به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 156
  1. #71
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    سلام دوستای گل همدردی
    با حرفای شما و حرفایی که حضوری با مشاور زدم خیلی خیلی خیلی سعی کردم احساسی برخورد نکنم و یه رابطه رو که میدونم درست نیست تمومش کنم که نه بعدا به خودم لطمه بخوره نه به یه بنده خدای دیگه
    و تموم شد.. ولی الان چطوری فراموشش کنم
    چطوری یاد خوبی هاش نیافتم
    میدونم که تصمیمم اشتباه نبوده و کار درستی کردم ولی اینکه یاد خوبی هاش می افتم دست خودم نیست
    میترسم بعدا اگه کسی بیاد تو زندگیم ازش انتظار داشته باشم مثل اون هوامو داشته باشه.. و اگه اونجوری نباشه ناراحت شم ازش
    اون همکاره پروژه ام رو هم که الان PHD شریفه واسه یه نوشتن 2تا مقاله که باهم داریم کار میکنیم زیاد میبینم. نمیخوام بخاطر این خلاء عاطفی جذب ون بشم
    چون میدون اخلاق اون و مغرور بودنش با اخلاق من جور در نمیاد..
    میترسم این خلاء باعث شه ناخداگاه به اون طرف کشیده شم و یه چیزایی رو نبین

  2. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 13 مهر 91)

  3. #72
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    سلام
    من مدت 3 ماه هست که با یه پسر که چهارسال از من کوچکتر هست دوست شده ام دوستم از همان ابتدا درخواست رابطه جنسی از من داشت که من از همان ابتدا مخالفت کردم ولی با اصرارهای پی در پی تا حالا 3 بار با ایشان رابطه جنسی داشته ام البته نه کامل خود پسر می گه که احتمال اینکه با من ازدواج کنه خیلی کمه چون خانواده ایشان مذهبی هستش و در آینده من باید چادر سر کنم کارمون زیاد به جدایی کشیده شده ولی هر دفعه خود پسر قدم برای آشتی گزاشته من هم آشتی ایشان را با وجود اینکه می دونم این رابطه سرانجامی نداره پذیرفته ام حتی گاهی اوقات ترس از دست دادنش هم دارم عقلم می گه که باید از این رابطه خودتو نجات بدی ولی موقع عمل جا می زنم و می خوام که این رابطه ادامه پیدا کنه البته دوستم بیشتر وابسته من شده و این باعث شده که من هم نتونم ازش جدا بشم یه مشکلی که داریم چون در یکی از شهرستان های استان تهران زندگی می کنه مشکل رفت و آمد هم داریم و همش اصرار میکنه که من برم شهرستان پیشش میگه یه بار من میام یه بار هم تو و سر این موضوع خیلی جر و بحث داریم خواهش می کنم که به من کمک کنید تا بتونم عقلم و احساسم را یکی کنم و بتونم تصمیم قاطع بگیرم و اگه نظر دوستان به جدایی به من بگید با وجود وابستگی شدید پسره من چطوری جدا بشم؟






  4. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 18 مهر 91)

  5. #73
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    در این پست مراجع فقط شنیده و دلیل محکمی نداره اما عوارض تصور اینکه همسرش قبلاً رابطه دوستی داشته را ببینید !!


    نقل قول نوشته اصلی توسط .......
    سلام دوستان من 19 سالمه و نامزدم 16 سالشه ما نزدیک به یه ماهه که نامزد کردیم
    مشکله من اینه که دو سه روز پیش یکی از دوستاش درباره گذشتش بهم یه چیزایی گفت مثلا قبل از تو پسری رو به خونشون آورده بود نم تو فیس عکس های بدی گذاشته ولی این دوستش همون دختریه بارها میخواست با من دوست بشه و بهم میگفت که از نامزدم متنفره به خودشم گفتم به جون من قسم خورد که دروغ میگه ، خود منم باورم نمیشه که راست باشه چون مادرش اونقدر سخت گیر بود که حتی ما فرصت نکردیم در دورانه دوستیم نیم ساعتی راحت باشیم خودشم اونجور دختری نیست از اون کارا بکنه ولی حتی 1 % امکان واقعی بودنش منو دیونه میکنه بعضی وقتی اونقدر اعصابم خورد میشه سرو کلمو به درو دیوار میزنم تورو خدا کمکم کنید خودشم از اون پیشنهاد های به یه مشاور اینا برو نگید ممنونم ازتون مرسی

  6. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 18 مهر 91)

  7. #74
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ..........
    با سلام
    من پسری 22 ساله ام که 4 سال پیش در دانشگاه با یکی از همکلاسی هام آشنا شدم و عاشقش شدم. اون از خانواده ای هست که درمورد همه چیز فوق العاده سخت گیرن. در ابتدا اون تمایلی به من نداشت و میگفت من مثل برادرشم براش ولی با گذشت زمان کم کم بم علاقه مند شد و عاشقم شد. تو این 4 سال رابطه ما خیلی بهم نزدیک شد و درست مثل زن و شوهرا بودیم گاهی وقتا بحث میکردیم قهر وآشتی هم زیاد داشتیم. این قهر و آشتی ها منو خیلی ناراحت میکرد ولی اون هر روز بم نزدیک و عشقش بم بیشتر میشد. اون دختره حسودیه طوری که دوس نداره من با دخترای دیگه حرف بزنم یا بخندم. ما اختلاف سلیقه های زیادی هم باهم داریم . حالا من تصمیم به جدایی ازش گرفتم و بش گفتم ولی اون نمیپذیره و باور نمیکنه . من با خانوادش درباره ازدواج صحبت نکردم ولی فکر میکنم جوابشون منفیه. من با این دختر چیکار کنم؟

  8. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 18 مهر 91)

  9. #75
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    اینم از عواقب دوستی های قبل از ازدواج و مزاحمتهای بعضی از این دوستها بعد از ازدواج دختر و خطر برای زندگی وی ، بخصوص وقتی زندگی و همسر خوبی نصیب شده باشد .

    دور اندیش باشید و به جای تسلیم احساسات شدن و به چنین عواقبی دچار شدن ف خویشتن دار باشید و رابطه برقرار نکنید .



    سلام من اصلا خوب نیستم.خیلی ناراحت ونگرانم.امیدوارم بتونین وقت بزارین وکمکم کنید.من 24 سال دارم یه سال و سه ماهه که ازدواج کردم با پسری که واقعا از همه چیش راضیم شش ماهه که عروسی کردم خونه خودمم.موضوع من اینه من قبل ازدواج سه سال با پسری دوست بودم که قرار بود ازدواج کنیم.من هرچی فکر میکردم ازدواجم با اون فایده نداشت اما به دلیل وابستگیش نمیتونستم جدا شم البته چند بارم خواستم جدا شم اما تهدید کرد خودشو میکشه و حتی وانمود کرد یه بار این کارو کرده.منم ساده بودم.خلاصه پارسال شوهرم اومد خواستگاریمو من نمیخواستم ازدواج کنم به خاطر قول ازدواج با اون پسر.اما خونوادم میدیدن شوهرم از لحاظ اخلاق و موقعیت و خانواده عالیه منو تحت فشار گذاشتن که باید بگی علت چیه.منم گفتم یکی رو دوست دارم اما نگفتم که دوستم و رابطه دارم
    اونا هم منو مجبور به ازدواج کردند البته خودم هم مایل بودم.اونجا گفتم میخوام ازدواج کنم اونم فقط خواست یه بار دیگه منو ببینه منم قبول کردم.بعد اونجا گفت اگه من قبول نکنم باهاش ازدواج کنم خودشو میکشه.دستش ترامادولم داشت و بعدا میگفت خورده وبیهوش شده و نجاتش دادند.نمیدونم چقد راست بود. تواین یه سال که گذشت چند بار اس ام اس عاشقانه زد جواب ندادم.نمیدونم شماره جدیدمو از کجا اورده بود. بعد یه مدت جواب ندادم بی خیال شد.حالا بعد مدتها فکر کنم شماره خونمو گیر اورده از دیشب سه تا تماس داشتم یکی به خونمون که جواب دادم قطع کرد دوتا هم صبح با شماره هایی متفاوت که خواب بودم.همه مال محدوده خونه اوناست.حالا میترسم.نکنه میخواد تهدید کنه ابرومو میبره.چیکار کنم؟ازم کلی عکس و فیلم داره.دارم دیوونه میشم.من اشتباه کردم.اینا همش تقصیر خودمه میدونم کمکم کنید.باورکنید بعد ازدواج اصلا به خطا نرفتم.اما قبل چی؟
    شوهرم خیلی پسر خوب و منطقه ایه.به جز یکبار که واقعا مقصر بودم تا حالا عصبانیتشو ندیدم.همیشه بهونه گیریا از سمت من بوده و بیخود.الان میفهمم چه اشتباهایی کردم.چقد الکی بد کردم.دارم دیوونه میشم.شوهرم ادم منطقی و به شدتم غیرتیه.خیلی دوسم داره منم همینطور.من بد کردم ولی نمیتونم دردمو به کسی بگم.شوهرم همه چیزمه داغون میشه اگه ولم نکنه حتما تا اخر عمر دیگه ارزشی ندارم واسش.خداااااا...کمکم کن

  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 18 مهر 91)

  11. #76
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    وقتی میگیم ارتباطهای دوستی با امید ازدواج در چند سال آینده را نداشته باشید که هیچ تضمینی برای ازدواج نیست ، آنوقت شمایید و عوارض وابستگی و حسرت چند سال تلف عمر و رد کردن خواستگار و ...... که همه اش فشار روحی هست هی گوش نکنید ،( قابل توجه پسرهایی که اصرار دارند دختری را برای چند سال آینده و ازدواج در رابطه نگه دارند و وقتی میگوییم نکنید این کار رو هیچ تضمینی نیست . میخواهند ما دلیل بیاوریم که چرا تضمینی به ازدواج نیست ، اینم نمونه ، که بعد از 5 سال رابطه مانع برای ازدواج پیش آمده :



    سلام
    مدت 5 سال با یه پسر دوست بودم ، از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدم ، البته مکان زندگیش جنوب کشور و من شمال کشور . بیشتر ارتباطمون تلفنی بود و ساید تو کل مدت 5 سال 10 بار همو دیدیم .بعد از یک سال گفت که منو برا ازدواج میخاد ، تو کل مراحل زندگی باهاش بودم و سعی کردم نهایت تعهد رو داسته باشم ، تا جایی که برا ازدواج و بعد از ازدواج برنامه ریزی کردم و پول پس انداز کردم ، اما وقتی بحث خواستگاری رو تحت فشار من مطرح کرد تو خانواده ش به مشکل جدی برخوردیم ، من خواستگار داشتم و تحت فشار خانواده بودم و ازش خواستم که بگه به خانوادش ، بعد گفتن هر بار میگفت که خانواده ش راضی شدن اما بعد میزد زیرش ، یه بار گفت میگن حتماً عمه بزرگم باید باشه چون تجربه داره و ..... هر بار یه بهانه ای ، یه بار هم گفت که بلیت برگشت رو بگیر ما داریم میایم که این کار رو براش کردم اما باز خانواده ش زدن زیرش و گفتن نه . مشکل پدرش هست که یه آدم فوق العاده بی منطق هست و حاضر نیست حتی برا آشنایی اقدام کنه و یه بار هم میخاست دخترعمه این پسر رو براش بگیره تا جایی که مراسم بله و برون راه انداختن اما این پسر گفت نمیخاد که بهم حورد ..... من رابطه رو یک جانبه قطع کردم چون دیدم خانواده ش هیچ اقدامی نمیکنن و خودش هم فقط به ادامه رابطه راضیه . با تمام این قضایا این پسر دوباره به من میگه که میخاد با مادرش و داییش بیاد و پدرش هنوز بهانه میاره و نمیخاد بیاد و این پسر هم تو صحبتاش دنبال تبرئه کردن خودشه و فقط میگه تو میتونستی طوری عنوان کنی که خانواده ت نفهمن پدرم مخالفه !!! با تمام این تفاسیر از دوستان میخام نظر بدن ادامه این رابطه به صلاح هست یا نه ؟ خودم شدیداً ته دلم خالیه چون خانواده خودم میگن خانواده ش مخالف و سنتی ین و بعداً اذیت میشی ،در ضمن از نظر علاقه و اینکه دوسم دازه سکی ندارم اما ناراحتم از این بابت که واسه ازدواج هیچ برنامه ای نداست و با اینکه میدونست پدرش همچین اخلاقی داره زودتر مطرح نکرد و حتی نتونست خودی نشون بده و حداقل خودش بیاد و یه صحبت اولیه کنه و وقت بگیره . احساس م خراب شده و نمیدونم باید چی کار کنم ، میترسم بعداً پدرش بزنه زیرش ، مثلاً قبل عقد و وقتی همه فهمیدن ، واسه این میگم که مادرشم از خودش اختیار نداره و تحت امر باباشه ، الانم که میخان بیاین باباش گفته شما برید ببینید تا بعد ببینیم چی میشه!!!

    من 28 سالمه ، نه مطمئنم که اینطور نیست ، کل فامیل رو واسطه کرد که باباش راضی بشه اما نشد ، حتی داییش با من تماس گرفت و از شرایط خانواده م و خودم پرسید و گفت که میخان بیان اما وقتی به درخاست خودش برا برگشتشون بلیت گرفتم(گفته بود که دارن میان و تصمیم گرفتن ) بعدش زد زیرش و گفت که مادرم و پدرم گفتن دحتری که به مادر پسر زنگ بزنه بدرد ازدواج نمیخوره ، آخه من یه بار به مادر اون پسر زنگ زدم و شرایط خودمو که تحت فشار خانواده م و خواستگار دارم رو توضیح دادم و ازش خواستم موافقت یا مخالفت خودشونو بیان کنن که مادرش گفت که من دوس دارم شما رو ببینم اما پدرش رسما مخالفه و حتی مطرح کرد که قبلا دختر عمه شو براش زیر سر داشته ؛ و منم که دیدم اینجوریه و حرف منطقی منو خانوداده ش گذاشتن به حساب بد بودن من گفتم که بهتره همه چی کنسل بشه و حالا اون پسر بهم میگه که من تحمل نداشتم و باعث خراب شدن همه چی شدم و اگه این برخوردای خانواده شو ندید میگرفتم الان همه چی درست بود و حتی میگه کم کم به این نتیجه رسیده من بدردش نمیخورم چون پای این رابطه نموندم و همینجور تماس مو باهاش ادامه ندادم و الان وقتش بود که خواستنم و همراه بودنمو نشون میدادم !!! من تو کل این 5 سال یعنی از اواخر 85 تا 91 هرکاری از دستم برمیود براش کردم حتی از خواهرم خواستم براش کار پیدا کنه که تو محیط بهتر باشه اما میگم الان به نظر من بی برنامه گی خودش و سنتی بودن خانواده شو داره میذاره پای من !! تو این مدت تمام حرفای خانواده شو به من انتقال داد ، حتی دو بار پای تلفن گریه کرد و گفت به نظرم ما بهم نمیرسی و بعدش دوباره زنگ زد و گفت که نه بازم روزنه امیدی پیدا شده ، خلاصه در عرض 5 ماه چندین بار با من اینجوری کرد طوری که توان روحیم از دست رفت و حتی مشکل جسمی پیدا کردم
    حالا من موندم و یه قلب شکسته و عمری که گذشت بی ثمر پای کسی

  12. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 18 مهر 91)

  13. #77
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    یکی از مدهای اینروزهای روابط دختر و پسر این شده که برای فرار از قبح این روابط ، عنوان نامزد غیر رسمی اختراع شده . ایها الناس بالا برید پایین بیایید هیچ تعهدی به هم ندارید و تنها در دوستی هستید با آفتهایش .


    سلام. نامزد من یه آقا پسر 20 ساله هستن. ( قرار نیست تا چند سال ازدواج کنیم) . به مشکلی برخوردیم و من تصمیم دارم به جای آشفته کردن جو، نامزدم رو کمک کنم تا مشکل برطرف شه. اون وقتی دبیرستان بوده با یه دختر دوست شده و بهش قول ازدواج داده و حتی با مادر دختر هم صحبت کرده. من دقیقا از ماجرا مطلع نیستم ( چون نامزدم مایل نیست درباره گذشته اش حرف بزنه و راستش من هم چندان مایل نیستم بدونم! از مشاورها شنیدم که این راه درسته). گویا در طی دوران دوستی نامزدم و اون دختر، تصمیم بر این میشه که اونها از هم دور بمونن و وقتی بزرگ شدن دوباره برگردن و با هم ازدواج کنن!! ( درواقع تعهد دادن به هم).
    یک سال پیش ما با هم آشنا شدیم و چندماهه نامزد غیر رسمی هم هستیم. جدیدا اون دختر خبردار شده که نامزدم سر تعهدش با اون نمونده. نمیدونم خبر داره که اون الان با کس دیگه ایه یا نه، اما سر و کله اش پیدا شده. زنگ زده به خونه نامزدم و گفته باید تاوان کاریو که باهاش کرده پس بده. بهش اسمس های عاشقانه داده. و خب... دلش شکسته... ( اون هنوز دبیرستانیه! )
    نامزدم با دیدن این جریان دچار عذاب وجدان شده. از طرفی میدونه کار بدی کرده، از طرفی هم میگه که هرچی بوده دوطرفه بوده! نا آرومه و انگار حتی از اینکه مسئولیت با من بودن رو قبول کرده و مسئولیتی که در آینده با شروع زندگیمون سراغش میاد ترسیده. ( پشیمون نیست اما... انگار اگه برگرده به عقب با من نامزد نمیکنه). خود من هم حال خوبی ندارم. از سن کممون، از هم سن بودنمون میترسم. میترسم همونطور که سر تعهدش با اون دختر نموند، رو تعهدی که به من هم داده نمونه... دلم برای اون دختر میسوزه.
    توی این شرایط باید نامزدم رو کمک کنم. اول سعی کردم آرومش کنم و بهش بفهمونم که مسئله قابل حل شدنه. اما بعد؟ باید چیکار کنه؟ اون با عذاب وجدانش و ترس از آینده با من، من با دلسوزیم و ترس از آینده با اون... باید چیکار کنیم؟ نگرانم که سایه اون دختر رو زندگیمون باشه. انگار از گذشته نامزدم پرده برداری شده و من مجبورم یه رقیبو تحمل کنم. حس بدی دارم. به خانوادم هم نمیتونم بگم چون از این مسئله ناراحت و عصبانی میشن. خانواده اون هم کمکی از پسشون بر نمیاد!!

  14. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 22 مهر 91)

  15. #78
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    عزیزان باور کنید که وقتی میگیم دست از این رابطه ها بردارید ، میگیم رابطه را قطع کنید ، بخصوص به شما دخترها ، فقط از خیرخواهی هست و به نفع شما داریم میگیم . چون خوب می دانیم چی در انتظارتونه و مسیرتون به سوی سرابه نه آب و تشنه و ناکام می مانید و رنجور و درمانده و از پا افتاده ........


    نقل قول نوشته اصلی توسط ......
    با سلام بهتر ديدم به جاي باز كردن يه تايبيك ديكه همون تايبيك قبليمو ادامه بدم بهتره اون تايبيك قفل شد فرشته جان كفتن به دليل تكميل ظرفيت دوست دارم بدونم ملاك تكميل ظرفيت جيه و يا جند است؟دوستان متاسفانه من اون بار به بستايي كه واسم كذاشتن هيح توجهي مكردم و كماكان اون رابطه رو ادامه دادم سنم كم نيست که بكم بجه بودم و نتونستم تشخيص بدم 27 سالمه ولي اي كاش همون موقع حرفاي كارشناسا و ديكر دوستانو كوش ميدادم نميدونم جرا من تا ميام اين رابطه رو تموم منم تمام خوبياي اون تو ذهنم مياد و حتي يه بديش هم يادم نمياد به هر خال باز ادامه بيدا كرد و اينبار قرار عقد هم كذاشتيم البته تاكيد ميكنم فقط بين خودمون دوستايي كه تايبيك قبلي منو خوندن كفتم كه با كمك بسيار زياد من خونه خريد اون اقا جند روز بيش يه بحس الكي با من راه انداخت كه نه بين فوق ليسانس ازاد و ملي هيج فرقي نيست در حالي كه خودش سواد انجناني نداره الان جديدا ميكه نامزد فلاني سنش خيلي كمه و تو سنت زياده در جاليكه اوم 5سال از من بزركتر هم هستوبعد از اين دعوا كفت 1 هغته زنك و اس نده جون فلاني با دوسست دخترش اينجوريه بريروز فهميدم كليد خونرو داده به يكي از دوستاش تا با دوست دخترش شب اونجا باشن خيلي حالم بد شد من داروندارمو دادم اينهمه سختي دارم ميكشم انوقت اون خونرو بده واسه اينجور كارا اخه اينجور خونه اي ديكه خيرو بركتي توش نيست به هرحال اينبار با ابروريزي تموم شد اي كاش همون موقع كوش كرده بون حداقل تا الان فراموشش ميكردم تورو خدا بكين من جيكار كنم بدياش بياد تو ذهنم همش ميترسم نكمه در اينده بشيمون بسم

    .


  16. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 07 آبان 91)

  17. #79
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ......
    سلام
    من دو سال با شوهرم دوست بودم تا اینکه عاشق هم شدیم دو سال عقد بودیم الانم چند ماهه ازدواج کردیم زمان عقد فهمیدم با دخترای دیگه رابطه داره ولی چیزی نگفتم تا اینکه شب عروسی خودش بهم گفت با چندتا زن رابطه داشتم منو ببخش ولی الانم که میریم خیابون توجهش به دخترای دیگه ست خسته شدم کار هر روزم شده گریه چند بار تصمیم گرفتم فرار کنم نتونستم چند بارم خواستم طلاق بگیرم نذاشت گفت خیلی دوستت دارم نمیتونم ترکت کنم نمیدونم چیکار کنم الانم فقط دارم زجر میکشم چند بار باهاش صحبت کردم اما اهمیت نمیده دیگه دیوونه شدم گاهی وقتا جوری کتکم میزنه که بدنم سیاه میشه خواهش میکنم بهم بگین باید چیکار کنم؟

  18. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 08 آبان 91)

  19. #80
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

    عوارض رابطه که وابستگی معمولی ترینش هست و تأثیرات روحی آنرا بنگرید . اینجا هم فرد نشون داده هدفش چیست هم طرف مقابل فهمیده که او میخواهد سوء استفاده کند وخود را کنار کشیده ، اما مدتی درگیر مشکل وابستگی و احساس تنهایی هست .

    پس به این رابطه ها حتی در حد یک چت ساده و معمولی هم تن ندهید .


    نقل قول نوشته اصلی توسط .......
    با سلام من چند ماه پیش با پسری که 2 سال از من بزرگتر هست یهنی 29 سالش هست .از طریق اینترنت باهاش آشنا شدم آشنایی ما یک ماه طول کشید در این 1 ماه دوره شناخت ما بود و همش با هم بحث داشتیم. ایشون هم مثل من فوق لیسانس هستند و استاد دانشگاه هم می باشند. اینطور که از رفتارشون پیداست و خودشون میگند اهل نماز و روزه هستند حج عمره رفتند و خانواده خوبی دارند حتی عکس تمام افراد خانوادشون رو بهم نشون دادند. مثل من فرزند آخر هست و تفاوت سنیش با خواهر و برادرش زیاده درست مثل من. همینطور سن پدر و مادرش درست مثل پدر و مادر من هستش. دقیق بعد یک ماه رابطه ما قطع شد چون ایشون از من خواست که مواقعی که خانوادش نیستند به خونشون برم نه اینکه کاری کنیم فقط در کنار هم باشیم. اما برای من امکانپذیر نبودو نیست هرچند که به ایشون اطمینان دارم . میدونم ادم بدی نیست. چند وقت پیش ایشون توی یک سایتی من رو اد کرد و دوباره با هم دوست شدیم و بخاطر یک سری کارهای دانشگاهی دوباره با هم دوست شدیم.اما بعد از 1 هفته دوباره این پیشنهاد رو به من داد و چون من نسبت به ایشون علاقمند هستم الان توی تنگنا قرار گرفتم. اگرچه دیشب باز بهش گفتم این کار برای من مقدور نیست و مثل یک تابو شکستن هستش.ایشون هم بشدت به این موضوع پافشاری کرد و گفت خوب اگر نمیخوای دیگه میتونیم مثل 2تا دوست خیلییییی معمولی باشیم.حالا باید چی کار کنم؟ احساس مینک بهش وابسته شدم و بهش علاقه دارم. توروخدا کمکم کنید
    نقل قول نوشته اصلی توسط .........
    نقل قول نوشته اصلی توسط elahe.a
    سلام دوست عزیز

    هر دوی شما تحصیل کرده این، هدف شما از ارتباط چیست؟ برای ازدواج میخواهید ادامه ارتباط بدهین یا صرفا دوستی؟
    قطعا ایشون بار اول و دومی که پا به منزلشون میزارین، رابطه ای با شما بر قرار نخواهد کرد،اما......
    ایشان حتما پسر خوبی هستند، اما هوشیار باش، دعوت یک آقا به منزل آن هم تنهایی یک هنجار شکنیه محضه!!!!
    و این حتی در فرهنگه غرب هم معنای خودش را داره چه رسد به فرهنگ کشور ما!
    اما عزیزم، رفتن شما به منزل و قبول این دعوت از دیدگاه آقا نشانه چراغ سبزی است از طرف شما برای خیلی مسایل!! چرا شما را در یک مهمانی یا در حضور خانواده دعوت نمیکنند؟ واقع بین باش
    بهتر نیست شما چهارچوبهای خودتون را مشخص کنین و ایشان شما را با علم به چهاچوبهاتون انتخاب کنند؟

    امیدوارم عروس شوی برای یه عمر زندگی و نه عروسکی که چند روزی بازی بخوری و بعد رها شی!



    مرسی از تو دوست عزیز و بقیه دوستان بخاطر راهنمایی هاشون. من از اول قصدم یک رابطه هدفدار که به ازدواج ختم بشه بود و اصلا اهل دوستی با پسر نیستم چون میدونم در رابطه چه چیزهایی میخوان. دیشب هم وقتی حرف میزدم و از آینده رابطه میگفتم اون مشخص کرد که فقط یک دوستی میخواد همین و من وقتی گفتم من به خونتون نمیام و خط قرمزهامو مشخص کردم گفت این مسئله برای من خیلی مهمه و اگر نمیتونی 2تا دوست معمولی میمونیم. منم گفتم باشه. اما امروز که برای یک کار دانشگاهی که قرار بود برام انجام بده و جدا از اون مسئله بود بهش زنگ زدم خیلی راحت شونه خالی کرد در صورتیکه قبلا گفته بود انجامش میده. خلاصه اینکه منو فقط برای یه چیز میخواست که منم قبول نکردم اما متاسفانه مشکل من اینه که چون در این چند ماه اخیر بشدت احساس تنهایی میکنم و یک خلا تو زندگیم شده بشدت بهش وابسته شدم توی این مدت کم که امیدوارم بزودی فراموشش کنم

  20. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 15 آبان 91)


 
صفحه 8 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. *:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 آذر 93, 17:30
  2. ابراز علاقه پسر به دختر چقدر واقعیه؟؟؟
    توسط green smile در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 مرداد 90, 20:56

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.