به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 69
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa21 نمایش پست ها
    درکت میکنم خیلی سخته عقلت میگه این رابطه تمومه ولی قلبت میگه دوستش داره و منتظر یه خبر از اونه ... منتظر بودن همینجوریه خیلی حس بدی داره من 4 روز منتظر شوهرم بودم داشتم دق میکردم غذا نمیخوردم همش گریه میکردم شبها خوابم نمیبرد خییییلی سخته و از طرفی هم نه ازش خبر داری و نه میخوای خبر دار بشی و بهش زنگ بزنی یا پیام بدی چون نمیدونی باهات چجوری رفتار خواهد کرد پس مجبوری همه چیو بسپری دست خدا .....
    الان هنوزم نمیدونی هدف شوهرت چیه ازین کاراش ؟ اقدامی واسه طلاق نکرده ؟
    نه مهسا جون اصلا معلوم نیست چرا در عرض یک هفته انقد تغییر کرده. الانم هیچی به هیچی. اصلا به روی خودشم نمیاره.
    الان دو ماه با هم هیچ ارتباطی نداریم. نمیدونم واقعا باید چیکار کنم. با خودم گفتم واسه خراب کردن فرصت هست یه مدت دیگه صبر میکنم و اگر خبری نشد میرمو توافقی ازش جدا میشم. خیلی سخته وقتی که آدم به همچین نقطه‌ای میرسه.

  2. #42
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    بنظر من تا ميتوني تلاشتو برا زندگيت بكن تا بعدا پشيمون نشي

  3. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    41
    Array
    خانوم زانکو محترم
    من 1 مردم البته پسرم

    جنس خودمو خوب میشناسم

    ایشون این دلایل که اورده مثل جای بخیه و زخم ... حتی بعنوان بهانه الکی

    مشخص میکنه که ایشون از نظر شخصیتی و روانی چقد مشکل دارن که همچین بهانه ایی رو بعنوان بهانه و مشکل به شما مطرح میکنن این خیلی جالبه !!!!

    بنظر 2 تا دلیل داره این رفتارش یا مشکل شخصیتی از کودکی و خانواده و مشکل افسردگی و روانی دارن که این رفتار و شرایط رو پیش آوردن و حتی همین بحث دم و دمی مزاجی و دهن بینی

    معمولا اینجور افراد اعتماد به نفس کاذب بالایی دارن و از خدا هم ایراد میگیرن چه برسه به بنده خدا
    حالا نمیدونم ایشون اینجوری بوده یا نه؟

    یا اینکه شخص جدیدی تو زندگیش پاش باز شده یا روزنه امیدی براش باز شده و بحث شخصی جدیدی هست یا داستانهایی از این دست.



    یا مشکلات افسردگی و... دارن که بروز نمیدن و...

    در کل پسری که حتی بعنوان بهانه واهی و الکی جای بخیه و زخم رو مطرح کنه نمیتونه مورد اطمینان برا هیچ کاری باشه تا ازدواج یا زندگی سالهای سال

    بنظر من خدا خیلی دوستتون داشته که الان متوجه شدید ، میدونم الان احساسی هستید و فقط دوست دارید بگرده و همه چی مثل قبل شه

    ولی به این خیلی فکر کنید حتی اگه ایشون برگرده من بهتون اطمینان میدم ( منم مثل برادرتون ) براتون تا آخر عمر تبعات سنگینی برا خودتون و خانوادتون داره و ..........




    مهریتون رو تا قرون آخر ازش بگیرید تا دیگه آب آبرو و زندگی دختر مردم و مردم بازی نکنه

    1 نفر که معتمده رو واسطه قرار بدید باهاش صحبت کنه و شما بگید بیاد تکلیفتون رو مشخص کنه

    واگه گفت فقط طلاق بگید من میخام زندگی کنم و خود ایشون هرکاری میخاد بکنه

    میدونم شرایط خیلی سختی رو دارید فقط توکل بخدا کنید و بسپارید به خدا هرچی خیره همون براتون پیش بیاد

    به امیدخدا

  4. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    مرسدس عزیز ممنون از توجهت
    تو شرایط بدیم
    بعضی وقتها میگم شاید تقصیر من بوده
    اما این بی آبرو کردن من جلو فامیل وایراد گرفتن از بدنم دور از مردانگی هست. حالا هرکی بشنوه فکر میکنه من دو کیلومتر بخیه رو بدنمه. خدا شاهده من میخواستم لیزر کنم ولی گفتم حالا باشه واسه بعد اصلا فکر نمیکردم شوهرم به خاطر همچین موضوعی منو تنها بزاره.
    اعتماد به نفسش خیلی بالا هست. با اینکه من از هر لحاظ نسبت به اون برترم هیچوقت کم نمیاره فقط ایراد میگیره.
    آخرین حرفاش هیچوقت یادم نمیره، بهم گفت من میخوام از زندگیم لذت ببرم الآن لذت نبرم کی لذت ببرم. منظورشم لذت جنسی بود. میگفت تو نمیتونی منو ارضا کنی.

  5. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زانکو نمایش پست ها
    مرسدس عزیز ممنون از توجهت
    تو شرایط بدیم
    بعضی وقتها میگم شاید تقصیر من بوده
    اما این بی آبرو کردن من جلو فامیل وایراد گرفتن از بدنم دور از مردانگی هست. حالا هرکی بشنوه فکر میکنه من دو کیلومتر بخیه رو بدنمه. خدا شاهده من میخواستم لیزر کنم ولی گفتم حالا باشه واسه بعد اصلا فکر نمیکردم شوهرم به خاطر همچین موضوعی منو تنها بزاره.
    اعتماد به نفسش خیلی بالا هست. با اینکه من از هر لحاظ نسبت به اون برترم هیچوقت کم نمیاره فقط ایراد میگیره.
    آخرین حرفاش هیچوقت یادم نمیره، بهم گفت من میخوام از زندگیم لذت ببرم الآن لذت نبرم کی لذت ببرم. منظورشم لذت جنسی بود. میگفت تو نمیتونی منو ارضا کنی.
    وای چه حرصم میگیره از همچین مردهایی که با احساسات آدم بازی میکنن ... یعنی چی که گفته من میخوام از زندگیم لذت ببرم اونکه همچین دیدگاهی داشت خوب ازدواج نمیکرد ، یعنی یهویی به این نتیجه رسید که لذت جنسی نمیبره یا همیشه میگفته ؟
    منم الان از دست شوهرم ناراحتم پریشب سر درسم باهم بحثمون شد و فکرمیکنم بیشتر سرپوله که ناراحته و از پس مخارج عروسی و خرید هامون برنمیاد و از الان غرهاشو سر من میزنه ...
    عزیزم وقت کردی به تاپیک من هم یه نگاهی بنداز ...

  6. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عجب ادمای از خود راضی.دمدمی بودن خودشونو با ایراد گذاشتنای بنی اسرائیلی رو دختر مردم توجیح میکنن
    عزیزم دلتو به کی خوش کردی؟این ادم لیاقتتو داره واقعا؟مگه لذت جنسی به بخیه ربطی داره؟ساده نباش دختر خوب چه ایرادی داری اخه؟اینا همش بهانه ست ایشون دمدمی مزاجو بی اراده و خودخواه تشریف دارن و بویی هم از انسانیت و مردانگی نبردن پس توقع نداشته باش رفتار مردوانه داشته باشن
    چرا باید فامیلاتون متوجه شن بخاطر بخیه از هم جدا شدین؟هرکسی از شما علت جدایی رو پرسید خیلی رک بگین دلتون نمیخواد درموردش صحبت کنید یا خیلی سرد بگین باهم تفاهم نداشتین.نامزدی یعنی همین دیگه یعنی دوران شناخت.چرا اینقدر طلاق بد جا افتاده؟مگه دوتا ادم گناه میکنن؟خلاف شرعه؟کجای دنیا تصمیم گرفتن برای زندگی که هرکسیم فقط یبار فرصت زندگی داره یه گناهه؟گناه اینه یا سوختن و ساختن و تباه کردن زندگی؟
    اگرم ایشون به اقوامتون چیزی گفتن هرکسی که بهانه ایشونو بشنوه خنده ش میگیره و فقط همسرتون زیر سوال میرن
    عزیزم من همیشه خودمو جای افرادی میذارم که مشکل دارن الان حرصم میگیره که چطور ینفر اینقدر خودشو بی عیب و همه چیز تموم فرض میکنه؟اگر اینقدر حساس بود خب قبل ازدواج حسابی تحقیق میکرد.
    عزیزم زندگیتو نجات بده از کجا معلوم بعد ازدواج کار به جاهای باریک نکشه؟نمیدونم چرا نظرم درمورد بیشتر رابطه ها جدا شدنه اما فکر میکنم علتش اینکه همیشه یک طرف قضیه اصلا لیاقت زندگی مشترکو نداره.دوستم عاقلانه رفتار کن بخدا وقتی با کسیکه عاشقته زندگی کردیو همسرت میپرستیدت تازه طعم خوش زندگیرو میچشی بعد میگی من چقدر ساده بودم خدا چقدر دوستم داشت که مسیر زندگیمو عوض کرد.
    یبار گفتم اما دوستان نظرمو رد کردن اما باز ذهنم همون سمت میره که یه مرد وقتی یدفعه شروع میکنه به ایراد الکی گرفتن و چیزایی رو که تاحالا جلو چشمم بوده و اهمیتی نداشته یهو میبینه و برو میاره.یه مرد وقتی پاشو میکنه تو یه کفش که فقط طلاق.یه مرد وقتی یهو بی احساس میشه و دوماه خبری ازش نیست به احتمال زیاد وقتشو داره برا یکی دیگه میذاره و همون ینفر دیگه ست که اون مرد رو هوایی کرده.نمیخوام منفی نگر باشم اما بخدا عقلم همینو میگه و دیگه هیچ دلیلی برای این رفتارشون بنظرم نمیرسه.این اقا اگر خواهان زندگی با شما بود یه تلاشی میکرد اصلا اینقدر سرد و بی رو ح قلب زنشو نمیشکست مگه یه زن چی داره جز قلبو و روح شکننده و حساسش که با اینجور حرفا بشکنیش؟اونم زن خودتو.قلبم داره میسوزه بخدا این بلا سر خاله منم اومده قبلا تو یه تاپیک دیگه ای جریانشو تعریف کرده بودم.من شش تا خاله دارمو چهار تا دایی که متاسفانه متاسفانه از سادگی یکی از خاله هام و دوتا از دایی هام سو استفاده شد و کارشون به جدایی کشید اونم با چه وضعی.پس درکت میکنم چون خالم مدام جلو چشمم بود و اشکاشو میدیدم
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : شنبه 21 شهریور 94 در ساعت 10:00

  7. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دارم از این بلاتکلیفی دیونه میشم. میخواستیم خانواده تو جمع بزرگترها باهم حرف بزنن انقد که این آقا بی ادبه هیچکس از فامیل ما حاضر نیست به عنوان بزرگتر پا در میونی کنه که حداقل زودتر تکلیف ما روشن بشه
    خیلی خستم. روحم خستس. میخوام زودتر تکلیفم روشن بشه. از یه طرف دلم طاقت طلاق نداره. چیکار کنم خدایا.
    کاش زودتر یه اتفاق خوب بیفته. خدایا دارم میمیرم از تنهایی

  8. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزیزم من دیگه تو تاپیکت چیزی نمینویسم همه حقایقو بهت گفتم چندبار ولی انگار شما خوابی و چیزی نمیشنوی.احساس میکنم هرچی گفتم برا خودم گفتم چون شما کوچکترین اعتنایی به حرفام نکردین.باشه برید و همچنان عاشق یک مرد بی مسئولیت و بی وجدان باشین نتیجه شو رو هم خودتون چندسال دیگه میبینید که کلی خاطرات تلخ تو دلتون مونده.چرا اینقدر پافشاری میکنین؟چرا عادت و علاقه رو باهم اشتباه میگیرید؟چه چیزی مثبتی تو این اقا دیدین که ادعا میکنید دوستش دارین؟تا کی میخواین خودتونو بازیچه قرار بدین؟چرا شان خودتونو پایین میارین؟من خودم تو دوران عقد هستم ولی اگه فقط یبار از همسرم سردی ببینم درموردشون تجدید نظر میکنمو بجای اینکه بگم من عاشقشم بدون اون نمیتونم... عاقلانه فکر میکنمو تصمیم میگیرم.زندگیمو نجاتت میدم من برای کسی تب میکنم که برام بمیره.سحر خانمم دقیقا مثل شماست که من وقتی تاپیکشونو خوندم فشارم رفت بالا از بس حرص خوردم.اصلا نمیتونم این جور رفتارارو هضم کنم.ارزش زندگی خیلی بیشتر ازین چیزاست.لاقل عاشق یکی بشید و بخاطر کسی مکث کنید که یقدم سمت شما برداشته باشه.الان دوماه گذشته چهارسال دیگه هم که صبر کنید اوضاع همینه و ایشون قدم از قدم بر نمیداره چون مجبوره مهریه بده و در حال حاضرم داره بی خیال و خوشحال زنگی میکنه و تنها کسیکه زندگیش تباه میشه شمایین و البته امثال شما.هرچی گفتم دلسوزانه و خواهرانه بود امیدوارم بیدار شین.ببخشید تند حرف زدم.موفق باشید
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : شنبه 21 شهریور 94 در ساعت 11:54

  9. 2 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    mercedes62 (یکشنبه 22 شهریور 94), ستاره زیبا (سه شنبه 24 شهریور 94)

  10. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    گل گندم عزیزم شما درست میگی. من تصمیم گرفتم که واسه جدایی اقدام کنم اما قبلش با یه وکیل صحبت میکنم. اگر گفت میشه مهریه بگیری درخواست میدم در غیر این صورت توافقی تمومش میکنم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید زانکو تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 21 شهریور 94)

  12. #50
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    بچه‌ها میدونم خیلی حرفای تکراری زیاد زدم و میدونم خیلی هاتون رو خسته کردم اما دوستان یادتون نره که همه آدمها تو همچین شرایطی همچین حسی دارن. دلشون میخواد هر طور شده خودشونو به آب و آتیش بزنن تا شرایطو مثل قبل کنن.
    من دیگه از بلاتکلیفی خسته شدم میخوام تصمیم نهایی رو بگیرم و تمامش کنم در هر صورت شما رو هم در جریان میزارم.

  13. 2 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 22 شهریور 94), گیسو کمند (دوشنبه 23 شهریور 94)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.