سلام
امشب با مادرم درباره رفتن در مغازه پدرزنم مشورت کردم
خیلی حرف زدیم
قصد کردم فردا برم در مغازش
واقعا میخام شهامت به خرج بدم
اماده هر نوع برخوردی هستم
میخام حرفامو رک بزنم جوری که بفهمه علی تا حد زیادی متوجه اشتباهاتش شده و واقعا زن و زندگیشو میخاد براش میجنگه و غرورش رو ذبح میکنه
امیدم به خداست ایشالا کمکم کنه
شاید متوجه نشید اما واقعا دارم سنگ تموم میزارم بلکه بتونم اقتدار و مردونگیمو توی ساخت مجدد و احیا زندگیم نشون بدم....
احتمال اینکه بازم بگه به هیچ وجه دیگه ادامه نمیدم هست
موندم چی بگم اگر اینو گفت!؟
در اینصورت بگم بریم چند جلسه مشاوره چطوره؟
بررسی کنه بفهمه تنفرش عمیقه یا مقطعیه و یکم تحمل نیاز داره
از خدا میخام چیزی که به صلاحمه پیش بیاره برام
اگر چیزی بنظرتون میرسه راهنماییم کنید
حتما حتما برام دعا کنید دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)