ترانه جان
بعد از اون خبر وحشتناكت، الان خيلي خوشحالم كه زندگيت همونطور كه فكر ميكردم آرامش نسبياش را به دست آورده.
الحمدا...
ما را توي تعطيلات گذاشتي تو هول ولا (نمي دونم املاش چهجوريه؟ ) بعد خودت پا شدي رفتي دبي و گردش.
خوب انشاءا.. كه خوش گذشته باشه.
اما خانمي متوجه مشاجره شما با خانم پيدا شدم. عزيزم بايد بگم صبرت خيلي پايينه. همين هم توي زندگي باعث مشكل ميشه.
از امروز سعي كن صبرت را بالا ببري. هميشه كه همه موافق ما نيستند. اصلاً لطف زندگي به همينه. اگر قرار باشه كه همه چيز و همه كس اونجوري كه ما ميخواهيم باشه، ديگه زندگي چه لطفي داره، كسل كننده ميشه.
در ضمن از من خواسته بودي برات منبع مهارتهاي رفتاري پيدا كنم.
اگر توي موضوعات مختلف تالار بگردي همه اينها را پيدا ميكني.
به خدا من بعد از يك سال كه از كارم زدم (خدا منو ببخشه، ولي به خدا يه جاهايي واقعاًجبران ميكنم و بيشتر از حدم مايه ميگذارم) و دارم اين مقالات را مي خونم، هنوز نم نمك داره تأثير خودش را ميگذاره و دارم ياد ميگيرم كه چكار كنم.
شما هم از همين امروز شروع كن.
اعتماد شوهرت را به دست بيار نه با حرف و التماس و معذري خواهي بلكه با عمل
يواش يواش تاثيرش را ميگذاره و مي توه بهت اطمينان كنه.
موفق باشي عزيزم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)