به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 63
  1. #51
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    ای بابا عذر میخوام مادرت خیلی رو اعصابه ! مائده جان حرف حساب مادرت واقعا چیه؟
    چرا به بزرگای فامیلتون مثل پدر بزرگتون نمیگیی باهاش صحبت کنه ببینه مشکلش چیه چرا داره با اینده وسرنوشت تو بازی میکنه و هی سنگ میندازه سر راهت؟
    به نظرم خودت اصلا قاطعیتی نداری در مقابل این رفتاراش!!
    نمیگم بی احترامی کن ولی اگه واقعا رفتارش نادرسته وبدون هیچ دلیل موجه وعقلانی داره مخالفت میکنه با قاطعیت باهاش صحبت کن. ( نمیدونم چرا حس میکنم مادرت داره حسادت میکنه به ازدواج وسروسامون گرفتن تو شاید دلیلش هم ناکام موندن خودش توی زندگی با پدرت وتنهایی خودش باشه)
    فکر کنم من و تو یه روز از دست مادرامون باید سر بزاریم به بیابون
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  2. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    M.S.H (سه شنبه 05 اسفند 93), آنیتا123 (سه شنبه 05 اسفند 93)

  3. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ابی جان بالاخره یکی جواب من بدبختو داد چرا اینجا اینطوری شده چرا دیگه کسی کمکم نمیکنه خیلی داغون شدم هیچ کمکی هم ندارم از یه طرف تمام فکر و ذهنم پیش اون خواستگارم که مامانم باهاش خیلی مخالف جچون دوسش دارم نمیدونم چرا تا وقتی اون فکرش باهام نمیتونم به هیچکس فکر کنم این جدیده خیلی اخلاق خوبی داره فقط بی کلاس هستش و طرز گفتارش یه طوریه ....
    آبی جان نمیدونم والا مامانم بهم میگه من تورو به دکتر مهندس میدم نه به اینا آخه من باید چیکار کنم ای خدا اصلا واسه ازدواج نمیخوام خیلی عجله کنم دوست دارم انتخاب درستی داشته باشم اما دست خودم نیست اختیار ندارم

    واقعا نمیدونم مادرم برای فردا شب دعوتشون کرده خونمون از یه طرف اون خواستگارم که دوسش دارم همش پی ام میده که مادرتو راضی کن واقعا موندم مامانم گفت بابت شام که دادن من دعوتشون کردم بعدش میخوام بگم ما جوابمون منفیه
    چرا هیچکس نظر نمیده؟؟؟؟تووروخدا کمک کنید

  4. کاربر روبرو از پست مفید M.S.H تشکرکرده است .

    abi.bikaran (سه شنبه 05 اسفند 93)

  5. #53
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    مائده جان مسائلت واقعا پیچیده شده من راه حلی به ذهنم نمیرسه چون تجربه های تو رو نداشتم
    ولی خواستگار قبلیت به نظرم باید بیخیال بشی اگه مادرت توی این مدت راضی نشده بعدش هم نخواهد شد پس خودتو خسته نکن
    به اون بیچاره هم بگو بره دنبال زندگیش معطلش نکن. وتا زمانی که فراموش نکردی اجازه نده فرد دیگه ای بیاد تو زندگیت
    تو هنوز سنی نداری یه مدت به خودت استراحت بده الان ذهنت اونقدر خسته و درگیر کردی که قدرت تصمیم گیری رو از دست دادی

    به مادرت هم بگو اگه قرار واسه جواب منفی اون بنده خدا رو بیاره سر شام بهتره این کار نکنه چون اصلا درست نیست با یه تلفن هم میتونه
    جواب منفی بهش بده دیگه اینقدر نه خودتون نه اونارو توی دردسر نندازه.

    وتا زمانی که مشکلت رو با مادرت حل نکردی اجازه خواستگاری به کسی نده چون باز همین آش و همین کاسه است!
    این هم که میگه تو رو فقط به دکتر مهندس میدم فقط بهانه برای نگه داشتن تو و رد کردن خواستگاراته

    اگه خودت قدرت تغییر نظر مادرت رو نداری از یه مشاور یا افراد بزرگتر فامیل کمک بگیر.
    امیدوارم هر چی به صلاحت هست پیش بیاد!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. 6 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 05 اسفند 93), M.S.H (سه شنبه 05 اسفند 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 05 اسفند 93), کیانا 93 (سه شنبه 05 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93), عسل گیسو (سه شنبه 05 اسفند 93)

  7. #54
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام وقت همه دوستان بخیر.
    واقعا برای من خیلی جالبه من یه مشکلی رو در پست خودم مطرح کردم وشبیه مشکل خواستگار شما، بعد چندین دلیل هم آوردم که خود دختر خانم نظرشون برای ازدواج مثبت بود، اصلا بعد از اینکه دو طرف نظرشون مثبت بود جلسه خواستگاری ما برگزار شد، بعد اکثر دوستان نظرشون این بود که نظر خود دختر منفی بوده وگرنه راضی کردن خانواده که کاری نداره،
    حالا اینجا شما خودتون میگید که من دوست دارم با خواستگارم ازدواج کنم خانواده مخالفن، و میبینیم که نظر داده میشه که با خانواده مخالفت نکن و از فکر اون خواستگار بیا بیرون.
    ولی به نظرم حتما باید در این خصوص یه اقدام جدی رو انجام بدید ، البته بدون اینکه حساسیت مادرتون رو بیشتر کنید یا حاشیه ای درست بشه ( و البته فکر کنم بهتر باشه خواستگارتون هم متوجه این تلاش شما برای راضی کردن خانواده نشه).
    به نظرم مادرتون ضعف در تصمیم گیری داره و چون بایستی یه تصمیم مهم رو بگیره یه جورایی میخاد ازش بگذره، بهتره یه شخص که مورد اعتماد مادرتون هست مثل دایی...( بهتر آقا باشه) بیاد و در این خصوص از مادرتون اجازه بگیره که در این موضوع کمکشون کنه تا بخشی از اون فشاری که مادرتون تحمل میکنه کم بشه.
    موفق باشید
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  8. کاربر روبرو از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 05 اسفند 93)

  9. #55
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    143
    Array
    سلام

    منم با آبی بیکران موافقم.این مساله ازدواج تو خیلی پیچیده شده دیگه.

    در واقع انگار تو به جای اینکه تمرکزت رو بزاری روی شناخت خواستگارات باید بزاری روی راضی کردن مامانت.

    من اگه جات بودم خیلی قاطع با مامانم حرف میزدم.ببین چطور میتونی قانعش کنی.

    بهش بگو دوس داری ازدواج کنی.حتی میتونی یه کم مبالغه هم بکنی.

    فقط هر چه سریعتر یه کاری بکن.رفتار مادرت اصلا خوب نیست.

    بهش بگو اگرم ازدواج نکنی باز نمیتونی تا همیشه با مادرت بمونی.پس بهتره که با ازدواج مستقل بشی تا اینکه تنها بخوای زندگی کنی.

    یه کم قاطعیت یا حتی مبالغه در این شرایط بد نیست.

    پدر منم خیلی مایل نبود من ازدواج کنم.البته واضح نمیگفت.ولی خودم حس میکردم.کلا دوس داره بچه هاش همیشه کنارش باشن.منم بهش گفتم اگه ازدواج نکنم

    برای مهاجرت اقدام میکنم.

    البته در واقع چنین قصدی نداشتم.ولی این حرفم باعث شد اون نظرش کاملا عوض بشه.چون به شدت با مهاجرت مخالف بود.

    تو مادرت رو بهتر میشناسی ببین چطوری باهاش حرف بزنی بهتره.
    ویرایش توسط آنیتا123 : سه شنبه 05 اسفند 93 در ساعت 16:27

  10. 2 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 05 اسفند 93), بارن (سه شنبه 05 اسفند 93)

  11. #56
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آقای امیر مسعود،

    مساله اینجاست که مائده با همه خواستگارهاش موافقه
    و مادرش با همه مخالف.
    ایشون با قبلی هم می خواست ازدواج کنه، با قبل تری هم ...

    مطمئن نیستم. اما به نظرم به آمادگی لازم برای ازدواج نرسیده. ته دلم حق را به مامانش می دم.

    موضوعی که باعث شد مامانت مخالفت کنه، چی بود؟ می شه توضیح بدی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 05 اسفند 93), khaleghezey (سه شنبه 05 اسفند 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 05 اسفند 93), امیر مسعود (سه شنبه 05 اسفند 93)

  13. #57
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همتون خوشحال شدم که برام پست گذاشتید ....
    از شیدای عزیز شروع میکنم دقیقا حرفی که مامانم و خاله هام بهم زدن رو شیدا گفت که من با همه موافق و مامانم با همه مخالف ...
    دلیلشم اینه همشون خداروشکر خوب بودن اما یه خصلت منفی داشتن که دقیقا نقطه ضعف های مامانم بود مثل درس و مذهب و ....

    که واسه من به اون صورت مهم نبود و نقطه ضعفم نبود ...

    الان یه حالت سردرگم دارم و دلم میخواد با همشون ازدواج کنم نه با یکیشون که اون یکی از دست بره نمیدونم منظور این جملم رو متوجه شدید یا نه؟؟؟

    اما آنیتای عزیز درسته مامانم شورش رو درآورده اما متاسفانه من نمیتونم قانعش کنم و تو روش وایسم یعنی نمیخوام به زور راضی بشه یا فقط مجبور شه حفظ ظاهر کنه ... با اینکه گاهی اوقات دلم ازش خیلی میگیره اما هیچ وقت دوست ندارم به خاطر پسر مردم یا خودخواهیه خودم دلشو بشکونم ...

    گاهی وقتا به حرفاش میرسم و خداروشکر میکنم که به حرفش گوش کردم و گاهی اوقاتم برعکس ...

    آقای امیر مسعود عزیز به نظر من اگر خانواده ها مخالف باشن اون ازدواج زباد کام نمیده .. یه نقصی توش همیشه هست ...
    اگه جواب دختر منفی باشه یه طوری سعی میکنه خانوادش رو جلو بندازه .... و خودشو کنار میکشه ...

    بزرگای فامیل هم ج نمیده چون هرکی حرف میزنه میگه من بچمو بزرگ کردم مائده بچه منه ....

  14. 2 کاربر از پست مفید M.S.H تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 05 اسفند 93), بارن (سه شنبه 05 اسفند 93)

  15. #58
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو مائده گرامی

    ببخشید پابرهنه میپرم وسط ولی این جمله نوشتید منظورتان دقیقا چی بوده میشه توضیح بدید؟
    الان یه حالت سردرگم دارم و دلم میخواد با همشون ازدواج کنم نه با یکیشون که اون یکی از دست بره نمیدونم منظور این جملم رو متوجه شدید یا نه؟؟؟
    خوب اخه منو یاد یه جکی میندازه به پسره میگن چرا زن نمیگیره؟ برمیگرده میگه خوب اگه زن بگیرم بقیه دوست دخترهامو چیکار کنم
    یاد این جوک افتادم فکر کردم به شوخی و طنز نوشتید این جمله قرمز بالا را اگر واقعا جدیه شما بهتره بنظرم صبر کنید بخاطر فرار از یک مشکل توی مشکل بزرگتر خودتو ننداز دختر

    پ.ن:خیلی راحت بگم خود من و با همسرم به هم علاقه داریم و تفاهم بالایی داریم خدا را شکر یولی یه مواقعی میشه یکسری تفاوت ها و اختلاف ها کار به جایی میرسه یکم صداها بالا میره البته یکم از یکم بیشتر حرفهایی زده میشه که نباید زده بشه درسته خیلی زود فراموش میشه و نهایت برای یک یا دوساعته ولی زندگی مشترک قبلش امادگی میخواد عجله نکن لطفا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  16. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    M.S.H (چهارشنبه 06 اسفند 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 06 اسفند 93)

  17. #59
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 اردیبهشت 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1393-11-04
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    1,463
    سطح
    21
    Points: 1,463, Level: 21
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered1000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 103 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خاله قزی ....منظورم این بود هر کدومشون خوبی های خودشونو دارن ادم دوست داره همه خوبی ها واسه خودش باشه

    من تصمیم گرفتم که ازدواج کنم اما مشکلم اینه چطور اون شخصی که دوست داشتم رو. فراموش کنم و به خودم بقبولونم که اون به درد من نمیخورد ...بزرگترین و تنها مشکلم همینه ......

    دوست دارم با حرفاتون کمکم کنید که فراموشش کنم و بفهمم که با اون خوشبخت نمیشدم ... ازشم اطلاعات دارید قضیه تاپیک اولم.....

  18. #60
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این پستم اسپم هستش

    خداوکیلی شیطونه میگه پاشم بیاماونجا مثل توی فیلم ها هستش با ماهی تابه یا کفگیر همچین بزنم فرق سرت تا چندوقت بیهوش بشی بعدشم فراموشی بگیری از دستت خلاص بشیم تا یکمدت

    یه متنی خوندم توی مقاله راضی باش توی سات گذاشتم یک قسمتش خیلی خوشم اومد در مورد اینکه:
    آدمهای یک روی سکه زندگیشان که فقط توش خنده و خوشی و خوشگذرانی و عشق و محبت و وضع مالی خوب و مسافرت هستش نشان میدهند نه روی اصلی سکه زندگیشان را
    واقعا هم همینه طرز فکرت را تغییر بده بانو شخصیت آدم ها اون چیزی نیست که توی صحبت ها و شناخت های اندک نشان میدهند تا زیر یک سقف نرید خیلی چیزها مشخص نمیشه.نمیشه همه خوبی را باهم ساخت.
    عاشق این جمله هستم:
    با کسی باش که فقط تورو بخاطر خوبی هایی که داری نخواد بلکه تورو با همه نقطه ضعف ها و خوبی هایی که داری بخواد

    موفق باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  19. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    M.S.H (چهارشنبه 06 اسفند 93), بارن (چهارشنبه 06 اسفند 93)


 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چه جوری بفهمم خواستگارم دوستم داره؟
    توسط angel69 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 30 بهمن 95, 19:33
  3. دوستم تمرکزمو بر خواستگاری بهم زده
    توسط عشق آفرین در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 28 آذر 93, 19:05
  4. خستم.دوستم باهام قهره.چی کار کنم؟
    توسط mammadss در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 01 شهریور 92, 15:16
  5. وابستگی دوستم به من (احساس گناه من)
    توسط ali99 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: شنبه 08 مهر 91, 20:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.