سلام
بهتره به داييت يا پسر خاله كسي بگي كه به پسره بفهمونن .
اي كاش همان زمان كه باهش لاو مي تركوندي فكر آينده رو هم مي كردي.
كه توي ذوق شوهرت نخوره الان.
خودمون رو گول نزنيم.
تشکرشده 14 در 9 پست
سلام
بهتره به داييت يا پسر خاله كسي بگي كه به پسره بفهمونن .
اي كاش همان زمان كه باهش لاو مي تركوندي فكر آينده رو هم مي كردي.
كه توي ذوق شوهرت نخوره الان.
خودمون رو گول نزنيم.
sss1991b (چهارشنبه 13 اردیبهشت 91)
تشکرشده 36,015 در 7,406 پست
parmida000 عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
در موقعیت سختی قرارگرفته ای ، درکت می کنم . خودت را در بن بست می بینی .
اشتباه شما این بوده که در دوران شناخت متوجه شدی که آقای خواستگار در خصوص روابط قبلی حساس هست و نمیگذره ، اما به امید پنهان موندن جواب مثبت دادی و به او دروغ گفتی که رابطه ای نداشتی .
درستش این بود که یا بدون گفتن موضوع رابطه قبلی به او جواب رد می دادی ، یامی گفتی من رابطه ای در فلان حد داشته ام و ... و چون شما چنین چیزی رو تحمل ندارید پس ازدواج ما ممکن نیست .
حالا که اونموقع پنهان کردی و حالا مسئله شده . لازمه که با این پسر قاطعانه برخورد کنی و از طریق خانواده ات تهدیدیش به اقدام قانونی کنی .
در رابطه با همسرت هم نزد یک مشاور برو و با مشاوری بطور حضوری صحبت کن تا از طریق مشاوره و با روندی تخصصی بتوانی موضوع را به همسرت بگویی و از او کمک بخواهی . اما خودت را برای پذیرش هزینه اش باید آماده کنی .
حتماً از یک مشاور خانواده کمک بگیر .
رجوع به درگاه خدا و توبه از خطا و پنهانکاری و ..... و عاجزانه کمک خواستن برای رفع این خطر بسیار می تواند موثر باشد .
پاورقی
=====
دوستان عزیز
به هیچ وجه در راهنمایی خود مراجع را به سوی دروغگویی و .... هدایت نکنید . تدبیر در دروغ ساختن نیست .
.
.
فرشته مهربان (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 99 در 37 پست
دوست عزیز یکی از آشنایان ما هم اتفاق مشابهی رو تجربه کرده بود
الان به خوبی و خوشی قضیه البته برای اون خانوم تمام شده بدون اینکه همسرش فهمیده باشه
و اما راه حل
اگر شما در اقوامتان یا دوستان نزدیکتان یک فرد نظامی با درجه نظامی بالا و با پرستیژ دارید که خیلی خوب هست و بهترین گزینه هست
تاکید میکنم این فرد حتما باید نظامی و یا دارای قدرت حقوقی باشند
و اگر نداشتید سعی کنید خودتان را به چنین فردی برسانید ( به صورت خصوصی و نه از طریق روال اداری ) و مشکل خود را با تمام جزئیات مطرح کنید و اینکه اگر وارد عمل نشود زندگی شما از هم پاشیده خواهد شد .
این فرد فقط کافیه خودش رو به اون پسر نشون بده و یک زهر چشم ازش بگیره ، ایشالا دیگه همه چیز تمامه
تاکید میکنم از شخصی کمک بگیرید که یا قاضی دادگستری و یا دارای درجه بالای نظامی و قدرتمند باشد و به هیچ وجه به شخص دیگری این مساله را مطرح نکنید .
و این را هم بدانید که تهدید های این پسر فقط برای این است که شما را از انجام چینین کاری دور نگه دارد و الا همین که قدری قضیه را جدی ببیند دیگر از این بلبل زبانی ها نمی کند
شما مطمئن باشید جرم چینین کاری اینقدر سنگین است که میتواند زندگی این پسر و خانواده اش را نابود کند و
اگر شما این کار را به روش صحیح انجام دهید خود پسر برای مواجه نشدن با شما خودش رو توی 100 تا سوراخ پنهان میکند
بازم میگم اگر شما این کار رو نکیند و بترسید دقیقا همون کاری رو کردید که این پسر میخواد و اون نابود کردن زندگی شما هست
اگر این کار رو به یک شخص کار بلد بسپارید جوری عمل میکنه که حتی خانوداه خود پسر هم متوجه نمیشن چه برسه به خانواده خود شما
پس وقت رو تلف نکنید
advent (جمعه 15 اردیبهشت 91)
تشکرشده 1,571 در 419 پست
این کارتون هم که همچین ماجرایی رو برای شوهرتون الکی مثال زدین تا واکنشش رو ببینین واقعا کار اشتباهی بود.
شما یک بار دروغ گفتید و پنهون کاری کردید(موقع خواستگاری و آشنایی با همسرتون) و الان دارید دردسر و مشکلاتش رو میبینید اونوقت باز هم میخواید به این پنهون کاری ادامه بدید!؟
خانم پارمیدا.یک سوال از شما میپرسم لطفا راستش رو بگید.رابطه شما با این آقا واقعا در چه حد بوده!؟
آخه بعضی قسمتهای حرفاتون با هم جور در نمیاد!
شما میگید که در شهر کوچکی زندگی میکنید که حال و هوای خاص خودش رو داره.میگید که عموتون آدم غیرتی و خطرناکی هست.میگید رابطتون با اون آقا فقط در حد اس و تلفن و چندبار دیدار بوده.... با همه اینها چطور انقدر به اون آقا نزدیک بودید که عکساتون رو براش بلوتوث کردید!؟
شما هم خدا رو میخواید هم خرما رو.هم میخواید از شر اون پسره خلاص شید.هم با شوهرتون صادق باشید.هم ایشون از دستتون ناراحت نشه.و همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه.این بازی هست که دیگه شروع شده.هر چی هم جلوتر بره خطرناک تر میشه .شما موقع خواستگاری و آشنایی با شوهرتون صادق نبودید و دروغ گفتید.خب طبیعتا باید نتیجه این دروغتون رو ببینید ولی اگه با سیاست و برنامه رفتار کنید کمتر از طرف شوهرتون مجازات میشید.شوهرتون شاید تا چند ماه و حتی یکی دو سال دل چرکین بشه ولی زمان همه چیز رو درست میکنه
پیشنهاد advent تا حد زیادی میتونه کمک کننده باشه. شاید این کار از پخش شدن عکسهاتون جلوگیری کنه ولی شاید باعث بشه که اون پسر مثل گرگ زخم خورده بشه و همه چیز رو برای شوهرتون رو کنه.پس احتمال اینکه در آخر شوهرتون همه چیز رو بفهمه کم نیست.پس بازم به این نتیجه میرسیم که اگه خودتون همه چیز رو بهش بگید بهتر خواهد بود.
mehrdad_m (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 17 در 6 پست
جوانه جان من تازه عضو شدم نمیتونم وارد کنترل پانلم بشم شاید علتش پرداخت نکردن حق عضویتهنوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
من با اون آقا حدود 3سال باهم بودیم اینطور نبوده که من فورا بهش اعتماد کنم ماخیلی همو دوس داشتیم ولی رابطه ای که مد نظر شما هس نداشتیم و قرار بود ازدواج کنیم ولی بعداز 3سال بهم گفت شرایط ازدواج نداره و من میتونم باهرکی خواستم ازد کنم حتی واسم آرزوی خوشبختی کردو گفت میره 1شهر دیگه از کجا باید میدونستم یه روزی پیداش میشه؟مگه این همه نمیگن که همه چیزو که قبل ازدواج بوده نباید گفت؟خب منم نگفتم درسته الان دارم چوب نگفتنمو میخورم ولی به نظر من سرزنش کردن دیگه فایده ای نداره کاریه که شده
حتی خود شما هم به اینکه حتما رابطه خاصی بوده که بهش عکس دادم بهم شک کردین چه برسه به شوهرم
ای خدا عجب غلطی کردم
اینو بدونین که من دستم ازهمه جا کوتاه بود که اومدم اینجا درسته وظیفه شمانیس که کمکم کنید تاهمینجاشم کلی راهنماییم کردین ولی اینا همش تاوان کاریه مسببش خودمم به قول دوستمون وقتی داشتم لاو میترکوندم باید فکر اینجاشو میکردم ولی من با اون آقا هم صادقانه لاو ترکوندم فکر اینجاشم نمیکردم چون نمیدونستم میزنه زیرش...
بگذریم
بازم از همتون ممنونم
نمیدونید چقدر سخته وقتی تو اوج خوشبختی داری باهمسرت که بیشترازجونت دوسش داری زندگی میکنی و یکی مثل اجل معلق از راه رسیده و میخواد زندگیتو ازت بگیره آدم چه حالی میشه خدا هیچ کسو گرفتار همچین مصیبتی نکنه ازتون 1خواهش دارم هرکی میاد اینجا و مشکلمو میخونه فقط برام دعا کنه
همینو بس[align=right]
parmida000 (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 17 در 6 پست
شاید مطرح کردن مشکلم دراینجا درس عبرتی باشه واسه دخترای ساده ای مثل من که گول بعضی پسرارو نخورن و بهشون اعتماد الکی نکنن هرچندمن اولیش نیستم آخریش هم نخواهم بود
parmida000 (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 2,190 در 377 پست
سلام
پارمیدا خانوم، کار اشتباهی در گذشته انجام شده و جدا از عواقب بدی که در گذشته داشته، در حال حاضر شرایط بدیو هم براتون به وجود آورده. پس دنبال توجیه کردن مسئله برای خودتون یا ما نباشین.من با اون آقا حدود 3سال باهم بودیم اینطور نبوده که من فورا بهش اعتماد کنم ماخیلی همو دوس داشتیم ولی رابطه ای که مد نظر شما هس نداشتیم و قرار بود ازدواج کنیم...
و از همه مهمتر، وقتی خواستین موضوعو با همسرتون مطرح کنین هم دنبال توجیه کردن نباشین، چون این کار خیلی همسرتونو عصبانی میکنه.
مطمئن باشین که وقتی دارین براش تعریف میکنین فکرای اشتباه زیادی به ذهنش خطور میکنه! اما یادتون باشه که رفتار شما تعیینکنندهی این هستش که این فکرای اشتباه تا چه زمانی تو ذهنش میمونه و باعث چه عکسالعملهایی میشه.حتی خود شما هم به اینکه حتما رابطه خاصی بوده که بهش عکس دادم بهم شک کردین چه برسه به شوهرم
چند تا موضوع هست:
۱. شما باید قبل از اینکه اون آقای مزاحم قضیه رو لو بده، با همسرتون صحبت کنین. اگه همسرتون توسط فرد مزاحم از موضوع مطلع بشه، وضعیتتون خیلی بدتر از چیزی میشه که فکر میکنین.
۲. مواردی که ممکنه علنی بشه رو کامل(!) توضیح بدین. نگفتن یه قسمتی از ماجرا، یا کمتر جلوه دادن حدود اون قسمت، در صورت علنی شدن، نتیجهای جز حالت ۱ نداره.
منظور از توضیح کامل دادن این نیست که نیم ساعت در موردش حرف بزنین! منظور اینه که حدودشو همونطوری که بوده بگین.
۳. یه بار دیگه میگم چون خیلی مهمه! اصلا و ابدا دنبال توجیه مسئله نباشین! وقتی دارین باهاشون صحبت میکنین به اشتباهتون اعتراف کنین. یک بار هم نه، چند بار!
۴. همسرتون حتما در مورد دروغی که بهشون گفتین ( نداشتن رابطه پیش از ازدواج ) صحبت میکنن. پاسخ دادن به این سوال یکمی مشکله!
میتونین در این مورد بگین که بعد از اون رابطه چندین و چند بار خودتان را به خاطر اشتباه بززگی که کردین لعنت کردین (البته مفاهیمو با جملات دیگه هم میشه رسوند) و زمانی که ایشون به خواستگاریتون اومدن کاملا با اینجور رابطهها مخالف بودین. در مورد این بگین که توبه کرده بودین و فکر میکردین که هیچوقت این گناهی که ازش توبه کردین علنی نمیشه و خودتون هم میدونستین که دیگه هیچوقت به چنین کاری کشیده نمیشین... و به این دلیل نگفتین.
۵. از الان بدونین که ممکنه محدودیتهایی براتون به وجود بیاد. چه بهتر اگه قبل از اینکه ایشون حرفی در مورد این چیزا بزنن خودتون بگین که حاضرین محدودیتهاییو که ایشون میگنو بپذیرین تا ثابت کنین که زندگی و آرامش همسرتون براتون مهمتره. ( ادامه داشتن این رابطه حتما براتون ارزشی داره. سطح محدودیتها رو با ارزشی که رابطتون داره بسنجین.)
۶. استفاده از احساس مسئولیت همسر میتونه تا حدودی کمککننده باشه. ازشون خواهش کنین که این موضوع بین خودتون بمونه و آبروتون بین مردم نره. ازشون کمک بخواین که این مسئله رو از طریق قانونی برطرف کنین.
۷. اگه اعتقادات دینی دارین، راهی که خیلی کمکتون میکنه نزدیک شدن به خدا و کمک خواستن از او و معصومین هست. این موضوع نه تنها زمان گفتو گو کمکتون میکنه، بلکه بعد از تمام شدن این موضوع بیاعتمادی همسرتونو سریعتر هم از بین میبره.
----------
خدا رو شکر که ابن اجل معلق مستقیم نرفت به همسرتون بگه ... وگرنه ...وقتی تو اوج خوشبختی داری باهمسرت که بیشترازجونت دوسش داری زندگی میکنی و یکی مثل اجل معلق از راه رسیده و میخواد زندگیتو ازت بگیره آدم چه حالی میشه
اما یه کار میشه کرد. شما تصمیم بگیرین و از میان اطرافیانتون، هر کسی که به این سمت میره، بهش هشدار بدین.هر چند من اولیش نیستم آخریش هم نخواهم بود
مطمئنم اینجوری تعداد کسایی که اشتباه میکنن کمتر میشن. و البته باور دارم اگه این تصمیمو بگیرین خدا کاری میکنه که توی همین موضوع هم کمتر بهتون فشار بیاد...
.
براتون دعا میکنیم.
مسافر زمان (شنبه 16 اردیبهشت 91)
تشکرشده 5,967 در 1,568 پست
عزیز دلم ببین
عکس دادن به یک خواستگار سمج باعث نمیشه دیگران فکر بدی بکنند بلکه این ترسی که داری از خودت نشون میدی و این مخفی کاری باعث میشه دیگران فکر کنند که شاید رابطه طور دیگه ای بوده .
قبلا هم گفتم عکس دادن انقدر قضیه حادی نیست که بخواد تو رو گناهکار جلوه بده. انرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک
اما اگر باک داشته باشی ممکنه نشان دهنده این باشه که حسابت ناپاکه.
سعی کن با همسرت مهربانانه صحبت کنی و بگی که یک اشتباه کوچک کردی که فکر کردی با اون خواستگارت ازدواج می کنی و چون خام بودی به او اعتماد کردی. خیلی مهربانانه. همونطور که قضیه رو برای ما تعریف کردی. همونطور که آویژه عزیز گفت. فقط باید کمی شجاع باشی.
deljoo_deltang (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 99 در 37 پست
متاسفانه یکی از بزرگترین راه فریب دادن دختر ها همون ترسوندن اونها هست
از بس که این جماعت ترسو هستن و همیشه از حول حلیم خودشون رو توی دیگ میندازن
اگر این مساله برای یک پسر اتفاق افتاده بود به راحتی اون رو حل میکرد ، چون که پسر ها از چیزی میترسن که ترسیدن داشته باشه
خانوم چرا به خودتون نمیایید
من به شما میگم این کاری رو که به شما گفتم انجام بدید قبلا تجربه شده
شما متوجه نیستید که اون پسر وقتی از طرف یک شخص قدرتمند و مناسب تهدید بشه دیگه جرات انجام کاری رو نداره
همون طور که شما با یک تهدید بچه گانه جراتتون رو از دست دادید
ولی تهدیدی که اون پسر میشه یک تهدید واقعی خواهد بود و میدونه که اگر دست از پا خطا کنه زندگیش نابود میشه
تازه بگذریم از اینکه هرکس که تلاش شما و جدیت شما رو ببینه براش ثابت میشه که شما دختری هستید که پاک هست و میخواد پاک زندگی کنه
لطفا ترس رو کتار بذارید و کار درست رو انجام بدید تا مصداق ضرب المثل از ماست که بر ماست نشید
موفق باشید
advent (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
تشکرشده 17 در 6 پست
adventعزیز
راهی که شما پیشنهاد دادی به نظرم بهترین راهه چند روزه دارم به این موضوع فکر میکنم که غیر از شوهرم به یکی از آشناها بگم تا ازش زهرچشم بگیره امیدوارم این راه جواب بده اگه جواب نداد دیگه مجبورم همونطور که دوستان عزیزم مسافر جوان و دلجو و بقیه گفتن به شوهرم بگم
parmida000 (پنجشنبه 14 اردیبهشت 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)