به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 81
  1. #51
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو دختر 7 گرامی

    ایکاش فرصت میشد حداقل دونفری پیش مشاور میرفتید.اینجوری خیلی بهتر بود اینکه ادامه ندید به خودتون مربوطه و زندگی شماست ولی پدر یا مادر ایشون بخوان بیان صحبت کنن درسته در حق شما خوبی نکردن ولی بزرگی کنید حداقل بخاطر سن بالاشونم که شده اگر اومدن اجازه حرف زدن بدید شنیدنش که ضرری نداره شما هم تصمیم خودتان را گرفته اید.حداقلش اینه که تلاشتان را برای نجات زندگی مشترک انجام داده اید و بعدها خیلی راحت با این موضوع کنار میاید.

    در مورد بیماری نظر شخصی من اینه روانشناسا هم مثل دکترا منتظر هستن بگی آخ تا 20 تا مریضی ردیفی بهت بچسبونن تا وقتی ایشون را ندیده بهتر بود کم صبور باشه بعد صحبت کردن باهاش نظرشو اعلام کنه.

    در هرصورت فکر کنم توی انجمن آزاد دوستان و مشاوران بهتر میتوانند به شما کمک کنند
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (چهارشنبه 20 فروردین 93), شیدا. (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  3. #52
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    شما دل رئوفی دارین و من ازین بابت که یه همچین جفایی در حق یه همچین شخصیتی شده واقعا ناراحتم و زجر میکشم که گاها حق به حق دار نمیرسه و عذاب کشیدن برای کسیه که مظلوم تر از بقیه است... هیچوقت هیچوقت با خودت فکر نکن که اشتباه کردی... اگر تصمیمی گرفتی قبلش طوری راجع بهش فکر کن که اگه 10 سال دیگه توی هر حالتی(چه شادی و چه غم) برگشتی و مجدد مرورش کردی با خودت نگی "اشتباه کردم" یا اینکه "باید فلان کارو میکردم" برای انجام دادن کار هیچوقت دیر نیست پس عجله نداشته باش
    ممکنه بگی الان در چه وضعیتی هستی و میخای چه کاری انجام بدی؟
    خانواده همسرت برای وساطت اومدن منزل تون؟ ببخشید که خیلی میپرسم چون نگرانتم و شاید باور نکنی اما من قبل از سر زدن به تاپیک خودم اول نوشته های شما رو توی سایت میخونم و اینم از درد جفایی که فکر میکنم در حق شما شده... بازم معذرت میخام چون دوست ندارم با نوشته هام غمگین بشی

  4. 3 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 26 فروردین 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 24 فروردین 93), دختر 7 (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  5. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام ممنونم هم اوای عزیزم
    باعث دلگرمی منه که شما پیگیر زندگی من هستید انشااله جز شادی تو زندگیتون نباشه
    در مورد خانواده همسرم فقط داداشش اوند خونه ما و همه حرف های منو تایید کرد که اره بچه بازی کرده و جلوی خود ما محکم کوبوند تو کمر کارگرش البته کارگر دختر !!!
    و حرفش این بود که بهش فرصت بده و ما مجبورش می کنیم بره مشاوره و خودشو تغییر بده
    دوست عزیزم زن جماعت خیلی بی پناهه من دلم به مهریه ام خوش بود که از طریقش بخوام تحت فشارش بگذارم بیاد توافقی جدا شیم که وکیل گفت نه چیزی به نام شوهرته و نه به نام خودت سکه هم صدو ده تا پیگیری می شه که اونم پنجاه و پنج تاش بهت می رسه و چون شغلش ازاد هست باید یه سالی بری و بیای تا سه ماه یه سکه بهت بده !!!
    الان دست به دعام که با توافقی مهرحلال جون ازاد بیاد طلاقم رو بده
    از خانواده اش هم هیچ خبری نشد
    از خودش هم هیچ خبری ندارم نه پیام داد و نه زنگید
    پدر و مادرش قرار بود بیان که نیومدن
    دوست عزیزم من تا جایی که می تونستم برای حفظ زندگیم و حفظ شوهرم تلاشم رو کردم با خواهر هام قطع رابطه کردم با پدر و مادرم جنگیدم
    ولی اون در برابر اهانت هایی که پدرش به من کرد هیچ نگفت تازه خودش اون ها رو علیه من می شوروند
    من رو می خواشت تک و تنها بگذاره که فقط خودش رو داشته باشم که هر سازی می زنه براش برقصم و دقیقا موفق هم بود
    من تا جایی که از من برمیومد در حقش خوبی کردم اینکه اون خوبی به چشمش نمیاد تقصیر من نیست‌
    برام دعا کنید
    محتاج به دعاتون هستم

  6. 3 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), هم آوا (سه شنبه 26 فروردین 93), دختر بیخیال (سه شنبه 26 فروردین 93)

  7. #54
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دختر 7 مهربونم...
    برات دعا میکنم... میدونم که آدمهای خوب همیشه بیشتر در حق شون جفا میشه ولی شما صبور باش... انشالا هر چی به صلاحت هست اتفاق میافته

  8. 4 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 26 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر 7 (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (سه شنبه 26 فروردین 93)

  9. #55
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 مرداد 93 [ 00:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-22
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    308
    سطح
    6
    Points: 308, Level: 6
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 84 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا خوندن چنین سرگذشتی...
    اصلا باورم نمیشه
    شاید من سوسولم، یا اصلا تو جامعه نیستم ( در صورتی که خیلی اجتماعی هستم ). من اصلا چنین مرد هایی رو ندیدم!!!
    چطور کسی میتونه اینقدر بی رحم باشه که بتونه چنین رفتارایی رو با شریک زندگیش بکنه؟؟؟؟

    البته یه گوشه ذهنم میگه کسی که یه طرفه پیش قاضی میره، راضی بر میگرده
    من حرفای شوهرتون رو نشنیدم

    براتون دعا میکنم که هرچی صلاحه براتون اتفاق بیوفته

  10. 2 کاربر از پست مفید Esssssi تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  11. #56
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    شاید اگر با شوهرم صحبت کنید می گه زنم توهم زده و این ها همه اتهامه !
    من هیچ وقت بهش خیانت نکردم
    ولی تو زندگی من کارگران دخترش خیلی بیشتر از خود من نقش دارند !
    تماس تلفنی از کارگر دختر ، بردن کارگران دخترش به بیمارستان ( قابل توجه اینکه جایی که اون کارگرو باغ داره 200 کیلومتر با شهر ما فاصله داره و همون جا بیمارستان و درمانگاه هست )
    ملاقلات با کارگران دخترش به صورت اتفاقی تو شهر محل سکونت من و رسوندن اون ها تا یه مسیری !!! رسوندن دو تا دختر دانشجو به یه شهر دیگه اونم با ماشین 206 و گرفتن کرایه !!!
    نقش دختر و زنان تو زندگی مشترک من خیلی پر رنگه و نمی شه بی تفاوت بود
    و تمامی اون موارد از طریق افراد متفاوت که هیچ شناختی نسبت به شوهر من نداشتن به گوش من رسید
    اگه یک نفر و دونفر گفته بودن می شد بگی اتفاقی بوده
    ولی وقتی چندین و چند نفر اونو تو شرایط و با افراد متفاوت دیدن و خود من هم با چشم خودم دیدم و به این دلیل که پرسیدم این کیه
    دست روی من بلند شد
    دیگه حرفی نمی مونه
    برام دعا کنید راحت طلاق بگیرم و نخواد اذیت کنه

  12. 4 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  13. #57
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    اولین خیانت رو خودم در حق خودم کردم
    منی که هیچ وقت به هیچ کسی اجازه ندادم بودم به من دست بزنه ، چطور به اون اجازه دادم تو دوران نامزدی که محرم نبودیم باهام رابطه داشته باشه ؟
    الان تحت هیچ شرایطی نمی فهمم این چه کاری بود که من انجام دادم
    با این کارم ناخوداگاه این پیام رو براش فرستادم که زن پاک و نجیبی رو نگرفتی و عاقبتش هم این شد که بین من و اون زنان خیابونی هیچ تفاوتی ندید و من رو هم جز اون ها تلقی کرد
    من خیلی اشتباه کردم

  14. کاربر روبرو از پست مفید دختر 7 تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  15. #58
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    برای طلاق اقدام کردین؟
    قبل ازدواج که مشاوره نرفتی(میرفتی حداقل میشد ریشه ای چیزی از این رفتاراشو تشخیص داد یا حل کرد) حالا حتما با یه وکیل مشاوره کن و ببین شاید این اتهامات و اتفاقات قابل اثبات بود که هم مهریه بگیری و هم طلاق و مهمتر از همه اینکه احیانا شوهر اینده یا خواستگارت نتونه خرده بگیره که تقصیر تو بوده یا شوهرت تقصیراتو گردن تو بندازه(به نظرم هر چیزی بر میاد ازش)

  16. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    منی که هیچ وقت به هیچ کسی اجازه ندادم بودم به من دست بزنه ، چطور به اون اجازه دادم تو دوران نامزدی که محرم نبودیم باهام رابطه داشته باشه ؟
    الان تحت هیچ شرایطی نمی فهمم این چه کاری بود که من انجام دادم
    با این کارم ناخوداگاه این پیام رو براش فرستادم که زن پاک و نجیبی رو نگرفتی و عاقبتش هم این شد که بین من و اون زنان خیابونی هیچ تفاوتی ندید و من رو هم جز اون ها تلقی کرد
    من خیلی اشتباه کردم[
    دوست عزیزم هیچوقت این تفکر رو در مورد خودتون نداشته باشید... ازدواج علاوه بر اون الفاظی که توسط یه روحانی از زبان جاری میشه شامل یک سری تعاملات و توافقات روحی نیز هست که نشانه پیوند بین دو نفر می باشد بنابراین هیچوقت خودتون رو بخاطر یه همچین قضیه ای سرزنش نکنید چرا که شخصی که نجابت یه دختر رو از روز اول ندیده و بخواهد با مبنا قرار دادن این موضوع کسی رو قضاوت کنه نمیشه به تعقل و تفکرش اطمینان داشت و فرد مناسبی برای زندگی نیست
    همسر شما به هر صورتی که شما رفتار میکردید کار خودش رو در پیش میگرفت و حتما بعدها به شما خیانت میکرد چون دیگه براش درونی شده این سبک زندگی ... میدونم که توی این روزها به تک تک لحظه های با هم بودن تون فکر کردی و حلاجی شون کردی اما به نظرم بهتره دیگه این افکار ازار دهنده رو متوقف کردی اگـــــــــــــــــــر واقعا میخای طلاق بگیری چون تکرار این افکار جز از دست دادن جوانی ات هیچ سودی برای شما نخواهد داشت... شما راه بسیاری در آینده در پیش داری...

  17. 2 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 28 فروردین 93)

  18. #60
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام مجدد
    دوستان عزیز بابای من یه آدم صلح طلب و خیلی علاقه داره که بدون هیچ ناراحتی این موضوع تموم بشه و تا الان اجازه نداده من برای اجرا گذاشتن مهریه اقدام کنم
    سه روز پیش زنگ زد به داداش نامزدم و گفت که ما دنبال پول نیستیم و با پدرت رفاقت چندین و چند ساله داریم بیاین توافقی جدا بشن بچه ها و داداشش گفته بود یعنی جای هیچ تغییر تو نظراتتون نیست و بابام بهش گفته بود که نه سانااز تصمیم خودش رو گرفته
    دیشب داماد اون خانواده که پسر عمه من هست به بابام گفت بیا خونمون با هاشون حرف هات رو بزن
    و بابام رفته بود و پدر نامزدم در کمال وقاحت یه لیست از اخلاق های من تهیه کرده بوده و تک تک به بابام می گفته دخترت فلان جا چی کار کرد و فلان جا چی گفت و دختر شکاکت ، دخترت که من از اول ازش خوشم نمی یومد ، زنت به پسر من گفته بی سواد ،
    دخترت همه این حرف ها رو از خودش در اورده و دروغ می گه و شما ابروی منو همه جا بردین و پسر من زن و دختر خودتو برده رسونده بدهکار هم شده !!!!!!!
    و باید پسرم بیاد ببینیم می خواد طلاق بده یا نه !!!
    و برای اینکه ثابت بکنم پسرم بی گناهه و این ها اتهامه تا دفتر ریاست جمهوری هم می رم
    و این دخترت می یومد تو باغ من دنبال جنازه می گشت !!! ( همون موضوعی که قبلا گفتم که شوهرم به دروغ گفت من یکی رو کشتم )
    الان واقعا من باید چی کار کنم ؟
    می ترسم که برای طلاقم بخوان اذیت کنن
    ما کلا خانوادگی دنبال دردسر نیستیم و اینقدر به یکی احترام می گذاریم که خودشو گم می کنه
    دلم برای بابام می سوزه چقدر دیشب تحقیر شده چقدر سخته تو چشم خوووودت بگن من از دختر تو خوشم نمی یومد
    و بابام گفت مامانش اومد با پرخاش گفت که ما دوست داریم برای پسرمون عروسی سنتی بگیرم و تو روستای خودمون برگزار کنیم و هر دفعه دخترت یه شر به پا کرد !
    من فقط یک بار که مادر شوهرم گفت به خودش به احترام بزرگ تر بودن هیچ حرفی نزدم ولی به شوهرم گفتم من عروسی تو روستاتون نمی گیرم و اون هم هر چی من بهش می گفتم رو تحویل باباش این ها می داده
    از خودش خبری نیست و روز به روز بیشتر متوجه می شم چقد ما برای هم نامناسب بودیم
    تا شنبه صبر می کنم اگه بخوان مسخره بازی در بیارن می رم مهرم رو می گذارم اجرا تا بفهمن زبون خوش یعنی چی
    باید با بعضی ها با اقدام و عمل حرف زد تا با کلام
    البته تو هر طلاقی این حرف ها زده می شه و هیچ وقت اون ها خوبی های من رو نمی گن و می خوان از خودشون رفع ابهام کنن
    بازم توکلم به خداست و از اون می خوام من رو از این شرایط ببره بیرون
    ویرایش توسط دختر 7 : دوشنبه 01 اردیبهشت 93 در ساعت 09:16

  19. 3 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), هم آوا (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)


 
صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.