پرستوها که مقصد را در کوچ میبینند
چه نگرانی از ویرانی خانه هایشان دارند
شهید سید مرتضی آوینی
تشکرشده 1,799 در 742 پست
پرستوها که مقصد را در کوچ میبینند
چه نگرانی از ویرانی خانه هایشان دارند
شهید سید مرتضی آوینی
maryam123 (یکشنبه 14 آبان 02)
تشکرشده 1,799 در 742 پست
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
بعضی شبا وقتی بابا ،کنج دلش غوغا میشه ، یا بعضی وقتا دل شب ، وقتی که از خواب پا میشه
میره یه گوشه میشینه ، آلبومشو وا می کنه ، خوب می دونم گذشتشو با اونا پیدا میکنه ، با اونا نجوا میکنه
درد و دل این روزاشو (با اونا نجوا می کنه۲)
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
(می گم بابا اینا کین که با لباس خاکین ۲) اما هزار تا کهکشون ، سرتاسر هفت آسمون
(مونده به زیر پرشون ۲) .......................میگه پسرم ، نور دلم، باغ گلم ، همه حاصلم
الهی هیچ مسافری ، از رفیقاش جانمونه ، تو هم دعا کن که بابات ، غریب و تنها نمونه
بعد امام و شهدا (زیاد تو دنیا نمونه ۲) اینا تو آسمون بدر، ستاره های سحرند
به جون تو برای من (عزیز تر از برادرند۲).
به کی بگم ، چه جور بگم ، بعضی هاشون تو بیداری ، بعضی هاشون تو رویاها
جلوه مولا رو دیدن ، جذبه آقا رو دیدن
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
می گم بابا ، چرا هر وقت پیش شما، میون کل جبهه ها (اسم شلمچه که میاد۲)
چه سریه ، چه رازیه ، فوری برافروخته میشین ، مثل شمع سوخته میشین.
میگه پسرم ، ای پسرم ، نمک نزن ، بازم به زخم جگرم ، سرتاسر جبهه همش نور تجلی خدا بود به خدا
آخر دنیا بود به خدا (کرب و بلا بود به خدا۲)
(حضرت زهرای بتول ، با اینکه ما نوکرشیم ۲) ( مادر ما بود به خدا۲)
اما میون جبهه ها ، شلمچه بیشتر از همه(گرفته بوی فاطمه ۳)
شب حمله ، همهمه بود ، روی لبها زمزمه بود ، کی تو دلا واهمه بود،(دعوا سر، سربند یا فاطمه بود۳)
ذکر لبها یا زهرا می شد ( همه گره ها بود وا میشد۲)
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
این رفیقم که می بینی ، میون دار هیئت ها بود ، مسجدی بود ، بی ریا بود ، باصفا بود، با خدا بود،
یه شب توی میدون مین ، آخر به آرزوش رسید ، ترکشای خمپاره ها هردوتادستاش و برید
این رفیقم که می بینی ، اهل نظر بود به خدا ، مرغ سحر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا
یه شب توی میدون مین ، دیدم بی سر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا
این رفیقم که می بینی ، انیس و یار و یاورم ، عزیزتر از برادرم ، نور دو چشمون ترم
وقت وداع آخرش ، می گفت بگو به مادرم. از خدا خواستم همیشه که برنگرده پیکرم
این رفیقم غلامعلی ، نوحه خونه ، روضه خونه ، وقتی دل بابات می گیره شعرای اونو میخونه
آخرش ، حاجتم و من می گیرم .یه روز از عشق تو مولا میمیرم(قربون کبوترای حرمش ۲)
یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا
منبع
کلیپ
ویرایش توسط Mvaz : جمعه 25 خرداد 03 در ساعت 19:52
dooo (چهارشنبه 30 خرداد 03)
تشکرشده 1,799 در 742 پست
زندگینامه:
سردار شهید حاج احمد کاظمی (۱۳۳۷-۱۳۸۴ ش) در زمان جنگ تحمیلی فرمانده لشکر ۸ نجف بود و پس از آن از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ فرماندهی قرارگاه حمزه، از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی لشکر ۱۴ امامحسین، و از سال ۱۳۷۹تا ۱۳۸۴ فرماندهی نیروی هوایی سپاه را بر عهده داشت. او در سال ۱۳۸۴ از طرف مقام معظم رهبری به فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران منصوب شد. سردار شهید کاظمی در دیماه همین سال به همراه شماری از فرماندهان سپاه، در سانحه سقوط هواپیمایی در نزدیکی ارومیه، به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
اعوذ بالله من الشیطان رجیم صدق الله العلی العظیم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندا فقط می خواهم شهید شوم
شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
نمی دانم چه باید کرد، فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد. واقعاً جایی برای خودم نمی یابم.
هر موقع آماده می شوم چند کلمه ای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید می کردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم. خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا را داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین(ع)، ای خدای فاطمة زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینه ام از دوریِ دوستانِ سفرکرده از دردِ دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم.
خداوندا خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
چه بدم و ای خدا تو رحم کن و کمک کن. بدی مرا می بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی ام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم، از روی سرکشی نیست، بلکه از روی نادانی می باشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر می کنم، می بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری از شهدا، کارِ خوب نکردن، بندة خوب نبودن،... دیگر...
حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. وای چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه می کنم. از دردِ سختی که تمام وجودم را می گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بی منتهای حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسیدن آسان به حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم. الله اکبر خداوندا خودت کمک کن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همة بندگان خوبت قسم می دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
مکالمه شهید باکری و شهید کاظمی پشت بیسیم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)