به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 86
  1. #31
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    امشب با مادرم درباره رفتن در مغازه پدرزنم مشورت کردم
    خیلی حرف زدیم
    قصد کردم فردا برم در مغازش
    واقعا میخام شهامت به خرج بدم
    اماده هر نوع برخوردی هستم
    میخام حرفامو رک بزنم جوری که بفهمه علی تا حد زیادی متوجه اشتباهاتش شده و واقعا زن و زندگیشو میخاد براش میجنگه و غرورش رو ذبح میکنه
    امیدم به خداست ایشالا کمکم کنه
    شاید متوجه نشید اما واقعا دارم سنگ تموم میزارم بلکه بتونم اقتدار و مردونگیمو توی ساخت مجدد و احیا زندگیم نشون بدم....
    احتمال اینکه بازم بگه به هیچ وجه دیگه ادامه نمیدم هست
    موندم چی بگم اگر اینو گفت!؟
    در اینصورت بگم بریم چند جلسه مشاوره چطوره؟
    بررسی کنه بفهمه تنفرش عمیقه یا مقطعیه و یکم تحمل نیاز داره
    از خدا میخام چیزی که به صلاحمه پیش بیاره برام
    اگر چیزی بنظرتون میرسه راهنماییم کنید
    حتما حتما برام دعا کنید دوستان
    ویرایش توسط amf66 : شنبه 29 اسفند 94 در ساعت 00:42

  2. 2 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    skyzare (شنبه 29 اسفند 94), آرامش خیال (شنبه 29 اسفند 94)

  3. #32
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    بالاخره دلمو به دریا زدم و غرورم رو گذاشتم زیرپام
    رفتم پیش پدر زنم
    برخوردش خیلی خوب بود با اینکه خیلی حرف و حدیث ها پیش اومد اما اصلا به روم نیاورد
    مثل دوتا ادم عاقل و بالغ با هم حرف زدیم بدون عصبانیت و توهین
    بدون اینکه گذشته رو پیش بکشم و بخام گلایه کنم
    بهش گفتم زنمو دوست دارم و الان بخاطر حفظش غرورمو گذاشتم زیر پا و اومدم تا بخام ازت مثل یه پدر و بزرگتر کمکم کنی تا مشکلم حلشه
    ازش خاستم با همسرم صحبت کنه و متقاعدش کنه یه فرصت چند ماهه بهم بده تا خودمو نشون بدم
    گفتم بعدش اگر نخاست بمونه من حاضرم به هرچی شما بگید
    ازش خاستم بهش بگه قبول کنه باهم حرف بزنیم
    شب میرم دوباره پیشش
    خیلی خوشحالم که تونستم و جسارت بخرج دادم واسه حفظ زندگیم پا پیش بزارم
    از مدیر عزیز ممنونم که با راهنمایی قشنگشون منو به خودم اوردن

    - - - Updated - - -

    سلام
    بالاخره دلمو به دریا زدم و غرورم رو گذاشتم زیرپام
    رفتم پیش پدر زنم
    برخوردش خیلی خوب بود با اینکه خیلی حرف و حدیث ها پیش اومد اما اصلا به روم نیاورد
    مثل دوتا ادم عاقل و بالغ با هم حرف زدیم بدون عصبانیت و توهین
    بدون اینکه گذشته رو پیش بکشم و بخام گلایه کنم
    بهش گفتم زنمو دوست دارم و الان بخاطر حفظش غرورمو گذاشتم زیر پا و اومدم تا بخام ازت مثل یه پدر و بزرگتر کمکم کنی تا مشکلم حلشه
    ازش خاستم با همسرم صحبت کنه و متقاعدش کنه یه فرصت چند ماهه بهم بده تا خودمو نشون بدم
    گفتم بعدش اگر نخاست بمونه من حاضرم به هرچی شما بگید
    ازش خاستم بهش بگه قبول کنه باهم حرف بزنیم
    شب میرم دوباره پیشش
    خیلی خوشحالم که تونستم و جسارت بخرج دادم واسه حفظ زندگیم پا پیش بزارم
    از مدیر عزیز ممنونم که با راهنمایی قشنگشون منو به خودم اوردن

  4. 3 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    dooo (شنبه 29 اسفند 94), skyzare (شنبه 29 اسفند 94), آرامش خیال (شنبه 29 اسفند 94)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 آذر 95 [ 22:28]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    367
    سطح
    7
    Points: 367, Level: 7
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    واقعا خوشحال شدم از ته دل
    ان شاء الله مشکلتون به خوبی حل بشه
    واسه منم دعا کنید تا همسرم به خودش بیاد تا منم این سالو با خوبی شروع کنم
    امیدوارم تواین چند روز بیاد و بگین همه چی به خوبی پیش رفت
    الهی آمین...

  6. کاربر روبرو از پست مفید ترمه بانو تشکرکرده است .

    dooo (شنبه 29 اسفند 94)

  7. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    امشب رفتم پیش پدرزنم ببینم نتیجه چی شد و حرف زده یا نه
    بهم گفت تماس بگیر خونه تلفنی صحبت کنید
    گفتم حضوری بهتره گفت همسرم قبول نکرده
    بالاخره زنگ زدم خونشون.....
    حرفامو نوشته بودم و ۱۰دقیقه حرف زدم
    سعی کردم امیدوارش کنم اشتباهاتمو قبول کردم و خلاصه همه حرفای جناب مدیر رو عمل کردم...
    اما....
    خانمم شروع کرد به حرفو نشد انچه باید میشد‌...
    گفت به هیچ وجه دیگه ادامه نمیدم
    گفت نمیتونم دیگه باهات باشم
    حتی نمیتونم ببینمت
    گفت فکر برگشت رو نکن
    بخاطر یه سری از مسایل پیش اومده تو این ده ماه خیلی دلشکسته بود گفت تا اخر عمر حلالت نمیکنم
    گفت اگر میخای مردونگیت رو بهم نشون بدی بزار برم و از زندگیم برو بیرون
    هرچی خاستم امیدوارش کنم ازش خاستم بهم فرصت بده
    نخاست که نخاست.....
    فقط گفت هرچی دوست داشتی از مهریه مو بهم بده و طلاقم بده شاید اینطوری یکم ازت گذشتم
    اگرم طلاقم ندادی میشنم و منتظر میشم هرچی خاسته خداست پیش بیاد...
    منم پذیرفتم طلاقش بدم و یه تعداد کم سکه بهش بدم در حالیکه قبلا حاضر به بذل بود...
    نمیتونم اذیتش کنم وقتی اینطور داره التماس میکنه طلاقش بدم و میگه اینبار روی حرفت باش و مردونگیت رو بهم ثابت کن میتونم خودخاه باشم و بگم نخیر نمیدم؟؟!!!
    گفتم بریم مشاوره گفت من خودم رفتم و تصمیم صددرصده
    برعکس ظهر الان حالم خیلی بده
    قرار شد فردا برم پیش باباش واسه بعد عید قرار بزاریم برای طلاق و تعداد سکه هارو توافق کنیم...
    احتمال خیلی ضعیف و خوشبینانه هست که میخاد ببینه من حاضرم با اینکه کل مهرشو میبخشه باز تعدادی بهش بدم و ببینه خودخاه هستم هنوز که بگم فقط حرف خودم یا نه در کل میخاد محک بهم بزنه
    البته این بنظرم یه توهم و خیال باطله ناشی از احساساتم که انکار واقعیت رو داره بهم تلقین میکنه
    اینجام که انگار هیچکس نیست همه رفتن تعطیلات
    کاش جناب مدیر کمکم میکرد
    خدایا من سعیمو کردم خودش نخاست
    ویرایش توسط amf66 : شنبه 29 اسفند 94 در ساعت 23:06

  8. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    skyzare (شنبه 29 اسفند 94)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 بهمن 99 [ 08:27]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,981
    سطح
    63
    Points: 8,981, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    474

    تشکرشده 304 در 105 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    خیلی خوبه حضوری رفتید و با پدرشون صحبت کردید.
    هیچکس نمیتونه بهتون بگه خانومتون قصدش واقعا جداییه یا اینکه میخواد ببینه شما تغییر کردید یا نه.
    اما خب شما فرض رو بر این بزارید که میخواد مطمئن بشه تغییر کردید.
    به نظرم اگر قصدشون صد در صد جدایی بود،پیش مشاور نمیرفتن.وقتی با مشاور صحبت کردن یعنی برای جدایی شک داشتن.
    یک خانوم دوست داره شوهرش مثل کوه پشتش باشه و ازش حمایت کنه.ولی خانومتون 10 ماه شمارو مقابل خودش دیده.بهش حق بدید که دلشکسته باشه.
    این خانوم یه روزی شمارو دوست داشتن.
    اگر بخواید میتونید دوباره به خودتون علاقه مندش کنید و اعتمادش رو برگردونید.
    راستش من خودم الان همسرم هر اقدامی که میکنه و هر حرفی که راجع به برگشتنم میزنه نمیتونم بهش اعتماد کنم و اصلا حرفاشو باور نمیکنم.و فکر میکنم همه ی کارهاش برای اینه توی دادگاه تمکین خودش رو توجیه کنه و تقصیرهارو به گردن من بندازه.یا اینکه به خاطر اینکه نفقه نخواد بده و یا به خاطر ضررهای مالیش میخواد منو خام کنه.
    دختری که اعتمادشو از دست داده خیلی سخت میتونه دوباره اعتماد کنه.
    اما امکان پذیره.

  10. کاربر روبرو از پست مفید آرامش خیال تشکرکرده است .

    mgbs1990 (یکشنبه 01 فروردین 95)

  11. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    سال نو همگی مبارک
    ممنونم از خانم ارامش خیال
    من قبول دارم توی مدت قهرمون خیلی اشتباه کردم
    بهش حق میدم ازم دلگیر باشه
    دایم اینو میگفت که دلم خیلی شکسته ازت
    روی لجبازی این مدت خیلی حریم ها شکست
    ۱_مخصوصا مثل جریان شما توی دادگاه تمکین و نفقه یه حرفایی زدم(متاسفانه دروغ گفتم) که رای به نفعم بشه
    ۲_همینکه پیش اطرافی گفتم خونوادش دخالت میکنن توی زندگیمون و بقول زنم ابروشون رو بردم
    تاکیدش روی این دوتا موضوعه و میگه بخاطر همین دیگه حتی نمیخام ببینمت و همه چیز تموم شدست
    فقط ازت میخام تمومش کنی و بری...

    هرچقدر ازش عذرخاهی کردم گفتم اینا بخاطر لجبازی و شکایت و دادگاه بوده
    گفتم جبران میکنم تا بتونم
    گفتم با هر شرایطی که بگی حاضرم فقط بهم فرصت جبران بده تا هروقت که بگی منتظر میمونم
    خلاصه اینکه غرورم رو گذاشتم زیر پا
    اخرش گفت اینجوری و با اصرارت فقط حالمو بدتر میکنی
    گفت برگشتم محاله و هیچوقت حلالت نمیکنم....
    حتی کوچکترین نشونه از امید و قصد برگشت نداشت
    میدونم که دیگه تموم شدست...
    میخام برم پیش پدرش بهش بگم من سعی کردم متقاعدش کنم تا بپذیره پشیمونیم رو
    بگم من راضی به طلاق نیستم اما مثل اینکه ناچارم
    بهش بگم چندتا سکه بهش قسطی میدم تا فکر نکنه من بخاطر پول توی دادگاه دروغ گفتم بخدا فقط هدفم بستن راهشون از طریق قانون بود تا بلکه برای اشتی نرم بشن
    بعدش بعد تعطیلات یه وکالت بدم بهش بدون حضور من خودش کارای طلاق رو بکنه و فقط منو خبر کنه که دیگه همه چیز تموم شد...
    شاید تقدیر من و صلاح دید خدا برای هردومون اینطور باشه..

  12. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    سلام
    خیلی زود کم آوردید.
    شما هنوز کار خاصی برای به دست آوردن دل همسرتون انجام نداید.
    راه های نرفته هنوز وجود داره.
    با یک بار تماس گرفتن اون هم تلفنی و گرفتن جواب منفی زود نا امید شدید؟
    توی زندگی هم در برابر مشکلات همین طور اینقدر زود تسلیم می شوید؟
    دیدار حضوری ترتیب بدید.
    به مرور و کم کم دلشون به دست می یاد.
    هنوز وارد فاز عملیاتی نشدید.
    هدیه دادن ، سورپرایز و غافلگیر کردن.
    فرستادن پستچی همراه با پیام های عاشقانتون.
    به مناسبت عید همراه با خانواده برای عید دیدنی هماهنگ کنید و به منزلشون برید.
    براشون هزینه کنید و کادو های ارزشمند بخرید.بدونند کل زندگی تون رو می دید تا ایشون رو به دست بیارید.
    هم شما باید با اعماق قلبتون محبتتون و عزمتون رو نشون بدید و هم باید به ایشون فرصت بدید تا باورتون کنند.
    نا امید نباشید.
    ویرایش توسط بی نهایت : یکشنبه 01 فروردین 95 در ساعت 11:25

  13. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    آرامش خیال (یکشنبه 01 فروردین 95)

  14. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 بهمن 99 [ 08:27]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,981
    سطح
    63
    Points: 8,981, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    474

    تشکرشده 304 در 105 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    سال نو شما مبارک
    همونطور که بی نهایت عزیز گفتن زود تسلیم نشید.
    عید میتونه بهانه خوبی برای این باشه که با خونوادتون به دیدنش برید.
    خودتون گفتید توی این مدت خونوادتون اقدامی برای صحبت باهاشون نکردن.وقتی ببینه شما به خاطرش خونوادتون رو راضی کردید که پیش قدم بشن برای آشتی ،خیلی میتونه روی خانومتون تاثیر بزاره.
    شرایط من تا حدودی شبیه خانوم شما هست ولی خب بدتره. همسر من کاری کرد که واقعا ازش بیزار شدم.
    اما وقتی حرفای خانومتون رو گفتید واقعا درکشون میکنم.انقدری که دروغای همسرم باعث شد ازش بیزار بشم کارهای دیگه اش ناراحتم نکرد.
    همسرم به شدت روی اینکه پولش حلال باشه تاکید داشت.حتی خیلی اوقات به خاطر کارش پیشنهادهای رشوه با مبلغ بالایی بهش میشد ولی اصلا قبول نمیکرد و با طرف مقابلم سرسنگین میشد.ولی وقتی توی دادگاه به خاطر پول قسم دروغ خورد کاملا از چشمم افتاد.
    همش با خودم فکر میکردم یعنی پول از زندگیش و زن و بچش مهمتره؟!!
    لطفا ناامید نشید.هرکسی توی زندگیش مشکل داره.
    کسی موفق و خوشبخته که برای زندگیش تلاش کنه.شما مرد این زندگی هستید،باید قوی باشید و نشون بدید که توی مشکلات کم نمیارید.
    همین که با پدرشون با مسالمت صحبت کردید و خانومتون هم راضی شده باهاتون صحبت کنه،نشونه ی خوبیه.
    و اینکه پدرشون در مورد شما باهاش صحبت کرده هم نشون میده خونوادش هم تمایل دارن که زندگیتون درست شه.
    نگران نباشید.به خدا توکل کنید و حضوری هم پیش مشاور برید تا راهنماییتون کنن.

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1391-8-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    5,053
    سطح
    45
    Points: 5,053, Level: 45
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 177 در 80 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام .

    به نظر من شما هر اقدام دیگه ای که میخواید بکنید با مشاور باشه ..ولی باز هم تاکید می کنم مشاور با ابمان ... باتجربه ... و آگاه ...من خودم از مشاور بد تجربه تلخی دارم ....... من دو تا شماره می دم

    شماره دکتر حبشی ... و استاد دهنوی

    دکتر حبشی به خاطر مشغله کاری ممکنه خیلی تماس بگیرد و جواب نده ولی من خودم تا حالا چندین بار تماس گرفتم و صحبت کردم . هر چی بیشتر تماس بگیرد احتمال جواب دادن به شما بیشتر هست . مطمئن باشید جواب میده ولی مشغله داره.اگه خیلی تماس گرفتید و جواب نداد ناامید نشید . باز هم تماس بگیرد .

    شماره اقای حجت السلام دهنوی هم میدم . دهنوی زمان مشخص داره فقط توی اون زمان باید زنگ بزنید ولی حبشی این جوری نیست صبح زود یا شب هم تماس بگیرد دکتر حبشی ممکنه جواب بده .

    شماره دکتر حبشی : 09155011764


    =========================

    دفتر مشاوره استاد دهنوی : ( البته اقای دهنوی توی عید نمیدونم جواب میده یا نه باید تماس بگیرید... ولی حبشی حتما جواب میده )

    02532703219

    زمان تماس : 8 تا 10 صبح و 6 تا 8 شب همه روزه بجز شنبه و چهارشنبه

    ========================

    یا علی
    ویرایش توسط skyzare : یکشنبه 01 فروردین 95 در ساعت 17:56

  16. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون از راهنمایی و پیگیری شما دوستان خوبم
    راستش نمیتونم روی خونوادم حساب کنم
    پدرم که کلا مخالفه این کارمه و الانم در جریان نیست
    مادرمم خیلی به بی احترامی و تحقیر حساسه اگر بهش بگم بیاد خونشون واسه عید اولا احتمال کم محلی اونا هست بعدشم شاید نتونم همسرمو برش گردونم اونوقت میزنه توی سرم تو منم کوچیک کردی و هزار حرف دیگه...
    من فقط روی خودم حساب باز کردم...
    توی سایت از دکتر حبشی سوال کردم ایشون گفتن اگر دلزدگیش تنفر احساسی نباشه و سطحی باشه با کمک مشاور درست میشه وگرنه فایده نداره و چاره طلاقه
    امشب طبق قولم به زنم رفتم پیش پدرخانمم واسه صحبت و تعیین تکلیف
    خیلی بهتر و مسلط تر از دفعه قبل باهاش حرف زدم
    اول بهش گفتم من توقع بدترین برخورد رو ازتون داشتم اما شما شرمندم کردید بعد بخاطر حرف و بدگویی که ازشون کردم عذر خواستم
    گفتم با همسرم تلفنی حرف زدم
    خیلی دلزده و نا امید شده البته حق داره
    گفتم من قصد و نیتم ادامه و ارتقا زندگیمه
    بهش گفتم حاضرم بهش تعهد بدم که زندگیمون درست میشه و اعتمادشو بر میگردونم
    گفتم من همه هدفم حفظ زندگیم بوده اما مسیر رو اشتباه رفتم و دور شدم ازش
    ازش خاستم کمکم کنه و بخاطر تسلطش روی زنم نیتم رو بهش بگه
    گفتم من رای تمکین رو با دروغ و به ناحق گرفتم
    جلوش برگه صورتجلسه عدم تمکین زنم رو پاره کردم و گفتم بعد تعطیلات اعتراضم به رای نفقه که به نفع همسرم شده رو پس میگیرم چون بره تجدیدنظر صددرصد به نفع من میشه
    این یعنی بزرگترین ریسک و بزرگترین نشونه(برجی ۳۰۰ باید بدم)تا هم بفهمه که من دروغ بخاطر ندادن نفقه نگفتم و هدفم بستن راهشون و اجبارشون به اشتی بوده
    واقعا دیگه زدم به سیم اخر بخاطر زنم.....
    بابا یکی بهش بگه اینو
    اخر گفتم من مهرشم بهش میدم قسطی یا نصف خونمو به نامش میکنم بجای مهرش
    دیگه چکار بکنم اخه بفهمه....
    گفت من باهاش حرف میزنم و خودم دوست دارم زندگیتون درستشه اما تصمیم با خودشه و اگر نخاست فایده نداره
    قرار شد به طریقی خبرم کنه چی خاسته
    اگرم نخاست گفتم من نه اذیتش میکنم نه زور ازمایی
    میزارم بره و منم میرم که میرم
    فیلم هندی شده واسه خودش زندگی ما
    دو سال پیش باهم قهر کردیم بعد سه هفته رفتم سراغش همین حرفارو زد و بالاخره پدرش باهاش حرف زد و اشتی کردیم البته مثل الان کار پیچیده نبود
    وقتی ازش پرسیدم متوجه شدم ازینکه خونوادش بفهمن شوهرش دوستش داره و بخاطرش اومده پیش باباش خیلی خوشحاله و احساس غرور میکنه اینبارم رفتم پیش باباش تا بلکه بتونم با جلب رضایت خونوادش توی خونشون یار جمع کنم تا کمکم کنن و بهش بخونن و نظرشو برگردونن و کوتاه بیاد
    خیلی قضیه پیچیده و غیر قابل پیش بینیه
    نمیدونم اخرش چی میشه
    ویرایش توسط amf66 : یکشنبه 01 فروردین 95 در ساعت 23:02

  17. 2 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    آرامش خیال (دوشنبه 02 فروردین 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 04 فروردین 95)


 
صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.