به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 35 , از مجموع 35
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1389-10-25
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    2,348
    سطح
    29
    Points: 2,348, Level: 29
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: توجه پسرهارو جلب نمیکنم !!!

    سلام از طرف یه تازه وارد به همه پیشکسوتها
    ماشالاااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااا . بچه ها چقدر حرف تو دلتون بوده.......

    سرکار خانم "رز", با عرض پوزش ازتون اجازه می خوام که از این محیطی که ایجاد کردید برای گفتن چند کلامی با بقیه عزیزان استفاده کنم. (پیشاپیش مرسی)

    1. در 2 - 3 روز گذشته خیلی از مطالب این سایت رو خوندم (همینجا بخاطر مطالب جذاب سایت، از مسئولین و نویسندگان عزیز بسیار تشکر می کنم) و این اولین مطلبی بود به صفحه سوم کشیده شده (تا اونجایی که من توی سایت دیدم). پس شاید بتونیم یه نتیجه گیری بکنیم که چرا همچین مطلبی این قدر گسترش پیدا کرده.

    الف) بهترین روش برای حل مسئله اینه که اون رو از ریشه حل کنیم. وقتی که دندونی پوسیده باشه، شما هر چقدر هم که مسواک بزنید, هیچ تاثیری نداره. پس باید اون دندون پوسیده رو بکنید و بندازینش دور و دنبال دلیل اینکه همچین اتفاقی افتاده چی بوده و از این به بعد به فکر جلوگیری باشید تا درمان.

    در کل مطالبی که خوندم به جز عباراتی مثل :
    "حفظ نجابت و پاکدامنی" و "اعتماد به نفس" و "دوری از این تمایلات بیهوده" و ...
    چیزی پیدا نمیشد که برای من نوعی، به عنوان یک دلیل مستند و قاطع، راهنما و عملگر باشه. اینها تمام حرفهایی که در همه جا (حتی قهوه خونه ها) از اون بچه 2 ساله تا پیر مرد 99 ساله "فقط و فقط به صورت طوطی وار حفظ کردن" و موقعی که وقتش باشه، مثل ضبط صوتی که دکمه Play رو فشار داده باشیم، اجرا میکنن.
    آیا تا به حال فکر کردیم که چرا یک فرد (منظورم شخص خاصی نیست) باید به همچین مرحله ای از زندگیش برسه که جلب توجه از سمت فرد دیگری (همجنس و یا غیر همجنس) به یک معظل حاد تبدیل بشه و حتی فرد رو به انزوا بکشونه. چرا باید اصلا دندون پوسیده بشه؟؟؟ چرا باید کار به جایی برسه که نیاز به درمان باشه؟؟؟
    شاید اینطور بگید که "همونطوری که خانم "دختر آسمان" گفت: انسان ها بنا به ماهیت اجتماعی شان نیاز به ارتباط و جلب توجه هم نوعان خود دارند"، این حس و نیاز به طور ذاتی در وجود ما نهفته است و باید برآورده بشه. بنده هم با این حرف موافقم، اما فعلا یه گریزی میزنم به کتاب "تضاد های درونی ما - اثر کارن هورنای - ترجمه محمد جعفر مصفا".
    در این کتاب به طرز عجیبی خواننده با تضادهایی که یک عمر در وجودش مثل انگل هایی وجود واقعی اون رو از بین بردن، روبرو می کنه. در این کتاب مهم ترین مرحله زندگی انسان - یعنی دوران طلایی "کودکی" - مورد بحث قرار میگیره و اینکه چطور این انسان "ظاهرا بالغ" ، کودکی نیست جز با جثه ای بزرگ !!!! که اسیر تمایلات و خواسته های کودکانه است و به شدت با شرایط عجیب و غریب زندگی در بزرگ سالی دست و پنجه نرم می کنه.
    - کودکی که در دوران کودکی نیاز به محبت داشته و از این لطف بی بهره بوده، حالا بزرگ شده و در درون خودش یک احساس خلا میکنه.
    - کودکی که نیاز داشته تا دیگران در پیروزیهاش به او تبریک بگن و تشویقش کنن، اما به هر دلیلی این نیاز برآورده نشده.
    - کودکی که نیاز داشته تا بدون هیچ شرط و شروطی مورد عشق و محبت قرار گرفته بشه و به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد.
    - کودکی که تا می خواست کاری کنه، بهش گفتن:"نکن... تو نمیتونی... تو عرضه نداری... تو...".
    - کودکی که بهش اجازه ندادن تا خودش لحظه ای تصمیم بگیره... لحظه ای خودش چیزی رو لمس کنه... لحظه ای فریاد بزنه... لحظه ای بپره... لحظه ای بترسه... لحظه ای...
    - کودکی که هرگز اجازه نداشت "خودش رو دوست داشته باشه"
    ...
    ...
    و حالا این سرگذشت خیلی از ماها بود و سرگذشت خیلی ها هست و خواهد بود. کودکان 4-5 ساله ای که حالا در جسم یه انسان بزرگ داره زندگی می کنه. در نهایت کسی که بدون اینکه مهارت زندگی رو کسب کرده باشه، میرسه به سن من، میشه یه پسر 21 ساله، میشه یه دانشجو، میشه کسی که هنوز نمیتونه تو آینه، تو چشای خودش نگاه کنه و بگه "خیلی آقایی"، کسی که هنوز یکبار هم با صدای بلند به خودش نگفته: "پسر... خیلی دوست دارم"، کسی که هنوز پر از احساس گناه.

    حالا نمیخوام بگم که کی مقصره، اما یه چیز رو مطمئنم. "من باید خودم رو خوب بشناسم، باید بدونم که دوران طلاییم چطور گذشت، چی شده که من الان اینجام و خیلی از سوالایی که در نهایت منجر میشه به "خودآگاهی"".
    + میدونین چرا باید این کارا رو بکنم؟ چون من هم فردا مسئولیت پدر بودن رو بر عهده خواهم داشت، و دوست دارم که "عاشقانه و عاقلانه" این کار رو انجام بدم.

    نتیجه گیری:
    سرکار خانم "رز"، دوستان، هممون اگه جایی مشکلی تو کارمون داریم، یادمون نره که حتما برای حل مشکلمون، اول از همه به صندوقچه دوران کودکیمون یه سر بزنیم. مطمئن باشید، اگه جواب رو پیدا نکنید، راه حل رسیدن به جواب رو بدست میارید.
    خانم "رز"، این احساس شما رو من هم داشتم و هنوز هم به نوعی دارم. اما جوابش رو پیدا کردم. جواب خیلی از مشکلات دیگه ام رو هم پیدا کردم. چون هر لحظه که میگذره و هر کتابی که میخونم و هر چه بیشتر تو اینترنت در موردش میگردم در نهایت به این کلمات میرسم: "کودک درون"
    همونی که نمیخواد که با جثه ش بزرگ بشه. هنوز می ترسه و به من اعتماد نداره. باید اول بهش بفهمونم که به هیچ وجهی ذره ای از عشقم نسبت بهش کم نمیشه. همیشه و همیشه باهاش خواهم موند. "چون بدون اون من هم نیستم".

    *******

    ب) یه سوال بزرگ!!! (WOW). چرا باید فرهنگ، جامعه، افراد و ... تفکرشون به این سمت بره که دوست بودن یک پسر با یک دختر، اخ ه، جیزه، گناه داره؟

    لطفا در پاسخ دادن از هرگونه جملات تکراری مثل عناوین زیر جدا خودداری کنید. لطفا کمی خلاق و پژوهشگر باشید. تنکس

    = بخاطر کشش و جذبه ی دو جنس مخالف
    = چون دین و بزرگان (قدیمیا) گفتن
    = چون نجابت و پاکی دو طرف از بین میره
    = این دوستی وسوسه شیطانه

    = اصلا چه معنی میده؟؟؟ Big Grin + Laugh

    ---------------------------------------------------------------------
    به عنوان اولین پستم، می خواستم حسابی از خجالتتون در بیام، گفتم تا میتونم بنویسم. لطفا بعدا تا میتونید تشکر کنید.
    مخصوصا خانم "دختر آسمان" که در یک تاپیک مخصوص خودشون، به طرز عجیبی از همه جداگانه به صورت "مرسی از ..." تشکر کرده بودن.

    چشم گلتون درد نکنه که مطلب رو تا آخر خوندین. {هنوزم درباره "کودک درون" حرف برای گفتن دارما !!!

  2. کاربر روبرو از پست مفید Dr_JJ تشکرکرده است .

    Dr_JJ (پنجشنبه 30 دی 89)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1389-10-12
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,796
    سطح
    24
    Points: 1,796, Level: 24
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: توجه پسرهارو جلب نمیکنم !!!

    سلام جواب سوالتون چون این کار از ریشه غلطه به هزاااااااااااااااارو یک دلیل و بیشتر که به دلیل شرایط سخت امتحانات و زیق وقت!!!!! از پاسخ و گفتن این همه دلیل واقعا معذورم معافم کنید دوست عزیز اما مطالعه کن خودت به دلایل زیاد این موضوع هم مرسی موفق باشی.....

  4. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اسفند 90 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1387-7-21
    نوشته ها
    1,027
    امتیاز
    8,463
    سطح
    62
    Points: 8,463, Level: 62
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 287
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,165

    تشکرشده 4,222 در 1,018 پست

    Rep Power
    119
    Array

    RE: توجه پسرهارو جلب نمیکنم !!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط Dr_JJ
    سلام از طرف یه تازه وارد به همه پیشکسوتها
    ماشالاااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااا . بچه ها چقدر حرف تو دلتون بوده.......

    سرکار خانم "رز", با عرض پوزش ازتون اجازه می خوام که از این محیطی که ایجاد کردید برای گفتن چند کلامی با بقیه عزیزان استفاده کنم. (پیشاپیش مرسی)

    1. در 2 - 3 روز گذشته خیلی از مطالب این سایت رو خوندم (همینجا بخاطر مطالب جذاب سایت، از مسئولین و نویسندگان عزیز بسیار تشکر می کنم) و این اولین مطلبی بود به صفحه سوم کشیده شده (تا اونجایی که من توی سایت دیدم). پس شاید بتونیم یه نتیجه گیری بکنیم که چرا همچین مطلبی این قدر گسترش پیدا کرده.

    الف) بهترین روش برای حل مسئله اینه که اون رو از ریشه حل کنیم. وقتی که دندونی پوسیده باشه، شما هر چقدر هم که مسواک بزنید, هیچ تاثیری نداره. پس باید اون دندون پوسیده رو بکنید و بندازینش دور و دنبال دلیل اینکه همچین اتفاقی افتاده چی بوده و از این به بعد به فکر جلوگیری باشید تا درمان.

    در کل مطالبی که خوندم به جز عباراتی مثل :
    "حفظ نجابت و پاکدامنی" و "اعتماد به نفس" و "دوری از این تمایلات بیهوده" و ...
    چیزی پیدا نمیشد که برای من نوعی، به عنوان یک دلیل مستند و قاطع، راهنما و عملگر باشه. اینها تمام حرفهایی که در همه جا (حتی قهوه خونه ها) از اون بچه 2 ساله تا پیر مرد 99 ساله "فقط و فقط به صورت طوطی وار حفظ کردن" و موقعی که وقتش باشه، مثل ضبط صوتی که دکمه Play رو فشار داده باشیم، اجرا میکنن.
    آیا تا به حال فکر کردیم که چرا یک فرد (منظورم شخص خاصی نیست) باید به همچین مرحله ای از زندگیش برسه که جلب توجه از سمت فرد دیگری (همجنس و یا غیر همجنس) به یک معظل حاد تبدیل بشه و حتی فرد رو به انزوا بکشونه. چرا باید اصلا دندون پوسیده بشه؟؟؟ چرا باید کار به جایی برسه که نیاز به درمان باشه؟؟؟
    شاید اینطور بگید که "همونطوری که خانم "دختر آسمان" گفت: انسان ها بنا به ماهیت اجتماعی شان نیاز به ارتباط و جلب توجه هم نوعان خود دارند"، این حس و نیاز به طور ذاتی در وجود ما نهفته است و باید برآورده بشه. بنده هم با این حرف موافقم، اما فعلا یه گریزی میزنم به کتاب "تضاد های درونی ما - اثر کارن هورنای - ترجمه محمد جعفر مصفا".
    در این کتاب به طرز عجیبی خواننده با تضادهایی که یک عمر در وجودش مثل انگل هایی وجود واقعی اون رو از بین بردن، روبرو می کنه. در این کتاب مهم ترین مرحله زندگی انسان - یعنی دوران طلایی "کودکی" - مورد بحث قرار میگیره و اینکه چطور این انسان "ظاهرا بالغ" ، کودکی نیست جز با جثه ای بزرگ !!!! که اسیر تمایلات و خواسته های کودکانه است و به شدت با شرایط عجیب و غریب زندگی در بزرگ سالی دست و پنجه نرم می کنه.
    - کودکی که در دوران کودکی نیاز به محبت داشته و از این لطف بی بهره بوده، حالا بزرگ شده و در درون خودش یک احساس خلا میکنه.
    - کودکی که نیاز داشته تا دیگران در پیروزیهاش به او تبریک بگن و تشویقش کنن، اما به هر دلیلی این نیاز برآورده نشده.
    - کودکی که نیاز داشته تا بدون هیچ شرط و شروطی مورد عشق و محبت قرار گرفته بشه و به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد.
    - کودکی که تا می خواست کاری کنه، بهش گفتن:"نکن... تو نمیتونی... تو عرضه نداری... تو...".
    - کودکی که بهش اجازه ندادن تا خودش لحظه ای تصمیم بگیره... لحظه ای خودش چیزی رو لمس کنه... لحظه ای فریاد بزنه... لحظه ای بپره... لحظه ای بترسه... لحظه ای...
    - کودکی که هرگز اجازه نداشت "خودش رو دوست داشته باشه"
    ...
    ...
    و حالا این سرگذشت خیلی از ماها بود و سرگذشت خیلی ها هست و خواهد بود. کودکان 4-5 ساله ای که حالا در جسم یه انسان بزرگ داره زندگی می کنه. در نهایت کسی که بدون اینکه مهارت زندگی رو کسب کرده باشه، میرسه به سن من، میشه یه پسر 21 ساله، میشه یه دانشجو، میشه کسی که هنوز نمیتونه تو آینه، تو چشای خودش نگاه کنه و بگه "خیلی آقایی"، کسی که هنوز یکبار هم با صدای بلند به خودش نگفته: "پسر... خیلی دوست دارم"، کسی که هنوز پر از احساس گناه.

    حالا نمیخوام بگم که کی مقصره، اما یه چیز رو مطمئنم. "من باید خودم رو خوب بشناسم، باید بدونم که دوران طلاییم چطور گذشت، چی شده که من الان اینجام و خیلی از سوالایی که در نهایت منجر میشه به "خودآگاهی"".
    + میدونین چرا باید این کارا رو بکنم؟ چون من هم فردا مسئولیت پدر بودن رو بر عهده خواهم داشت، و دوست دارم که "عاشقانه و عاقلانه" این کار رو انجام بدم.

    نتیجه گیری:
    سرکار خانم "رز"، دوستان، هممون اگه جایی مشکلی تو کارمون داریم، یادمون نره که حتما برای حل مشکلمون، اول از همه به صندوقچه دوران کودکیمون یه سر بزنیم. مطمئن باشید، اگه جواب رو پیدا نکنید، راه حل رسیدن به جواب رو بدست میارید.
    خانم "رز"، این احساس شما رو من هم داشتم و هنوز هم به نوعی دارم. اما جوابش رو پیدا کردم. جواب خیلی از مشکلات دیگه ام رو هم پیدا کردم. چون هر لحظه که میگذره و هر کتابی که میخونم و هر چه بیشتر تو اینترنت در موردش میگردم در نهایت به این کلمات میرسم: "کودک درون"
    همونی که نمیخواد که با جثه ش بزرگ بشه. هنوز می ترسه و به من اعتماد نداره. باید اول بهش بفهمونم که به هیچ وجهی ذره ای از عشقم نسبت بهش کم نمیشه. همیشه و همیشه باهاش خواهم موند. "چون بدون اون من هم نیستم".
    عالی بود واقعا

    این اصلا یه بحث علمی هست که ریشه احساس حقارت ها ،سرخوردگی ها،ضعف ها ،حال بدی ها و........ همشون تو کودکی هست و متاسفانه این چیزی هست که چون مربوط به گذشته بسیار دورمون هست ، تو ناخودگاهمون هست و تا در موردش کنکاش نکنیم و به اگاهی نرسیم ،به نتیجه ای نخواهیم رسید

    البته از صاحب اصلی تاپیک رز عزیز معذرت می خوام که تاپیکشون رو یه کم منحرف کردم ولی اتفاقا ممکنه مشکل ایشون هم به همین مورد مربوط باشه

    کودک درونت را دریاب رز عزیزم

  5. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 فروردین 91 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1389-10-25
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,796
    سطح
    24
    Points: 1,796, Level: 24
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 62 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: توجه پسرهارو جلب نمیکنم !!!

    دوست عزيزم اوني كه بايد قدر تو رو بدونه دير يا زود پيداش ميشه و اينجوري خيلي بهتره كه تو با يك ذهن باز بدون تجربه هاي تلخ اين جور دوستيها وارد يه زندگي تازه بشي

  6. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 بهمن 89 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,524
    سطح
    22
    Points: 1,524, Level: 22
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: توجه پسرهارو جلب نمیکنم !!!

    سلام رز عزیزم ، فقط به خاطر تو عضو شدم هرچند همیشه از مطالب سایت استفاده می کردم.
    می خواستم بگم من یکی از اون دخترایی هستم که همیشه بهم ابراز علاقه میشه ، تا حالا در گیر روابط زیادی شدم و با ابراز علاقه های زیادی مواجه شدم.....اما
    الان دچار افسردگی شدید شدم و شب و روز آرزو می کنم کاش درگیر نمی شدم، کاش حرف های پوچ یه عده رو باور نمی کردم......رز عزیزم دچار مشکلات عاطفی شدم که جبران ناپذیره برام...در حالی که فقط 21 سال دارم.
    آره من جذابم خیلی جذاب ......ولی هیچوقت دنبال هوس نبودم دنبال یک رابطه ی پایدار بودم که بهش اعتماد کنم اما الان می فهمم سخت در اشتباه بودم!
    من تحسینت می کنم و خیلی خوشحالم که آسیب روحی که من دیدم رو تو تجربه نکردی.
    واسه من هم دعا کن

  7. 2 کاربر از پست مفید m1989 تشکرکرده اند .

    m1989 (جمعه 01 بهمن 89)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. متوجه ارتباط خواهرم بایک پسرشدم!چکارکنم؟
    توسط گندم. در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 14 آبان 95, 17:35
  2. ناتوانی در پاسخ به درخواست ازدواج پسرخاله
    توسط دوراهی1 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 شهریور 93, 09:58
  3. نحوه برخورد خانواده با دوستی دختر و پسر (متوجه ارتباط برادرم با دختری شدم)
    توسط زهرا 67 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 آذر 91, 18:01
  4. مشاورم: به پسر های اطرافت بیشتر توجه کن!!!!!
    توسط shabe barooni در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 تیر 90, 03:53
  5. مشكل توالت رفتن پسرم رو چطور حل كنم؟
    توسط گلپر در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 خرداد 87, 22:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.