به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 64
  1. #41
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    اگه اشتباه نکرده باشم گفتین مشکل مالی خوردین.(گفت از دست خودم ناراحتم که عرضه چرخوندن یه خانواده رو ندارم . من گفتم نه اینطر نیست و دلداریش دادم چون از لحاظ مالی خیلی کم آورده . بعد حالش بهتر شد گفت یه کم حالم بهتر شه میام .)
    نمیدونم در چه حدیه ولی من خودم توی مجردی این اتفاق واسم افتاد خیلی فشار زیادی به آدم وارد میشه.مردا یه عادتی دارن مغرور هستن وقتی هم اتفاقی واسشون میوفته چه مالی و یا چه مسائل جنسی غرورشون اجازه نمیده قبول کنن واسه همین فرار رو به جلو میکنن و این وسط کی نزدیکتر از همسر( جالبه بیشترین آسیب رو به کسی میزنیم که دوسش داریم)!!!

    ایکاش شب یلدا خونه مادرتون نمیرفتین اگه منم جای شوهرتون بودم با اینکه گفتم برین ولی بازم دوس داشتم بمونین!!! از اخلاقای ما مرداست کاریش نمیشه کرد یکم غرور داریم

    خونه خودت بمون تکونم نخور با بولدیزر هم اومد بگو من جام خوبه تکون نمیخورم

    خواهشا یکم کمتر سربه سرش بزار میدونم بخدا حق داری کم آوردی دوست داری بهت احترام گذاشته بشه دوست داشته باشه بغلت کنه نوازشت کنه برات پیامک های عاشقانه بفرسته و چیزایی که واقعا حقش رو داری.

    راستی این یادم رفت پیامک دادن و گرفتن و کشششششش دادن رو بیخیال شو مردا عصبی بشن بی منطق میشن ازشون انتظار نداشته باش خواهشا دفعه بعدی اینکار رو تکرار نکن


    زندگی ارزش جنگیدن دوباره رو داره بانو
    ویرایش توسط khaleghezey : شنبه 07 دی 92 در ساعت 18:11

  2. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mercedes62 (شنبه 07 دی 92), paiize (شنبه 07 دی 92), میشل (سه شنبه 10 دی 92), zendegiye movafagh (دوشنبه 09 دی 92), الهام20 (دوشنبه 09 دی 92)

  3. #42
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام اون روز که تاپی گذاشتم جوابهای شما رو نخودندم
    تو راه رفتن بهخونه تصمیم گرفتم دخترمو ببرم بیرون و کفشی که قولش رو داده بودم براش بخرم . پیاده روی یه کم حالمو بهتر کرد
    بعد رفتم خونه خودمون دیدم همسرم زود اومده خونه سابقه نداشت اینقدر زود بیاد . فکر کنم اومده بود ببینه من میام خونه یا نه . که بدش رفت بیرون و ساعت 1/30 اومد
    دیروز هم کلیدمو جا گذاشته بودم بهش زنگ زدم گفتم من کلیدمو جا گذاشتم ساعت چند میای گفت من 7 میام خونه اما دوباره میرم .
    و دوباره ساعت 1 اومد خونه
    درست می گفتید کار خوبی کردم نرفتم خونه پدرم
    برام دعا کنید . بعضی وقتا آدم می بره .. خسته میشه ...کم میاره ....
    برامون دعا کنید

  4. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 09 دی 92), S.H.I.D.E.H (دوشنبه 09 دی 92), میشل (سه شنبه 10 دی 92), الهام20 (دوشنبه 09 دی 92)

  5. #43
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خوشحالم همسر خیلی عاقل و فهمیده ای هستی

    میگم که حس میکنم شوهرت یکم ازت دلخوره سعی کن بیشتر بهش توجه کنی توی هر دورانی ما مردا از اینکارا میکنیم با رفیقامون میریم بیرون ولی سعی کن شما محیط رو بهتر کنی توی خونه که شوهرتون بیشتر جذب شما بشن اونم دیگه دست خودتونو میبوسه شما زنا هم که توی اینکارا ماشالله حرفه ای هستین

    این تجربه شخصیمه

    مرد = پسر بزرگ

    خداوکیلی اکثر مردا اینجوری هستن دقت کنی منظورم رو کامل متوجه میشین بانو

    - - - Updated - - -

    درود بانو

    خوشحالم همسر خیلی عاقل و فهمیده ای هستی

    میگم که حس میکنم شوهرت یکم ازت دلخوره سعی کن بیشتر بهش توجه کنی توی هر دورانی ما مردا از اینکارا میکنیم با رفیقامون میریم بیرون ولی سعی کن شما محیط رو بهتر کنی توی خونه که شوهرتون بیشتر جذب شما بشن اونم دیگه دست خودتونو میبوسه شما زنا هم که توی اینکارا ماشالله حرفه ای هستین

    این تجربه شخصیمه

    مرد = پسر بزرگ

    خداوکیلی اکثر مردا اینجوری هستن دقت کنی منظورم رو کامل متوجه میشین بانو

  6. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    میشل (سه شنبه 10 دی 92), zendegiye movafagh (چهارشنبه 11 دی 92), الهام20 (دوشنبه 09 دی 92)

  7. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم زندگی موفق ، من چند وقت نبوذم اما فکر میکردم روابط شما بهتر شده باشه،
    فحش شنیدن سخته ، عذاب آوره ،
    من از یک چیزی تعجب میکنم اینکه شما گفتید که احتمال میدید ایشون با کسی دیگه در ارتباط باشه اما از طرفی مشکل مالی هم داره ، این منطقی نیست . معمولا یک مرد وقتی سراغ این چیزها میره که فکرش راحت باشه و مشکل نداشته باشه ، مخصوصا از نظر مالی چون این کارا هزینه داره و مفتی نیست.
    امیدوارم دوباره آرامش و موفقیت به زندگی تون برگرده

  8. 4 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 16 دی 92), میشل (سه شنبه 10 دی 92), zendegiye movafagh (چهارشنبه 11 دی 92), الهام20 (پنجشنبه 12 دی 92)

  9. #45
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    میدونید پاشیدن زندگی سخت نیست آسونه میشه تو یه لحظه میشه رفت گفت تو که اینقدر عوض شدی تو که رو حرفات وانستادی دیگه نمی خوام باهات ادامه بدم ... به همین راحتی ...
    اما درست کردنش ...
    آقای alireza35 ممنونم از نظراتتون . بله اوضاع مالی بد تا یه حدی تاثیر داره اما مانع نمیشه
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : شنبه 14 دی 92 در ساعت 13:45

  10. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    alireza35 (یکشنبه 15 دی 92), میشل (شنبه 14 دی 92)

  11. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم زندگی موفق ،
    در این مورد کاملا حق با شما هست ، خراب کردن خیلی راحتر از ساختن ، تقریبا در همه چیز این قانون صدق میکنه ، مثلا برای بوجود آمدن 100 هزار نفر انسان ، چند ده سال زمان لازمه اما در هیروشیما ژاپن 100 هزار نفر ، در یک لحظه ، نابود و ناپدید شدن . عدالت در این دنیا همین شکل ،
    در مورد زندگی شما ، من ، شوهر شما رو درک نمی کنم ، شما خانمی هستید که تقریبا حس میکنم تمام انرژی تون رو در زندگی مشترکتون دارید مصرف میکنید ، خیلی سعی میکنید محیط زندگی شاد و سرزنده ای داشته باشید ، از اسمی که این جا برای خودتون انتخاب کردید هم میشه حدس زد ، تقریبا زود بچه دار شدید ( من 10 سال ازدواج کردم هنوز خانمم قرص و محکم موافق بچه نیست البته همه رو تقصیر ایشون نمی ندازم خودم هم زیاد پیگیر نیستم اما اگه یک بچه حاضر و آماده باشه خیلی دوست دارم) ، شوهر شما علنی sms میزنه و شما هیچی نمیگید ( همچین چیزی برای من مثل افسانه و رویا میمونه و مطمینم اگر همچین چیزی از من ببینه وسط پذیرایی من رو دار میزنه ) ، ساعت 1 شب میاد خونه و شما هیچی نمیگید ( از دایره فکر من خارج که من ساعت 1 شب بیام خونه و ایشون چیزی به من نگه تازه طلب کار هم باشم) ، به شما فحش میده و شما ساکتید و.... شاید هم شما زیادی دیگه خوبی میکنید .

    منظور ایشون چی بوده که ، تو عوض شدی و رو حرفات نیستی ؟؟

    یک تجربه از دوستانم بگم ، از بین شون ، اونهای که خانم هاشون خوب هستند و اذیت نمی کنن ، به خانم هاشون خیانت می کنن ، اما اون های که همش درگیر زن شون هستند فرصتی برای این کارا ندارن ، نمی دونم تونستم راهنماییتون کنم یا نه ؟
    ویرایش توسط alireza35 : شنبه 14 دی 92 در ساعت 20:45

  12. کاربر روبرو از پست مفید alireza35 تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (یکشنبه 15 دی 92)

  13. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    زندگی موفق عزیزم،

    پیشنهاد میکنم که جزئی تر بنویسی، اگه اطلاعات بیشتری در اختیارمون بذاری، ممکنه چیزایی به فکرمون برسه که در ارتقا یا اصلاح عملکردت بهت کمک کنه.

    مثلا تنها موندن تو شبی مثل شب یلدا، باعث میشه خیلی دل آدم بگیره. خیلی بهتر بود که تنهاش نمیگذاشتی. خصوصا چون خودش اصرار کرده که بری، موندنت باعث میشد بیشتر احساس ارزشمندی کنه. در شرایط مشابه، که امکانش پیش اومد با خونوادت باشی، پیشش بمون، این دلگرمش میکنه. بهش نشون بده برات از هرچیز و هر کسی ارزشمندتره.

    در ضمن همون پستت به من نشون داد که همسرت دوستت داره. و بهت توجه داره. (این خیلی منو خوشحال کرد)

    بخاطر همین موضوع هست که فکر میکنم بهتره جزئی تر از زندگیت بنویسی. یعنی مثال بنویس. از اتفاقاتی که بینتون میفته، و برخوردها و صحبت هاتون بنویس که بهتر بتونیم بهت کمک کنیم. ممکنه یه چیزایی باشن که به ذهن خودت نرسن، اما ما ببینیمش، چه در رفتار خودت، و چه همسرت.

    اینجوری استفاده خیلی بیشتری میتونی از این انجمن ببری.

    این دیدگاهت از نظر من تحسین برانگیزه:

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    میدونید پاشیدن زندگی سخت نیست آسونه میشه تو یه لحظه میشه رفت گفت تو که اینقدر عوض شدی تو که رو حرفات وانستادی دیگه نمی خوام باهات ادامه بدم ... به همین راحتی ...
    اما درست کردنش ...
    برات آرزوی موفقیت میکنم.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : شنبه 14 دی 92 در ساعت 23:11

  14. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    alireza35 (یکشنبه 15 دی 92), khaleghezey (دوشنبه 16 دی 92), zendegiye movafagh (یکشنبه 15 دی 92), الهام20 (دوشنبه 16 دی 92)

  15. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 خرداد 94 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1392-2-16
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,266
    سطح
    28
    Points: 2,266, Level: 28
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 18 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام زندگی موفق جونم به خدا بعد از این همه مدت که نیامده بودم انجمن وقتی دوباره تاپیک جدیدت رو دیدم به خدا حالم خراب شد دوست نداشتم دوباره به این حال ببینمت برات دعا می کنم تو هم برای من خیلی دعا کن

  16. کاربر روبرو از پست مفید shahtab تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (دوشنبه 16 دی 92)

  17. #49
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    گفته بودم مشکل مالی پیدا کردیم من قرار بود یه وام بگیرم بدهی هامو بدم یه وام هم برای همسرم بگیرم . از یه بانک دیروز وام گرفتم به همسرم گفتم...
    چند روز پیش صاقرار بود یک میلیون به صاحب خونه مون بدیم . من گفتم اگه وامم بیاد میدم . به همسرم دیروز گفتم پول صاحبخونه رو دادی گفت دادم گفتم خب من این یه تومن رو فعلا نیاز ندارم میخوای بردار . ناراحت شد گفت با یه تومن مشکل من حل نمیشه
    .
    شب نزدیک 12 اومد خونه . میگ خسته نباشی با عصبانیت گفت خسته نیستم . گفتم شام میخوری گفت نخیر گفتم من منتظر بودم با هم شام بخوریم .
    گفت از کی تا حالا منتظر میشی با هم شام بخوریم تو که همیشه خونه مامانت شام میخوری
    گفتم من خیلی وقته اونجا شام نمیخورم
    هر چی می گفتم با عصبانیت جواب میداد گفتم خب بگو چی شده چرا با عصبانیت حرف میزنی ؟ب گفت دهنتو ببند . خفه شو و...گفت میخوام بخوابم بعد از ده دقیقه رفت تلویزین رو روشن کرد فیلم گذاشت همش می زد جلو و اس بازی می کرد .
    من ازون وامی که گرفته بودم 33 میلیون به پدرم بدهکار بودم که بهش دو و نیم میلیون رو پس دادم
    من فهمیدم به خاطر قضیه مالی هست
    به همسرم اس دادم من که گفتم وام دوم رو بهت می دم
    اس داد شاید دیگه نتونم باهات زندگی کنم
    یخ کردم .... البته دور از انتظار نبود
    گفت از تو وخانوادت حالم بهم میخوره . تو فقط به فکر خانوادتی گفتم بخدا ن فقط دو ونیم بهشون دادم اونم بدهکار بودم . قرض ندادم که بهشون .
    گفتم هی داری بهانه میگری می دونم مشکل اصلی کجاست
    اس دادم باورم نمیشه تو همونی هستی که با هم چند سال پیش کنار دادگستری بودیم گفتی بریم بگیم ما دوتا هیچ مشکلی با هم نداریم . به خاطر پول داری به من بی محلی می کنی ؟ ما همون آدما هستیم
    گفتم من همش دارم تلاش می کنم زندگیمون دوباره خوب شه . ما 40 روز با هم رابطه نداشتیم . تو بگو اصل مشکلت با من چیه

    گفت فقط من دارم تو این زندگی جون می کنم تو وخانوادت چه کمکی کردی ؟ اینقدر حرص خوردم اعصابم بهم ریخته
    گفتم اصلا خانواده من ، بد من که دارم باهات زندگی می کنم (خانواده من از اول تا حالا خیلی جاها بهمون کمک کردن اما همسرم خودش رو به اون راته میزنه )
    گفتم بخدا منم خیلی حرص میخورم اما تو خونه سعی میکنم جو رو شاد کنم تا تو ناراحت نشی اما تو شرکت همش تو فکرم ناراحتم
    گفتم ما قرار بود با هم زندگیمونو بسازیم . گفتم مگه قرار نبود پولامونو بذاریم رو هم با هم خونه بخریم ماشین بخریم ...(قرار بود ماشینمونو بفروشیم پولامونو بذاریم یه ماشین انتخاب کرده بودیم بخریم )
    گفتم قربونت برم میدونم روت خیلی فشاره و روزهای سختی رو گذروندی اما اگه بدهی های یکیمون کم شه به اون یکی می تونه کمک کنه .




    - - - Updated - - -

    خیلی خسته ام خیلی به هم ریخته ام
    کسی دعایی داره برای آرامش

  18. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 16 دی 92), الهام20 (دوشنبه 16 دی 92)

  19. #50
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    اولا دست شما درد نکنه کار میکنی کمک خرج شوهرت هستی دوما کار خوبی کردی بدهیت رو به خانوادت دادی باید هم اینکارو میکردی

    ببخشید حریم شخصیه ولی حس میکنم یه مشکلی توی کم آوردن شوهرتون هست بگردین اونو پیدا کنین گرچه ناراحت میشن ایشون از یه راهی اینو متوجه بشین.تجربه شخصی خودم میگه علت اصلی بیشتر پول کم آوردنا اینه که توی کارمون حساب کتابمون رو درست نگه نمیداریم یعنی حسابداری نمیکنیم(خودم همین بلا سرم اومد سر خانوادمم داره هرروز میاد ولی تغییر نمیکنن) ولی خوشبختانه من به کمک خواهرم توی مجردی و الان همسرم توی متاهلی این مشکل رو تا 90% حل کردم.فشار زیادی روی دوش ایشون هست ولی دلیلی نمیشه از خانوادتون انتظار داشته باشن که بهشون کمک بشه این مشکل شناست پی باید خودتون حلش کنین خود من چندین بار پدرخانومم گفته واسه خونه ای که خریدین بهتون کمک کنم خداشاهده یه دونه هزار تومانی ازش نگرفتم از پدرم که بماند این مشکل منه و خودم باید حلش کنم با کمک همسرم نه دیگران.

    درشمن ببخشید اینو میگم ولی شما هم بهتره کمتر توی این مسائل وارد بشین وضعیت الان شوهرتون رو نمیدونم ولی واسه بعضی ها خوبه که یکجایی با سر بخورن زمین تا متوجه بشن چه خبره نه اینکه چاه بکنن دیگران هی براشون پر کنن.شما شدین الان مسئول پرکردن چاه هایی که ایشون میکنن این اصلا خوب نیست

    (البته اینی که نوشتم در صورتیه که مشکل از نداشتن حساب کتاب و ولخرجی شخصیشون باشه)

    بعدشم قضیه زن دوم و اینچیزا بنظرم منتفیه وقتی بدهکاری میاد ذهن آدم اینقدر مشغول میشه که نمیتونه به چیز دیگه ای فکر کنه

    ولی درهرصورت بزار روی پای خودش باشه شکست خورد بزار بخوره فرق مردا با زنا توی همین چیزاست


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.