به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 105
  1. #31
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    سلام رفقا یه کارایی کردم برای روز اول بد نبود
    ساعت 8 کلاسش شروع میشد من تقریبا 9 پشت در کلاس بودم احساس میکردم قلبم تو دهنمه !
    صداشو میشنیدم میترسیدم
    یه دفعه در باز شد


    وااای این تنها کلمه ای بود که از دهنم خارج شد چند ثانیه به هم زل زدیم بدنم یخ کرده بود بهم گفت بفرمایید
    وارد کلاس شدم عین خنگا بچه هارو نگاه میکردم رفتم اخر کلاس نشستم
    بحثشو ادامه داد هنوز نفس نفس میزدم نمیدونم چرا اینجوری شدم احساس کردم باید برم دستشویی حالم خیلی بد بود
    دستمو بلند کردمو بدون اینکه نگاش کنم از کلاس رفتم بیرون

    یه ابی به دست وصورتم زدمو برگشتم سر کلاس
    خوشبختانه (یا بدبختانه) استاد رفته بود
    باید میرفتم دفترش
    با هر بدبختی که بود در زدمو با شنیدن بفرمایید درو باز کردم خودش تو دفتر نبود اقایی که اونجا بود گفت منتظر بمونم میاد بعدم رفت بیرون
    اتاق استاد خیلی تغییری نکرده بود یه خورده مبلمانو جا به جا کرده بودن فقط پرده ها عوض شده بودن خاکستری روشن
    فکر کنم قبلا ابی بود شایدم سبز
    بوی ادکلن استاد بوی غالب دفترشه از 7 سال قبل تا حالا همین ادکلنو استفاده میکنه
    بوشو خیلی دوست دارم هم خیلی مردونه است هم لطیفه
    5 دقیقه بعد استاد اومد یه لحظه منو دید من بلند شدمو سلام کردم خیلی سرد گفت سلام بعد رفت پشت میزش نشست ویه کتابو باز کرد و گذاشت روبروش یعنی میخواد کتاب بخونه
    نمیدونستم چی بگم
    هزاربار تو خواب وبیداری حتی روبروی اینه این موقعیتو تمرین کرده بودم اما الان هیچی یادم نمیومد مغزم قفل کرده بود
    سعی کردم به ریحان فکر کنم تا شاید اروم شم یه چیزایی یادم اومد تو چند ثانیه حرفامو دسته بندی کردمو اروم از جام بلند شدم
    رفتم روبروی میز استاد وایسادم منتظر شدم سرشو بلند کنه
    سعی میکردم اروم نفس بکشم اما نمیتونستم بدون اینکه سرشو بلند کنه گفت چی می خوای؟
    تودلم گفتم ریحانو

    گفتم چندتا کتاب می خوام که پیداشون نمیکنم قبلا توی کتابخونه شما دیدم!
    گفت برو بردار
    منم رفتم سمت کتابخونه اتاق استاد تقریبا بزرگه یه ضلع اتاقش یه کتابخونه خیلی بزرگه که با یه عالمه کشو
    یادمه خودم مجلاتی رو که استاد دوست داشت هر ماه یا هر دو هفته میخریدم با شماره میذاشتم تو کشوها یه ارشیو کامل
    نمیدونم تو این 3 سال کی اینکارو میکرد
    چند تا کتابی روکه میخواستم خیلی راحت پیدا کردم چون کتابخونه استاد یه لیست بندی کامل و دقیق داره
    برگشتم سمت استاد و کتابارو گذاشتم روی میزش گفتم اینا رو میخوام
    یه نگاه به کتابا کرد یه نگاه به من بعد گفت واقعا اینارو جای دیگه پیدا نکردی؟!
    فرصت خوبی بود گفتم نه خیلی چیزایی رو که اینجا هست جای دیگه پیدا نکردم !
    بعد اهسته گفتم تا چیزی رو از دست ندیم قدرشو نمیدونیم !
    عینکشو برداشت و دوباره بهم نگاه کرد گفت خب هر کاری یه تاوانی داره !
    زخم زبونا داشت شروع میشد خودمو اماده کرده بودم اما نمیدونستم چی بگم
    گفتم میتونم کتابارو با خودم ببرم
    گفت بله بفرمایید درم پشت سرتون ببندید!
    گفتم یه کار دیگه هم دارم یه دفتربزرگو از تو کیفم دراوردم خیلی ریلکس گفتم این دفتریه که نتیجه بحثامونو توش مینوشتم
    دفترو گذاشتم رو میزش جلد دفترو نگاه کردو گفت خب که چی؟!
    گفتم قبلا ازم خواسته بودین چکیده صحبتامونو براتون بنویسم دفترو باز کرد و شروع کرد به ورق زدن
    همیشه میگفت خطت خوبه ولی تحریری نیست منم به شوخی میگفتم میخوام تک باشه با بقیه خطا فرق کنه
    یه لبخند کمرنگ زد و گفت پس این مدت داشتی مینوشتی رفتی تو خط جمع اوری اسناد ها؟! چقدر بهت میدن؟!

    خیلی بی شرمانه بود چرا این حرف و زد ؟!!!
    دوباره سعی کردم به ریحان فکر کنم تا اروم شم گفتم اگه اجازه بدین من برم مزاحمتون شدم
    با دستش درو نشون دادو گفت بفرمایید دفترتم ببر
    گفتم اگه اجازه بدین این اینجا بمونه هر وقت فرصت کردین یه نگاه بهش بندازین
    خدافظی کردمو زدم بیرون


    حالا بگین چیکار کنم امروز تا 8 شب دانشگا ست دوباره برم پیشش؟؟
    چی بهش بگم ؟ دفترو میخونه ؟










  2. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اسفند 97 [ 15:39]
    تاریخ عضویت
    1389-6-20
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    7,354
    سطح
    57
    Points: 7,354, Level: 57
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 196
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 280 در 139 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی



    یه چیزی بهت میگم مطمئن باش همینکارو میکردم.
    من جای استاده باشم 100 بارم روی پام بیفتی دختر بهت نمیدم! میدونی چرا؟
    چون شهامت باز کردن یه بحث هم نداری!مرد مومن رفتی اونجا مثل بچه های کودکستانی دفتر در آوردی و رفتی سر کتابخونه اش کتاب خواستی بعدم دفترو گذاشتی رفتی؟ قایم باشکه که رفتی سوک سوک؟

    باید حرفتو یکجا و خیلی آروم میزدی و به شرافتت قسم میخوردی هیچ خطایی از سمت تو نبوده!
    بهت گفت چقدر بهت میدن!!!! دیگه از این سنگین تر مرد حسابی؟بهش میگفتی استاد پول همیشه خوب نیست.من آدمی نیستم که شرافتم رو با پول بفروشم!رفتی اونجا مثل بچه ها حرف زدی!!!
    نا امیدمون کردی.
    پسر مومن باید بری محکم و جدی در عین حال با احترام بهش قضیه رو بگی که هیچکاره بودی.حتی زحمت اینم به خودت ندادی!
    اگه ساعت 8 میخوای همینطوری رفتار کنی باید هم قید استادتو بزنی هم قید شرافتت که زیر سوال بردش و هم دخترش!
    یه خورده بیشتر جدی باش و مرد و مردونه برو جلو حرفتو بزن

    امیدوارم دست پر برگردی!

  3. 3 کاربر از پست مفید footer تشکرکرده اند .


  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اردیبهشت 90 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,985
    سطح
    26
    Points: 1,985, Level: 26
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    110

    تشکرشده 108 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    سلام خاربشت
    برادر واقعا با اسمه متفاوتت به وجد اومدم.نمیدونم چرا مطلبت منو یاده ضربوالمثل شیر و دمه شیرو لگدو...انداخت!
    اگه ریحان بانو رو میخای1 راه موجود است
    1-انقد بری بیای تا شیره محترم بفهمه شما هرگز بهش خیانت نکردی وخنجر نزدی.البته محترمانه هم میتونی بری بگی حاجی شیره کار کاره من نبوده باور کن وتا وقتی که از دلش درنیومده ویقین حاصل نکردی که ماجرایه دستگیریش اکیه(تاکید میکنم تا یقیین حاصل نکردی)به نظره من با بیش نذار.(عواقبش باخودته)
    تفاوته عقایدتو هم اینطوری بهش نگاه کن همه باهم متفاوتن یکی اینوریه یکی اونوری.مهم اینه که چطور باهم کنار بیایم.یا همون احترام متقابل.اصلا بعضی وختا تضادها باعثه کشش طرفین میشه.البته اگه اقا شیره منطقی باشن.
    امیدوارم شما زودتر از من به نتیجه برسی.


  5. کاربر روبرو از پست مفید farid.lili27 تشکرکرده است .

    farid.lili27 (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  6. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    من جای استاده باشم 100 بارم روی پام بیفتی دختر بهت نمیدم! میدونی چرا؟
    چون شهامت باز کردن یه بحث هم نداری!مرد مومن رفتی اونجا مثل بچه های کودکستانی دفتر در آوردی و رفتی سر کتابخونه اش کتاب خواستی بعدم دفترو گذاشتی رفتی؟ قایم باشکه که رفتی سوک سوک؟


    همین که رو دو تا پاهام وایساده بودم خیلی بود گفتم که بالا اوردم

    باید حرفتو یکجا و خیلی آروم میزدی و به شرافتت قسم میخوردی هیچ خطایی از سمت تو نبوده!
    بهت گفت چقدر بهت میدن!!!! دیگه از این سنگین تر مرد حسابی؟بهش میگفتی استاد پول همیشه خوب نیست.من آدمی نیستم که شرافتم رو با پول بفروشم!رفتی اونجا مثل بچه ها حرف زدی!!!


    مثلا اگه میگفتم به جون مامانم من نبودم باور میکرد
    قبلا هم گفتم یه نفر این وسط موش دوونده وگرنه استاد کسی نبود که به من شک کنه

    نا امیدمون کردی

    فوتر جان مرده این قوت قلباییم که بهم میدی

    یه خورده بیشتر جدی باش و مرد و مردونه برو جلو حرفتو بزن

    حرفمو باور نمیکنه هیچ مدرکی هم برای بیگناهیم ندارم
    دلم میخواست بدونم مدرک اون چیه لابد حرف یه دروغگوی بی سروپا
    تهمت زدن اسونه پاک کردنش سخته

    نمیخوام باهاش سر این قضیه بحث کنم
    باید دوباره باورم کنه خودمو بدون هیچ مدرکی

    امیدوارم دست پر برگردی

    اره جون خودت!!!!!

    به به جناب فرید مجنون
    مستفیض کردین


    انقد بری بیای بری بیای املت بالا بیاری تا شیره محترم بفهمه شما هرگز بهش خیانت نکردی وخنجر نزدی.البته محترمانه هم میتونی بری بگی حاجی شیره کار کاره من نبوده باور کنوتا وقتی که از دلش درنیومده ویقین حاصل نکردی که ماجرایه دستگیریش اکیه(تاکید میکنم تا یقیین حاصل نکردی)به نظره من با بیش نذار.(عواقبش باخودته)

    اتفاقا برنامه خودمم همینه اما نمیدونم چی کار کنم که تاثیرگذارتر باشه



    [/color]

    احترام متقابل ای ای ای رو جفت چشام



    نتجه کارای من ریحانه دعا کن بهش برسم

  7. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    سلام.
    ببخشید که رک میگم:
    خیلی کودکانه برخورد میکنید. چرا دست و پاتون رو گم کردین؟

    سعی کردم به ریحان فکر کنم
    اتفاقاً به نظرم وقتی میخواید با ایشون صحبت کنید اصلا به دخترشون فکر نکنید. به این فکر کنید که مثل دو تا مرد میرید، حرفاتون رو میزنین و خودتون رو از اتهاماتی که به ناحق بهتون زده شده مبرا میکنید. این همه استرس و ترس و بچه بازی نداره که. شما تا مستقیما نگی که من توی اون جریان مقصر نیستم و شما دچار یه قضاوت اشتباه شدید، استادِ محترم متوجه نمیشن منظورت از این همه اومدن و رفتن چیه.

    راه پله رو رنگی کردمو در رفتم
    لطفا دفه بعد اگه از این اتفاقا افتاد انقدر کامل شرحش ندین. به همبن یه جمله اکتفا کنید کافیه: "گلاب به روتون حالم بهم خورد" متوجه میشیم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    دختر مهربون (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  9. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    دختر مهربون شما دیگه چرا!

    ببخشید که حالتون و به هم زدم میخواستم لحظه لحظه احساسمو بهتون بگم که بعد نگین

    چرا دست و پاتون رو گم کردین؟

    نمیتونم به ریحان فکر نکنم اما سعی خودمو میکنم

    گفتم که
    حرفمو باور نمیکنه هیچ مدرکی هم برای بیگناهیم ندارم
    دلم میخواست بدونم مدرک اون چیه لابد حرف یه دروغگوی بی سروپا
    تهمت زدن اسونه پاک کردنش سخته

    نمیخوام باهاش سر این قضیه بحث کنم
    باید دوباره باورم کنه خودمو بدون هیچ مدرکی


    شما میگین مستقیم برم سر اصل مطلب و بحث وباز کنم ؟ درسته؟

    اینجوری وقتی حرفمو باور نداره نمیتونه منو توی اتاقش تحمل کنه
    کم کم بهش نزدیک شم بهتر نیست؟


  10. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 اردیبهشت 90 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,985
    سطح
    26
    Points: 1,985, Level: 26
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    110

    تشکرشده 108 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    میتونم خاری صدات کنم؟
    اول اینکه استادها صرفا یک روباته کتوشلوار بوش وسنگ نیستن.افرادی رو میشناسم (باور کن خودمو نمیگم!)سرجلسه ی امتحان نمیرفتن نمره میگرفتن!(اگه بدونی سلاحه قوی وبیشرفته ی زبان چه کارها که نمیکنه!!)
    به تعداده دانشجو ها راه است برایه رسیدن به استاد! اینو یه ادمه بزرگی گفته حالا دقیق اسمشو به یاد ندارم!
    1-دیدی بعضی دانشجوها صندلیایه جولو رو اشغال میکنن؟(حتا سرش دعوا میکنن!)هرچه قد صندلی به استاد نزدیکتر بیتر.میتونی عینکم بزنی ته استکانی.
    2-به طوره اتفاقی هر کلاسی تشریف بردن شما از قبل همون کلاس تشریف داشته باشید.
    3-1 یا 2صفحه از درسه مورده نظرو(هرچند میدونم خیلی سخته خیلی اما چاره ای نیس!!)از قبل بخون و وقتی استاد شرح میده توهم کمکش کن وباهاش باش.(سواله اضافه نبرسی از کوره در بره)یا همون 6 دانگ حواس.
    4-احتمالا با اصطلاحه شیرین عسل اشنایید.(بله استاد.درست میفرمایید.حق باشماست.)
    بابا استاده.مدیرگروه که نیست!یکم احترام یکم اعتماد یکم زبون بعدش کارت عروسی.
    تازه اوله راهی بنده خدا.
    با تشکر فرید خالی

  11. کاربر روبرو از پست مفید farid.lili27 تشکرکرده است .

    farid.lili27 (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  12. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 08:34]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    327

    تشکرشده 323 در 104 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    خارپشت عزیز
    تلگرافی می نویسم:
    در مورد این که رفتارت واقعا بچه گانه بوده و این که نباید دفتر را درمی آوردی با دوستان موافقم. نباید از کلاس می رفتی بیرون یعنی چی؟ رفتی سر کلاسش نشستی بعد هم حالت به هم خورد اومدی بیرون!
    در مورد این که چه جوری ثابت کنی کار تو نبوده بنا نبود شما در جایگاه متهم بایستی و از خودت دفاع کنی! بنا بود به عنوان کسی که شاهد ماجرا بوده از اتفاقی که براش افتاده اظهار تاسف کنی
    این که چه کسی چه حرفی زده اصلا مهم نیست مهم اینه که تو بتونی رفتارت را درست کنی و بتونی قضاوت در مورد خودت را درست کنی.

    البته قابل پیش بینی بود که با این درگیری احساسی که داری نتونی بری و ماجرا را درست بیان کنی

    ببخشید محل کارم هستم و نمی تونم خیلی وقت بگذارم شب پاسختو کامل می دم

    بگذار برات یه کوچولو بیشتر توضیح بدم

    شما بزرگترین اشتباه استراتژیک را با رو کردن دفتر انجام دادید یعنی
    ۱. حواست باشه من قبلا هم از تو آتو داشتم!
    ۲. بحث های سیاسی ما این ها بوده (دوباره مسائل سیاسی را که مایه ی اختلاف است مطرح کردن)
    ۳. در جایگاه متهم نشستن و آماده شدن برای دفاعی که خود در این جایگاه نشستن بدترین اتهامه

    داستان دکتر مصدق و دادگاه را به خاطر بیار :
    http://mosadegh.iranblog.com/?mode=DirectLink&id=703478
    شما وقتی توی جایگاه متهم بنشینی یعنی قبول اتهام در حالی که باید توی جایگاه هیات منصفه می نشستی!
    یعنی عباراتی شبیه این:
    جناب استاد شما واقعا توی تمام این مدتی که با هم بحث و صحبت می کردیم و حتی زمانی که بحث بالا می گرفت برای من مورد احترام بوده و هستید
    می خوام بدونید که من هنوز هم شما را استاد خودم می دانم و به خاطر همه ی چیزهایی که ازتون یاد گرفتم بهتون مدیونم. اگر تمام این مدت نتونستم بیام و رفع سوء تفاهم کنم به این خاطر بود که نمی دانستم چه جوری باید تصویر غلطی را که در ذهن شما از من شکل گرفته پاک کنم.
    من واقعا از اتفاقی که برای شما افتاد متاسف شدم و اگر اون زمان مطلع شده بودم تمام تلاش خودم را برای کمک به شما به کار می گرفتم.
    امروز هم اگر این جا هستم به خاطر این نیست که به خاطر تقصیر نکرده عذرخواهی کنم بلکه می خوام از جانب خودم به خاطر اون اتفاق ناگوار اظهار تاسف کنم.
    دوست دارم هنوز هم من را دوست خودتان بدونید. ارزش دوستی شما برای من بیشتر از اینه که به خاطر چنین اتفاقاتی رابطه مون خراب بشه


    یادتون باشه که باید واقعا خودتان ذهن و فکرتون را از ریحان خانم آزاد کرده باشید و واقعا به خاطر این که باز هم با استاد دوست باشید این حرف ها را بزنید نه خاطر ریحان خانم. باید به این نتیجه برسید که حتی اگر همین امشب هم ریحان خانم ازدواج کنند (نترسید! ) باز هم شما می خواهید که با استاد دوست باشید
    یا علی

  13. 3 کاربر از پست مفید ashnayedirooz تشکرکرده اند .

    ashnayedirooz (پنجشنبه 08 اردیبهشت 90)

  14. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 شهریور 90 [ 08:34]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    327

    تشکرشده 323 در 104 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    نقل قول نوشته اصلی توسط خارپشت

    فقطططططططططططططط به خاطر ریحان اینکارو میکنم
    خوب اشتباه می کنی!
    خارپشت عزیز جبهه گیری نکن
    ۱. مگه نداریم «کاری که با نام خدا شروع نشود ابتر است»
    ۲. مگه می شه کاری با دروغ شروع بشه اما با نام خدا شروع بشه!
    نتیجه : هر کاری که با دروغ شروع بشه ابتره! به نتیجه نمی رسه

    اول با خودت به این نتیجه برس که واقعا دوستی استاد را می خوای بعد برو ازش صحبت کن اگر می خوای بری دروغ بگی من با همه اطمینانی که به صحبت ائمه اطهار علیهم السلام دارم بهت می گم به ریحان خانم نمی رسی، والسلام!

    یادت باشه ریحان خانم را به خاطر این که پاک و نجیب و با حیا می بینیش و خوب می دانیش می خوای
    یادت باشه اگر با استاد بحثی داشته ای به خاطر همین عقاید بوده
    همین عقاید هم باید تو را به این جا برسونه که بدون دروغ به هدفت برسی.
    توی دلت استاد را ببخش توی دلت خاطرات خوبت با استاد را مرور کن و توی دلت باز هم دوستی استاد را بخواه اون وقت برو جلو نه به خاطر ریحان خانم!

  15. کاربر روبرو از پست مفید ashnayedirooz تشکرکرده است .

    ashnayedirooz (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  16. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: ازدواج فرا جناحی

    تنهام نذارید مخصوصا تو اشنا
    میخوام همین الان برم پیشش
    همه چی رو بهش میگم
    حتی اگه بزنه توی گوشم
    اونقدر میگم تا راضی بشه
    گور بابای غرورم

    فوتر که میگه شرف ندارم


    اینم روش!!!!!!!!!!!!


 
صفحه 4 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در آستانه جدایی هستم برای التیام دردهایم چه کنم؟
    توسط روژینا در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 86
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 اردیبهشت 95, 03:14
  2. استرس شدید و نتیجه اش صفر شدن حواس
    توسط bb12 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 شهریور 94, 01:10
  3. اقدام برای اشنایی بیشتر یا عمل به نتیجه استخاره ؟؟؟
    توسط محمد1391 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 20:33

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.