سلام آقای خالقزی
ممنون از محبت تون. به خدا همه انرژیمو جمع کردم تا میتونم این زندگی رو حفظ کنم ولی روحیه ام خیلی خراب شده. از طرفی نگرانی های مدام و ترس زندگیمو تحت الشعاع قرار دادهف باید خودم هم برم پیش دکترمتخصص و دارو بگیرم. چون فقط با تمرین و کسب مهارت نمیشه.
همسرم شدیدا روی وسایل خونه حساسه که اینم قسمتی از بیماریش و مشکل ما رو تشکیل میده . دیروز که خونه نبود ناخواسته یک خرابکاری کردم. اینقدر می ترسم متوجه بشه و دوباره یک دعوای دیگه اتفاق بیافته. از این ترسها خسته شدم. دیشب با خودم فکر میکردم کمی پول جمع کردم کلا بذارم برم بدون اینکه کسی بفهمه کجا رفتم. مثل برم ترکیه یا جایی ولی این وابستگی لعنتی به خانواده ام رو چی کار کنم. هر چقدر هم حواسمو جمع میکنم باز می بینید بهانه ای برای جنجال هست
راستی پروما رو تا حالا چندین بار رفتم ولی این بار چون همسرم ماموریته فکر نکنم بتونم خیلی جاها برم. البته حوصله اشم ندارم فقط دوست دارم برم حرم گریه کنم به حال خودم و زندگیم ...
چشم قابل باشم حتما دعا میکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)