به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 46 , از مجموع 46
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 اردیبهشت 88 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1387-5-01
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,851
    سطح
    44
    Points: 4,851, Level: 44
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط jahangard
    سلام
    ممنون که منو راهنمایی می کنین نمی دونم شاید هم حق با شما باشه اما این چیزا از علاقه من به اون کم نمی کنه از اون روزی که اون خواسته از هم جدا بشیم تا به امروز 20 روز می گذره ولی توی این 20 روز اصلا نتونستم حتی یه لحظه فکرش رو از ذهنم بیرون کنم خودم هم نمیدونم چرا اینقدر دوستش دارم یعنی یه جورایی واسه خودم هم سواله که چرا من اینقد اون رو دوست دارم در مورد صحبت دوست عزیزم گر آفرید باید بگم که من و اون آقا با هم همسایه ایم یعنی مغازه اون نزدیک منزل ماست و تقریبا می تونم بگم که هر روز می بینمش پس نیازی به پیدا کردن آدرسش ندارم اما در مورد اینکه من مطمنم که به خاطر نارحتی قلبی اش پا پس کشیده من مطمئنم که اون ناراحتی قلبی داره چون تا حدود ی میدو نستم ولی نمی دونستم که چقدر حاده . روز اولی که با هم صحبت کردیم به اون گفتم که من طاقت ضربه خوردن رو ندارم اگه می خوای منو بازی بدی از همین الان بگو تا من هم برم دنیال زندگی خودم شاید اگه اون موقع می گفت که حاضر نیست با من ازدواج کنه خیلی راحت تر از الان ازش جدا می شدم یه موضوع دیگه ای که وجود داره اختلاف سنی زیاد ماست من واون 9 سال اختلاف سنی داریم و از نظر بعضی از دوستام این خودش هم می تونه یکی از عوامل بروز اختلاف در آینده باشه به نظر شما این اختلاف سنی می تونه در آینده مشکل ایجاد کنه .
    سلام جاهنگرد عزیز ...

    ببین دوست گله من ... شما در نوشته هات گفتی که خودت نمی دونی که چرا اینقدر دوسش داری ... این عشق نیست بلکه

    وابستگی بسیار شدید است که شباهت زیادی به عشق دارد اما عشق نیست.

    جهانگرد عزیز همیشه اینو یادت باشه که هدف از ازدواج, رسیدن به آرامشه ... تو خودت خوب میدونی که این ازدواج اگر هم

    صورت بگیره عاقبته خوبی نداره ... در مورد اختلاف سنی گفتی ... اختلاف سنی حدود 3 تا 5 سال مشکلی رو در بر نداره

    ولی 9 سال !!! ... نمیگم مشکلی پیش میاد ولی بدون مشکل نخواهد بود ... ببین جهانگرد عزیز میدانم الان که این متن منو

    میخونی آروم میشی ولی فردا روز از نو روزی از نو ... من هم خودم در شرایط بسیار بسیار بدی قرار گرفته بودم که الحمدا..

    خدا کمکم کرد ... فقط از خدا کمک بخواه ...

    نظر شخصی من :

    به نظر من دست ازسر اون آقا بردار به دلایل زیر :

    1) اون نمیتونه شما رو خوشبخت کنه ... ولی شما شاید بتونی.

    2) شما الان میگید میتونم تحمل کنم ... ولی من 100 % به شما میگویم که شما نمیتوانید.

    3) شما در زندگی آینده تون با اون آقا به هیچ آرامشی نمیرسید ... نه در کنار اون و نه در کنار فرزندان آیندتان.

    4) تمام زندگی شما ترس و نگرانی برای اتفاقی است که خدایی نکرده هر احظه امکان اتفاق افتادن آن است.

    خواهر عزیزم ... خواهش میکنم منطقی باش ... به خدا من هم میدانم که چقدر دل کندن سخت است ... من هم در شرایطی

    بدتر و البته 100 % بدتر از شما بودم ... ولی توانستم فراموش کنم ... به آینده ات فکر کن و خودت را مدیون هیچ کس

    ندان ... برای آینده ات تلاش کن و
    بر خدا توکل کن.

    مطمئن باش خدا مهربان ترین مهربانان است.

    خواهر گله من ... بیشتر فکر کن و خودت را درگیر این مسایل نکن.

  2. کاربر روبرو از پست مفید امیررضا1 تشکرکرده است .

    امیررضا1 (شنبه 12 مرداد 87)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    سلام دوست عزیز
    فکر می کنم شما فقط مطالب اولیه این تاپیک رو خوندین و تا آخرش نیومدین
    این ماجرا بر می گرده به اوایل بهمن ماه سال گذشته که با کمک دوستان تونستم تا حدودی دلبستگی شدیدی که بهش داشتم رو کم کنم و دیگه کم کم داشتم همه چیز رو فراموش می کردم و بر می گشتم به حالت اولیه
    اما اون واسه من یه ایمیل زد که متنش رو می تونید توی قسمت شماره 40 بخونید من نمی دونم حالا باید چی کار کنم؟

  4. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    سلام jahangard

    امیدوارم بتونی بهترین تصمیم رو بگیری . راستش چیز خاصی واسه گفتن ندارم . فقط می خوام چندتا سوال بپرسم و خواهش کنم روی سوالات من فکر کنی . سوالاتی از این دست کمکت می کنه نگاه واضح تر و روشن تری به این مساله داشته باشی .

    - نظر خودت در این مورد چیه ؟
    - اگر به این ایمیل توجه کنی چه اتفاقی می افته و اگر توجه نکنی چی؟
    - نقاط مثبت جواب دادن به ایمیلش چیه ؟
    - نقاط منفی جواب دادن به این ایمیل چیه ؟

    - نقاط مثبت جواب ندادن به این ایمیل چیه ؟
    - نقاط منفی جواب ندادن به این ایمیل چیه ؟
    - اگه بخوای جواب بدی چطوری جواب بدی بهتره ؟
    - اگر بخوای بی توجهی کنی باید چیکار کنی ؟
    - اگر همه ی ماجرا دوباره تکرار شد تکلیف چیه ؟
    - به نظر تو منظورش از این ایمیل چی می تونه باشه ؟
    - چطور می شه فهمید دلیل فرستادن این ایمیل چی بوده ؟
    - آیا از سر خستگی و دلتنگی این ایمیل نوشته شده ؟ یا از سر عذاب وجدان ؟ یا از سر عشق و علاقه ؟ و یا ...و یا ...
    - با فرض صحت هر کدوم از این دلایل جایگاه تو چیه ؟ برخورد تو با این مساله چی باید باشه ؟
    - ارزشهای تو چیست ؟ و در ارتباط با این موضوع در چه حالتی احساس با ارزش بودن می کنی ؟
    و
    .
    .
    .
    موفق باشی .

  5. کاربر روبرو از پست مفید طاهره تشکرکرده است .

    طاهره (یکشنبه 13 مرداد 87)

  6. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    دوست عزیز طاهره جان
    من اصلا حتی نمی تونم بگم که جواب دادن به این ایمیل کار خوبیه یا بد
    البته من جواب ایشون رو دادم اما نمی دونم کار درستی کردم یا نه

    من توی این ایمیلم نوشتم که:
    چرا بعد از این همه مدت دوباره اومدی سراغ من
    می خواستی جی رو ثابت کنی
    می خواستی من رو داغون تراز اینی که هستم بکنی
    اصلا چجوری من رو پیدا کردی من که آدرسی از خودم به شما نداده بودم تنها چیزی که من از شما داشتم و شما هم از من داشتن یه شماره تماس بود
    من تازه داشتم همه چیز رو فراموش می کردم شما حق نداشتین به من ایمیل بزنین .
    کاش اجازه می دادی همه چیز طبق روالی که داشت پیش می رفت پیش بره.


    به نظر شما ها من کار درستی کردم که این ایمیل رو زدم یا اینکه اصلا به اون جواب دادم

    در مورد سوالهای شما من اصلا نمی تونم به این سوالات جواب بدم می شه دوستان در جواب دادن به این سوالات به من کمک کنن شاید بتونم تصمیم درستی رو بگیرم.

  7. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1386-12-05
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    4,704
    سطح
    43
    Points: 4,704, Level: 43
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 41 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    بیشتر از همه دوست دارم بدونم که چرا دوباره بعد از این همه مدت دوباره اومده سراغ من

    بدجوری ذهنم رو درگیر کرده
    تو رو خدا کمکم کنید.

  8. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 25 مرداد 87 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1387-5-12
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    3,761
    سطح
    38
    Points: 3,761, Level: 38
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 19 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده

    متاسفم عزیزم / دلم گرفت / عین این ماجرا برا من پیش اومده / اول فکر کردم نکنه تو همون دختری باشی که من ترکش کرد / بعد که خوندم متوجه شدم تو اون نیستی

    دانشگاه که بودم یه دختری هی میومد جلو و میخواست یه چیزی بگه ولی نمیدونم چرا نمیگفت و میرفت

    یه بار که اومد و تو کلاس نشست ردیف کنار من و هی نگاه میکرد پیش خودم گفتم ازش بپرسم مشکلش چیه و پرسیدم ازش و گفت تو یه سالی که همکلاس بودیم عاشق من شده و میخواد برا همیشه با من باشه
    من 19 سالم بود و یکم زود دانشگاه رفتم
    من اون روز خیلی برام سخت گذشت و چون نمیدونستم چیکار کنم و چی بگم
    از یه طرف دل اون و از طرف دیگه بیماری شدید من
    فردای اون روز صداش کردم و نشستم باهاش حرف زدم و خواستم قانعش کنم که این کار شدنی نیست و بگم که داره آینده خودشو خراب میکنه
    من هر چی گفتم اون بازم حرف خودشو زد و پا تو یه کفش کرد و گفت باهاش حداقل دوست شم / منم تا حالا راجب اون در مورد دوستی و ازدواج اصلا فکر نکرده بودم و اون برام یه همکلاسی بود !
    نشستم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که ادامه ندیم و دوست هم نشیم / چون میدونم آدما دل دارن و زود بهم دل میبندن
    بهش گفتم نه و خیلی حالش گرفته شد / چند روز گذشت اومد دوباره باهام حرف زد و گفت نه مهریه میخواد و نه خونه و ماشین گرون قیمت و . . .
    گفت فقط منو میخواد
    منم سن کمی داشتم و احساساتی شدم بهش گفتم فقط در حد دوستی باهاش هستم
    اونم خوشحال شد و اونروز روز خوب برا هردومون بود
    چند هفته که گذشت نمیدونم چی شد یه احساس عجیبی نسبت به اون پیدا کردم و یه ساعت که نمیدیدمش احساس میکردم کل دنیا رو ازم گرفتن
    تعتیلات پایان ترم من نشستم و با خودم رک و بدون تعارف حرف زدم / مغزم میگفت میخوامش / دلم میگفت بیخیال شو داری آیندشو خراب میکنی
    مونده بودم این وسط چیکار کنم یا باید خودمو و دلمو میشکستم و یا اینکه آینده اونو خراب میکردم
    آخرش به این نتیجه رسیدم آینده اون برام مهتر از کل وجودمه / و ارتباطمو باهاش کم کم قطع کردم و اون روز به روز داشت میشکست من هم ریخته بودم به هم
    ارتباط ما آخرش قطع شد / یعنی من قطع کردم و نذاشتم این مشکل بدتر از اینی که هست بشه
    من الان 26 سالمه و 7 سال از اون جریان میگذره هنوز که هنوزه دلم پیشش هست نتونستم فراموشش کنم و احتمالا تا آخر عمر فراموشش نکنم
    من اینارو نوشتم که بدونی جریان چی هست و چون از دل پسر مورد علاقت خبر نداری گفتم من این ماجرای زندگیمو بنویسم شاید قانع بشی
    عشق گذشتن از خودت برا معشوقت هست / عاشق هر چی میخواد برا معشوقش میخواد و کلا خودشو فرامو میکنه
    فکر کنم پسر مورد علاقت هم از خودش گذشته تا تو راحت باشی و آیندت خراب نشه / ممنونم


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.