فکر کنید.

    استارتر تاپیک خودش به اندازه کافی ذهن خوانی میکنه دیگه لازم نیست بقیه بیان براش از فرضیات جدید بگن
    .

    این تاپیک تقریبا با تلاش بعضی کاربرهای دلسوز باز هم کافی نیست و به نظرم شما باید مشاوره خصوصی بگیرید. کاربرها نظراتشون دو دسته ای شده و ذهن شما رو درگیر میکنه بهتره عضو آزاد بشید تا بتونید با تمرکز بیشتر از راهنمایی های موثر مدیر سایت استفاده کنید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهرآیین تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (پنجشنبه 10 تیر 95)

  9. #85
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    با مهرآیین موافقم
    والا اینجا هرچقدر سعی شد ، به استارتر کمک بشه ، تا حداقل اشتباهات خودش رو بپذیره و تغییر رو از خودش آغاز کنه ، باز بعضیا براحتی اومدن حرف از طلاق و جدایی زدن ! کسی اشتباهات شوهر این خانم رو منکر نمیشه ، اما ما اینجا با خانم داریم صحبت میکنیم تا به اصلاح خودش بپردازه و با آرامش این مساله رو حل کنه ! بعصی آقایون براحتی پیشنهاد طلاق میدن ! اگر زندگیا بخواد به این راحتی به طلاق منجر بشه ، ما باید کم کم شاهد یه اجتماع از هم پاشیده و داغون باشیم ...

  10. 2 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    مهرآیین (پنجشنبه 10 تیر 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 10 تیر 95)

  11. #86
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من چندين مشاوره رفتم، نظرات هر كدوم مثل دوستان اين سايت متفاوت بود، يكى از مشاورها گفت خدا به دادت برسه با اين آدم و مادرش چطورى ميخواى بسازى، گفت من كمكت ميكنم استرس رو از خودت دور كنى كه حداقل مريض نشى گفت به نظر من هر چه زودتر طلاق بگير، يكيش گفت تو انتخابت عجله كردى شما فرهنگ و كلا دنياتون باهم متفاوته و همسرت تنوع طلبه و نميتونه دوست دخترش رو فراموش كنه ولى گفت ميتونى كارى كنى كه زندگيتو حفظ كنى، گفت قدم اول اينه كه چاق بشى گفت برو متخصص تغذيه، رفتم دكتر تغذيه برام برنامه داد ولى انقدر فشار عصبيم زياده همه اش به فك و دندونام فشار ميدم و اشتها ندارم كه هر چى ميخورم بالا ميارم(با عرض معذرت) واسه همون عوض چاق شدن روز به روز دارم لاغر ميشم. يه مشاور ديگه رفتم برام قرص آرامبخش داد كه باعث شد همه اش بخوابم و به نظر بيشتر افسرده ميومدم، بعدش رو من كار ميكرد كه بتونم با همسرم ارتباط كلامى برقرار كنم و كمكم ميكرد بتونم اسمش رو صدا بزنم، يه مدت خوب بود ولى وقتى اسم همسرم رو صدا ميزدم همسرم مسخره ام ميكرد منم ديگه هيچ وقت صداش نزدم و اون دكتر هم گفت من هر كارى ميتونستم كردم برات بايد كمى هم خودت تلاش كنى. يكى ديگه رفتم گفت تو خيلى كوتاهى كردى ولى گويا همسرت از اولش هم زياد تمايلى بهت نداشته و فقط به خاطر سنش و به خاطر حرف اطرافيان ازدواج كرده و الان خيلى راحت ميتونه طلاق بده و چون پولداره اصلا نيازى به ازدواج نداره چون به اين فكر ميكنه كه من وقتى با هر كسى بخوام ميتونم باشم چرا عمرم رو واسه كسى بذارم كه علاقه ام بهش در حد جزئيه و نميتونه منو جذب خودش كنه، گفت ميتونى تلاشت رو بكنى واسه حفظ زندگيت كه بعدش اگه جدا شدى حسرت نخورى ولى گفت من احتمال خيلى قوى ميدم جدا بشيد چون تو مهارت زندگى نميدونى خيلى ضعيفى و خانواده ات خيلى پشتت بودن كه تو كمى لوس بار اومدى. پيش يه خانوم دكتر ديگه رفتم گفتن كه همسرت اصلا نميخواد تورو طلاق بده اتفاقا ميخواد تورو به عنوان زن زندگى داشته باشه كه ازت صاحب بچه بشه و در كنار تو معشوقه دلخواهش رو داشته باشه و گفت كه ميتونى تلاشت رو بكنى تا فقط به تو فكر كنه، پيش يه دكتر ديگه رفتم كه آقا بودن، گفتن كه خيلى كار خوبى كرديد كه رابطه نداشتين باهم و اينطورى حق و حقوقت حفظ ميشه و گفت همسرت بلوغ فكرى نداره و خيلى گستاخه، گفت با خانواده ات زود مطرح كن و سعى كن اين سلول سرطانى رو زود از وجود زندگيت بيرون بندازى. منم يه مدت گيج و منگ بودم ديگه نميدونستم چيكار كنم، با دوستان حرف ميزدم بهم ميگفتم همسرت رو جادو طلسم كردن، واقعيتش به جادو و دعا اعتقادى ندارم واى چندين بار از تو خونه و ماشينش دعا پيدا كردم و پاره كردم انداختن سطل آشغال، به خواهرشوهرم گفتم دعا پيدا كردم گفت دعا خيلى بده زندگى رو نابود ميكنه، گفت اون دختره براتون نوشته، به همسرم دعاهارو نشون دادم ترسيد گفت من ميدونستم علت دعواهاى ما همين دعاهان. من ولى اعتقادى ندارم و برام عجيب مياد. كلا به بن بست رسيدم، بعد از اون ديگه همه اش ميرفتم تو اينترنت سرچ ميكردم كه چيكار كنم شوهرم جذبم بشه، چيكار كنم اعتماد بنفسم بالا بره، چيكار كنم استرسم كم بشه... كه اتفاقى اين سايت رو ديدم بعد از اون هيچ دكترى نرفتم و اومدم اينجا الانم نميتونم تصميم بگيرم

  12. #87
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما فقط اینجا داستان می نویسی و می ری

    دوست دختر شوهرم زنگ زد
    دعا پیدا کردم
    رفتیم استخر ....

    شما تا نصف شب با مادرت و همسرت بیرون بودین و داد و بیداد و دعوا .... پدرتون اصلا متوجه شرایط غیرعادی نشد؟

    این همه شما مشکل دارید و به قول خودتون شرایط روحی و جسمیتون بده، پدرتون هنوزم متوجه هیچی نشده؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 12 تیر 95), بانوی آفتاب (جمعه 11 تیر 95)

  14. #88
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    حنا خانم من اگر جای تو بودم و میدیدم همه چی اینقدر سخت وپیچیده شده اینکارارو انجام میدادم، به خودت اهمیت بده و فعلا توی گیجی تصمیم برا زندگیت نگیر ،اگه میشه یه مدت فقط بخودت برسی به خودت اهمیت بده برا خودت خرید کن و گردش و تفریح برو عین روزای مجردی و خودتو از قید فکر کردن به شوهر و ناراحتی و غصه بیرون ببر ، وقتی حالت خوب شد و زندگی بنظرت شیرین اومد بهتر میتونی تصمیم بگیری ، اعتماد بنفست اینطوریه که بالا میره یعنی وقتی فقط بخودت برسی و سعی کنی از هر لحظه ای آرامش و شادی ببینی، و بالاخره شوهرت هست فعلا اگه مسخره میکنه زیاد ناراحت نشو توهم بخند چون فعلا میخوای شاد باشی و انرژیتو بدست بیاری، یه فیلمی هست به اسم زندگی خصوصی خانم و آقای میم ، ببینش ، شاید ذهنیتت نسبت به تمسخر های شوشو عوض شد،به حرفای مردا نباید خیلی اهمیت داد مردا خشنن و تمسخر جزء اخلاقیات بیشتر مردا هست و دوست دارند کنار زنشون بخندن ممکنه مسخره کنند تا مثلا شاد باشن ، یه زن با اعتماد بنفس و زیبا یا فهمیده معمولا به چرت و پرتایی که شوهرش میگه میخنده و نقاط قوت حرفای شوهرش رو میکشه بیرون و توروی شوهرش ویا بقیه بلند میگه و اینطوری شوهرش رو تربیت میکنه که چه وقتایی قراره به حرفای شوشو اهمیت بدهد وقتی که حرف خوشایندی میشنوه و بقیه موقع ها فقط میخنده و بی خیاله ، خواهر من بزن بیخیالی تا دنیات شادتر بشه ، اون دختره هم اگر زنگ زد هرچی دورغ میتونی از خوبی شوهرت تعریف کن و بگو قراره شکایتش رو بخاطر مزاحمت بکنی ،به قول گفتنی قات بزن سرش سوسک میشه میره،
    ویرایش توسط آخیش : پنجشنبه 10 تیر 95 در ساعت 15:40

  15. 2 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    Hanli (پنجشنبه 10 تیر 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 10 تیر 95)

  16. #89
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما فقط اینجا داستان می نویسی و می ری

    دوست دختر شوهرم زنگ زد
    دعا پیدا کردم
    رفتیم استخر ....

    شما تا نصف شب با مادرت و همسرت بیرون بودین و داد و بیداد و دعوا .... پدرتون اصلا متوجه شرایط غیرعادی نشد؟

    این همه شما مشکل دارید و به قول خودتون شرایط روحی و جسمیتون بده، پدرتون هنوزم متوجه هیچی نشده؟
    سلام شيدا جان، بابام ميدونه و ميبينه كه من مشكلات دارم و چندين بار خواسته صحبت كنه با همسرم من نذاشتم چون همسرم گفته هر مشكلى داشته باشيم به بابات نبايد بگى چون ممكنه من بهش بى احترامى كنم و اونوقت ديگه نميشه هيچى رو درست كرد و تو بين من و خانواده ات ميمونى. منم فعلا صبر كردم ببينم همسرم و خانواده اش چه اقدام يا حركتى ميخوان بكنن. اگه قضيه طلاق جدى بشه صددرصد بابام هم حرفاشو خواهد زد، فقط من فكر ميكنم الان وقتش نيست. من كتك خوردنمو از بابام قايم كردم كه درگيرى پيش نياد اون همه سختى كشيدم كه الان برم به بابام بگم؟!
    ببخشيد هدفم داستان نوشتن نيست، يه سرى حرفا يادم ميفته ميگم كامل بنويسم. از كمك دوستان اينطورى بهتر ميتونم استفاده كنم. من نظرات شما رو تاپيك هاى ديگه خوندم و خيلى مفيد بودن ميشه لطفا واسه منم يه نظر سازنده بدين؟!

  17. #90
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 مرداد 95 [ 17:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-19
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    358
    سطح
    7
    Points: 358, Level: 7
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 97.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آخیش نمایش پست ها
    حنا خانم من اگر جای تو بودم و میدیدم همه چی اینقدر سخت وپیچیده شده اینکارارو انجام میدادم، به خودت اهمیت بده و فعلا توی گیجی تصمیم برا زندگیت نگیر ،اگه میشه یه مدت فقط بخودت برسی به خودت اهمیت بده برا خودت خرید کن و گردش و تفریح برو عین روزای مجردی و خودتو از قید فکر کردن به شوهر و ناراحتی و غصه بیرون ببر ، وقتی حالت خوب شد و زندگی بنظرت شیرین اومد بهتر میتونی تصمیم بگیری ، اعتماد بنفست اینطوریه که بالا میره یعنی وقتی فقط بخودت برسی و سعی کنی از هر لحظه ای آرامش و شادی ببینی، و بالاخره شوهرت هست فعلا اگه مسخره میکنه زیاد ناراحت نشو توهم بخند چون فعلا میخوای شاد باشی و انرژیتو بدست بیاری، یه فیلمی هست به اسم زندگی خصوصی خانم و آقای میم ، ببینش ، شاید ذهنیتت نسبت به تمسخر های شوشو عوض شد،به حرفای مردا نباید خیلی اهمیت داد مردا خشنن و تمسخر جزء اخلاقیات بیشتر مردا هست و دوست دارند کنار زنشون بخندن ممکنه مسخره کنند تا مثلا شاد باشن ، یه زن با اعتماد بنفس و زیبا یا فهمیده معمولا به چرت و پرتایی که شوهرش میگه میخنده و نقاط قوت حرفای شوهرش رو میکشه بیرون و توروی شوهرش ویا بقیه بلند میگه و اینطوری شوهرش رو تربیت میکنه که چه وقتایی قراره به حرفای شوشو اهمیت بدهد وقتی که حرف خوشایندی میشنوه و بقیه موقع ها فقط میخنده و بی خیاله ، خواهر من بزن بیخیالی تا دنیات شادتر بشه ، اون دختره هم اگر زنگ زد هرچی دورغ میتونی از خوبی شوهرت تعریف کن و بگو قراره شکایتش رو بخاطر مزاحمت بکنی ،به قول گفتنی قات بزن سرش سوسک میشه میره،

    سلام
    میشه چن تا فیلم دیگه هم تو این مورد معرفی کنی ؟ آموزنده باشن


 
صفحه 9 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.