نوشته اصلی توسط
sanam65
مرسی مصباح الهدی عزیز الان ک دارم تایپ میکنم اینقدر گریه کردم چشم نمیبینه 2تا قرص خواب هم خوردم 1ساعت پیش اس ام اس داد ک تو این مدت ک نبودی با دختر داییم حرف زدم اگه قسمت شه میخوام برم زندگیمو شروع کنم .یعنی من ی عروسک خیمه شب بازی بودم تاریخ انقضام تموم شد خیلی شیک گفت برو دنباله زندگیت اگم پیگیرم بشی عواقبشو میبینی بدون اینکه بدونه با این حرف چ ضربه ای ب من زد من از اول رابطمون بهش گفتم من داغونم شکست خوردم اگه میخوای بازی کنی باهام تو رو خدا وابشتم نکن اوایل میگفت دوسم نداری باید عقدم بشی ک بهم ثابت بشه نمیدونید چقدر صبح تا شب تو گوشم وز وز کرد گریه کرد التماس میکرد ولش نکنم هنوز صداهاش رو پیغام گیر هست خندم میگیره چرا بعضی از آدما اینقدر بی وجدان شدن و از حیون پست ترن میگفت میدونم شوهرت خیلی اذیتت کرده من جبران میکنم تو لایق بهترین هایی اولا میگفت چقدر سردی باهام اخساسات نداری الن میگم دوست دارم میگه گمشو بابا اجساساتی باورم نمیشه اینقدر تو زندگیم خورد شده باشم چقدر راحت مثه آشغال انداختم دور.
بانو مصباح الهدی حرف شما درسته و کاملا منطقی و ایوشن الان مجرد حساب نمیشه ولی توی جامعه و عرف مملکت ما یکچیز دیگه ای میگه.
باری همینه خود من بشخصه با این کار موافق نیستم مگر در مواقع محدود جناب مدیر همدردی برام جالب بود یکبار به شوخی این حر چند همسری شد توی پیام خصوصی نوشتن استاد نیمزاری ثوا کنیم ماها به شوخی حتی گفتم شکلک عصبانیت فرستاد و خیلی جدی و محکم برخورد کرد البته واقعا هم حق داشتند یکی از نمونه هاش توی همین تایپیک ایشون هست
این ازدواج ها خیلی در موراد معدود منجر به ازدواج میشه چندان فرقی با رابطه دوستی های دختر و پسری نداره همان احساسات همان پنهان کاری همان دوری از شناخت واقعا و پنهان کردن ضعف ها و وابستگی.
خوب خداروشکر با اینکه ضربه سختی به شما وارد شد ولی حداقل تکلیفتان مشخص شد فکر نکنید فرد ظالم و بی احساسی هستم که این جمله را نوشتم نه اتفاقا برعکش خیلی هم مهربان و احساساتی هستم این بنفع شماست.
لطفا دیگه وارد اینجور روابط نشی آدم احساس یه دستمالی بهش دست میده که ازش استفاده کردن بعدش پرتش میکنن یه گوشه درش لذت هست ولی موقتیه و بعدش پشیمونی
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
ویرایش توسط khaleghezey : پنجشنبه 05 تیر 93 در ساعت 09:14
علاقه مندی ها (Bookmarks)