سلام.
خوشحالم که زندگیتون داره رو به بهبود میره.
گذشته و آنچه که رفته و الان طعم تلخی داره فراموش کردنش از دو حالت خارج نیست. یکی اینکه با پذیرش و قبول واقعیت های تلخ اونها رو تو ذهن خودمون حل میکنیم تا خودشون کمتر تو
عرصه ی ذهن برگردن یا اینکه به زور بخوایم فراموششون کنیم و حتی با قرص که در این صورت ممکنه حمله هایی از ناراحتی گاهگاهی ما رو زمین گیر کنه.
مواقعی که استرسمون بالا باشه و یا حتی دیدن یک صحنه کوچیک که یادآور خاطره ای از اون گذشته باشه ممکنه حتی ما رو به انجام عکس العملهایی بکشونه که در حالت عادی از ما
بعیده.سرکوب مشکل هیچ وقت راه حل نیست.
من خیلی شرمنده میشم از خودم که بخوام تو یه جمله بگم ناراحت نباشید زندگی ادامه داره و سقف دنیا سرجاشه، چون میدونم خیلی سخته و بعضی از اتفاقات عمیقا انسان رو متاثر
میکنه. اما واقعیته.
در مورد تایپیکتون نظر جدیدی ندارم اما حرفی زدید از مشکلی که فکر میکنید دچارش شدید و اون هم کلمه ی افسردگیه.
برادر عزیز حتی اگه افسردگی خفیف هم باشه باور کنید شوخی نیست. افسردگی با گذشت زمان فراموش نخواهد شد بلکه هر روز و هر روز بیشتر گلوی شما رو خواهد فشرد. تا مرز خفه
شدن و یه بیماری موزی که کم کم شما رو داخل باتلاق فرو میکشه تا جایی که حتی ممکنه نور خورشید رو هم نبینید و فقط تاریکی حکم فرما باشه.
حتی نوع خفیفش هم باید بسیار جدی گرفته بشه.
به نظر من حلال تمامی مشکلات شما واقعیت نگریه. قبول واقعیات خیلی خیلی سخته چون مستلزم ایجاد سیستم فکریه جدیده. اما پس از قبول دنیا دگرگون میشه.
شما باید حرف بزنید و احساسات واقعی خودتون رو بگید و بدونید که خیلی ها با شما مشترکند حتی اگه طلاقی هم تو زندگیشون نباشه دردهای آدمی برای کسی که دردی تو سینه داره
قابل درکه اما با کسی حرف بزنید که تک تک کلمات شما رو و حرکات و لحن شما رو با دقت تحلیل کنه و دستتون رو بگیره. شاید دردتون بگیره اما این درد مقدسیه. درد ازادی از حصار.
اینجا در مورد احساسی بودنتون حرف زدین و خواستین درستش کنید اولش براتون سنگین بود و مبهم اما با گذشت زمان کم کم براتون باور شد که مشکلی هست، و حالا بدونید که باور کردن
بیش از حد وجود مشکل نه تنها دردی رو دوا نمیکنه بلکه اون درد رو دو برابر میکنه. هم خود مشکل و هم ابهام در رفتار که آیا من درست هستم یا نه. بنابراین از وضعیت اولتون هم بدتر
خواهیدشد.
نمیدونم چقدر متوجه شدین که مشکلتون اصلا چیه و آیا بروز نامناسب احساسات صرفا به خاطر این بوده که بلد نیستید یا نه این بوده که کنترلش براتون سخته و ناممکن. سوالی که من سر
درنیاوردم ازش. امیدوارم این غمگینی باعث نشده باشه که خودتون رو فراموش کرده باشید. مهم ترین کسی که تو دنیا وجود داره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)