به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 74
  1. #51
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    وقتی میگه خانوادش باهاش قطع رابطه کردن و گفتن یا محمد یا ما رو انتخاب کن...
    وقتی میگه دارم کارای طلاقمو میکنم..
    وقتی گوشیش رو خاموش میکنه و حتی فرصت عذر خواهی نمیده به ادم..
    چیو بهشون تبریک بگم؟
    من واسش کم نذاشتم ولی خوب اونم باید یکمی رعایت کنه دیگه..
    اعصابم خورده .. نمیتونم زنگ بزنم یا برم... تازه وظیفه اونم هست که به مادرم زنگ بزنه چون 6 ماهه خونمون نیومده تقریبا
    یک بارم نشده زنگ بزنه احوال بپرسه...

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  2. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,382
    سطح
    29
    Points: 2,382, Level: 29
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا محمد 5 تا دلیل واسه ادامه زندگیت بنویس جدا اینکه دوسش داری

  3. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    دلیل زیاده فقط نمیشه با خانوادش کنار اومد..
    اگه بخوام چند دلیل بگم مثلا
    دختر پاکیه
    قابل اعتماده
    موقع موقعش مهربونه
    راستگوه
    و..

    ولی دلایلم واسه اینکه میگم جدا بشیم بهتره اینه که خیلی بچست و لجباز به نظرم حتی اگر عاشقمم باشه نمیتونه دست از این لجبازیاش برداره

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  4. #54
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 بهمن 93 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,382
    سطح
    29
    Points: 2,382, Level: 29
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا محمد اگه میدونی با همسرت با تمام اخلاقهای خوب و ناخوبش میتونی کنار بیای و خانمت هم در موردت همین نظرو داره میتونی از یک بزرگتر که مورد اعتماد خانواده خانمت هست کمک بگیری و با اون نفر بری عیدی که با مادرخانمت صحبت کنه فک می کنم خوبه.
    اما از اون به بعد رابطتتون چینی بند خوردس که باید خیلی مواظب باشی
    اونجا هم که رفتی از خانمت تعریف کن که مادر خانمت بشنوه مثلا خودت بگو بشین عزیزم چرا به زحمت افتادی شاید خرید یه هدیه برای خانمت و مادرخانمت مناسب باشه:confused:

  5. 2 کاربر از پست مفید shima_2 تشکرکرده اند .

    roze sepid (شنبه 03 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92)

  6. #55
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام من كه فكر ميكنم اگه مشكلتون اساسي با يك مشاور حل بشه بهتره.اصلا تجربه ديگرانو به زندگي خودتون منتقل نكنيد چون با اطمينان بهتون ميگم جواب درستي نميگيريد.من افراد زيادي رو از نزديك ديدم وحتي يك دختر عقد كرده به خاطر حرف بقيه تو تالار همدردي طلاق گرفته بود وبعد چند وقت كاملا پشيمونو افسرده بود.اگر به خودتون واحساساتتون اهميت ميديد در مورد مسائل ازدواج از اين تالار استفاده نكنيد.اين تالار مخصوص مسائل فرديست.من با دلسوزي بهتون ميگم چون زندگي شما وخانومتون اهميت زيادي داره.

  7. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    sookoot (سه شنبه 06 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92)

  8. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من یه ماهی می شه طلاق گرفتم تو همین دوران عقد
    می دونم خیلی دوران بدی رو داری طی می کنی
    کاملا در کت می کنم
    من بهت توصیه می کنم
    اول بشین با خودت فکراتو بکن
    ببین می تونی با همسرت باشی و یه تصمیم قاطع بگیر بعد برو سمت اون کار
    من موقعیت خانم شما رو داشتم خانوادم بخاطر بی ادبی ها و فحشای نامزدم می خواستندنامزدی رو بهم بزنن
    نمی دونی چه قدر سخته وقتی گوشیمو خاموش کردن و ازم گرفتن
    من هم جلوشون وایسادم ولی خوب همسرم خیلی بی ادبی کرده بود و بعد هم وقتی حرفمون پخش شد
    دوستاش اومدن گفتن قبلا شیشه ی بوده و ترک کرده اومده خواستگاری
    همین دلیل محکمی شد برای طلاق من
    خانوادم پیش چندتا مشاور بردنم و همه می گفتن طلاق ولی باز من دوستش داشتم و به زور و اجبار خانواده من طلاق گرفتیم

    دقیقا خانواده من هم وقتی اصرار همسرم برای ادامه زندگی رو دیدن گفتن حق طلاقو بده به دختر ما تا راحت برن طلاقمو بگیرن حتی گفتن مهریه رو می بخشیم در عوض حق طلاق


    خوب فکرا تو بکن تنها بدون خانمت برو پیش مشاور و تمام دوره نامزدی تو براش تعریف کن کامل تحلیل کن و بعد تصمیم بگیر
    اگر خواستی باهمسرت ادامه بدی بهت توصیه می کنم براش بجنگ و کوتاه نیا تا پشیمون نشی
    البته باید همیشه در کمال ادب و احترام باشه که اوضاع بدتر نشه
    1- برو پیش یه بزرگتر فامیل خانمت که بهاشون صمیمیترند و اصلا از خانواده همسرت گله نکن فقط بگو مشکلاتی بین من و خانواده همسرم پیش اومده و من پشیمونم از حرفای که زدم و بعد برو برای عذرخواهی و تبریک عید (با احترام کامل و گل و شیرینی)
    اگر خانواده همسرت تصمیمشون برای طلاق جدی نباشه حتما آشتی می کنید
    2-بعد از دوستی زندگی شما یه زخم بزرگ داره باید ترمیم بشه و باید از همسرت بخوای کمکت کنه


    خیلی حرفا برات دارم ولی وقتی برات می نویسم یاد زندگی از دست رفتم آتیشم می زنه
    زندگی که نتونستم نجاتش بدم:(

  9. 3 کاربر از پست مفید تسلیم خدا تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 04 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 18 فروردین 92)

  10. #57
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تسلیم خدا،

    این تاپیک شما نیست و درست نیست که اینجا بنویسم. اما فقط خواستم بگم شاید بزرگترها با تجربه و شناخت به دور از احساساتی که داشتند تصمیم بهتری گرفتند.
    برات سخته، اما از زندگی با یک فرد معتاد و بددهن و فحاش و ... چیزی جز خستگی روحی روانی نصیبت نمی شد.
    خدا را شکر کن که خانواده خوبی داری و به موقع متوجه اشتباه در انتخابت شدی.

    انشالله که هر چه زودتر از نظر روحی بهبود پیدا کنی و از ته دل بخندی.

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 04 فروردین 92), sookoot (سه شنبه 06 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 18 فروردین 92)

  12. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم شیدا من دردودل نکردم
    کمی از احوالاتم گفتم تا آقا محمد بدونه اوضاع بعدش چی می شه و درست تصمیم بگیره

  13. کاربر روبرو از پست مفید تسلیم خدا تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 04 فروردین 92)

  14. #59
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام و احترام به دوستان جدید که نظر دادن..
    انگار خودمو خیلی بد جلوه دادم براتون تسلیم خدا
    من نه بد دهنی کردم نه فحش نه حتی داد زدم...
    فقط از حقم دفاع کردم .. فقط جلوی دخالتاشون وایستادم ..
    خانمم دوست داشتنش به درد خودش میخوره چون اصلا محکم نیست...
    گوشیش رو خودش خاموش کرده.. اون شب فقط روشن کرد با دو تا پیام گفت داره کارای طلاقشو میکنه و شدیدا به خودمو خانوادم توهین کرد .
    من فقط بهش گفته بودم خانوادت خیلی بی معرفتن و نامرد باورکنین همین.. اونم در پی حرفای داداشش بود . اونا بد دهنن، فحش میدن.. جلوی من به خانمم فحش میده و حتی گفته اگه با من ببینش بیرون خونشو میریزه..
    من اصلا ازون ادما نیستم که بخوام به زور کسیو نگه دارم. منت کش نیستم ینی خودمو کوچیک نمیکنم دیگه.. رها کردم به حال خودش هر چی خدا میخواد. من تلاشمو کردم خیلی از بدی هاش رو بخشیدم ولی اون با یه دعوا میگه طلاق...
    البته هنوز حرفشو زده ولی خانوادش این کارو میکنن...
    خانم تسلیم خدا عشق چیزیه که واقعا وقتی میاد نمیفهمی ولی وقتی داره میره میفهمی چه اشتباهی کردم عاشق شدم.
    الان من موندم یه دنیا حسرت.. که چرا ازدواج کردم.. چرا تو این سن ..باید زجر بکشم.. نه خواب دارم نه خوشی. روزو شبم یکی شده.. سیاه..
    خنده هام لحظه ایه واقعا دیگه شدم یه ادم نا امید. از خودمم خسته شدم واقعا نمیدونم دردم رو کجا بنویسم چون تو این تالار هر وقت نوشتم گفتن تو رفتارت خوب نیست. اره درسته من مرددددد نیستم .. بچه و کم تجربه ام ولی خیلی سعی کردم صداقت داشته باشم همین سادگیم کار دستم میده.
    خانمم رازایی که بهش گفته بودم رو به همه گفت ولی من بازم سعی کردم راز دارش باشم

    - - - Updated - - -

    ضمنا خانم فرشته مهربان خیلی بهم کمک کرد که مردونه تر بشم و جدی ....
    اونقد که وقتی به کار گرفتم زندگیم داشت خیلی قشنگ و عاشقانه میشد...
    همیشه وقتی با هم بودیم عاشقانه ترین لحظات رو داشتیم. لحظاتی که شاید همه حسرتش رو میخوردن. اما پا که خونشون میذاشت روزگار بر میگشت... اول از همه توهینای خانوادش بهش که چرا رفتی باهاش بیرون و غلط کردی باید جدا بشی..
    خانوادش نمیذارن زندگی کنه.

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  15. #60
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    محمد،

    اگر می شد که عید به صورت فرمالیته با خانواده می رفتید دیدن خانواده اش و کادوی عیدش را هم می بردی بهتر بود. اگر هنوز فرصت هست و امکانش هست این کار را بکن.
    نه برای منت کشی که برای نشان دادن ادب و شخصیت خودت و خانواده ات. یک عید دیدنی نیم ساعته و رسمی.

    اما جدا از مساله فوق، کاری که الان داری می کنی بهترین کار است. رها کن.
    جواب هیچ چیز و هیچ کس را در این مورد نده. پیغام هم نفرست ( از طریق دوست و آشنا ) که بدترین کار ممکن است.
    به خودت و روانت استراحت بده. سعی کن روال عادی زندگیت را طی کنی تا اونها هم فرصت داشته باشند فکر کنند. شاید به خودشون بیان.

    اگر هم خانمت متقاضی طلاق باشه قاعدتا باید توافقی جدا بشید. مهریه و مسایل دیگه را نپذیر.
    شاید تجربه و سنت کم بود و صداقت زیادی داشتی و کمی هم احساساتی تر و نرم تر از حد معمول یک مرد هستی.

    این که گفتی رازهات را به همسرت گفتی، یادت باشه بعد از این رازهات را دیگه به همسرت نگی یا حداقل اینقد زود و ندیده و نشناخته نگی.
    دوست داشتن و همسر خوب بودن به این معنی نیست که هر چیزی را می شه گفت.
    جز راست نباید گفت
    هر راست نشاید گفت


    ----------------------------------------------------------------------
    گاهی آدم فکر می کنه دلیل اون دختر چی هست؟ آیا اگر اون دختر این تاپیک را می نوشت، مثل تسلیم خدا، نظرات ما متفاوت نبود؟
    امیدوارم که با حرف نسنجیده و راهنمایی اشتباه زندگی دیگری را خراب نکنیم.

  16. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میشل (یکشنبه 04 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 18 فروردین 92)


 
صفحه 6 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.