تشکرشده 7 در 7 پست
earth (شنبه 14 دی 92)
تشکرشده 793 در 374 پست
به نظر تو کدوم یک از این آقایون ملاکهای مناسبی برای ازدواج داره و میتونه از پس یه خانواده بربیاد؟
راستی اینم بگم آواز دهل شنیدن از دور خوش است. تو الان چون نامزدت کنارته قدرشو نمیدونی.
- - - Updated - - -
در مورد قد هم همسر منم قدش متوسطه. تازه فکر میکردم 174 سانته و دیروز که داشتم اندازه اشو میگرفتم دیدم 172 سانته
قد که ملاک نیست واسه زندگی.
دوست عزیز واقعا بشین با خودت فکر کن ببین ملاکهای یک زندگی موفق چیه؟ واقعا اونایی که تو ذهنته؟ اول اون ملاکها رو مشخص کن و بعد اونا رو تو نامزدت جستجو کن . تاکید میکنم فقط روی نامزدت نه روی پسر عموت . پسر عموت رو بی خیال شو . چون معلوم نیست حالا که میگی تو ذهنت میاد آیا اونم تا حالا اصلا بهت یه بار هم فکر کرده ؟.
ویرایش توسط kamr : شنبه 14 دی 92 در ساعت 11:13
تشکرشده 3,056 در 916 پست
عزیزم تعجب میکنم تو داری صد رو با ده مقایسه میکنی و دائما هم ذهنت میره سمت اون دهه؟ خودت میدونی اون دختر بازه ؟ فقط همین یه خصلتش کافیه که اونو کنار بزاری. شما داری نامزد پاک و نجیبت رو با پمچین ادمی مقایسه میکنی ؟ یا نامزدت بعضی وقتا برات کم میزاره و تو از لجت اینکارو میکنی ؟ اینکه به نامزدت هم میگی این چیزا رو اصلا موافق نیستم اینو با صداقت اشتباه نگیر اینجوری از چشمش می افتی و ازت سرد میشه و یه وقت میبینی رفته و پشت سرش هم نگاه نکرده . از محبتش سو استفاده نکن . تحقیرش نکن دختر خوب قدر نعمتی رو که خدا بهت داده بون . اینجور احساسات الکی رو همه تو دوران بلوغ داشتن .
تشکرشده 7 در 7 پست
دارم روی خودم کار میکنم که دیگه به اون فکر نکنم. یک کم منطقی تر به مسایل نگاه کنم و به هیچ وجه به اون فکر نکنم.
ممنونم از راهنماییتون دوست عزیز
- - - Updated - - -
عزیزم تعجب میکنم تو داری صد رو با ده مقایسه میکنی و دائما هم ذهنت میره سمت اون دهه؟ خودت میدونی اون دختر بازه ؟ فقط همین یه خصلتش کافیه که اونو کنار بزاری.
بله هست. یعنی با دخترهای زیادی دوست بوده و هست. حتی با دختر همسایه شون چند سالی دوست بود و برادر دختر هم میدونست. یعنی با خوهر دوستش دوست بود ولی در آخر دختر رو ول کرد و دختره هم ازدواج کرد. دوست خودم همین شرایط رو داره و با برادرم دوسته ولی حداقل پای انتخابش هست و همیشه میگه من اگه مطمئن نبودم که میخوام باهات ازدواج کنم با خواهر دوستم دوست نمیشدم.
شما داری نامزد پاک و نجیبت رو با پمچین ادمی مقایسه میکنی ؟
نه اشتباه نکنید آدم بدی نیست فقط با دخترای زیادی دوست بوده که امروزا دیگه بیشتر پسرا اینطور هستند.
یا نامزدت بعضی وقتا برات کم میزاره و تو از لجت اینکارو میکنی ؟
نه اصلاااااا . از هیچ لحاظ کم نمیذاره واقعا برام. من از همین ناراحتم که اون برام هیچی کم نمیذاره و من اینطوریم و حسم به شدت اون نیست :((((
اینکه به نامزدت هم میگی این چیزا رو اصلا موافق نیستم اینو با صداقت اشتباه نگیر اینجوری از چشمش می افتی و ازت سرد میشه و یه وقت میبینی رفته و پشت سرش هم نگاه نکرده . از محبتش سو استفاده نکن . تحقیرش نکن دختر خوب قدر نعمتی رو که خدا بهت داده بون . اینجور احساسات الکی رو همه تو دوران بلوغ داشتن .
من نمیخوام تحقیرش کنم به خدا. خودم وقتی بهش میگم بیشتر عذاب میکشم. ولی وقتی نمیگم حس میکنم دارم خیانت میکنم بهش. ای خدا زودتر خلاص شم از این فکرا و احساسات :(((
تشکرشده 275 در 125 پست
خانم نیلوفر ،
من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .
شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.
اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید .
تشکرشده 7 در 7 پست
خانم نیلوفر ،
من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .
سلام دوست عزیز ممنونم از توجهتون،
بله میدونم که نیازی نیست ولی وقتی از این فکرا میکنم چنان عذاب وجدانی سراغم میاد که تا بهش نگم راحت میشم. ولی وقتی ذهنمو از فکر کردن به اون دور کنم دیگه عذاب وجدان هم نمیگیرم.
شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.
بله درسته حرفتون خیلی جالب بود مثالی که زدید.
اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید
درسته. تا الان با این کارام خیلی چیزها رو خراب کردم :(
- - - Updated - - -
خانم نیلوفر ،
من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .
سلام دوست عزیز ممنونم از توجهتون،
بله میدونم که نیازی نیست ولی وقتی از این فکرا میکنم چنان عذاب وجدانی سراغم میاد که تا بهش نگم راحت میشم. ولی وقتی ذهنمو از فکر کردن به اون دور کنم دیگه عذاب وجدان هم نمیگیرم.
شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.
بله درسته حرفتون خیلی جالب بود مثالی که زدید.
اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید
درسته. تا الان با این کارام خیلی چیزها رو خراب کردم :(
تشکرشده 7 در 7 پست
سلام دوستان. میخواستم بدونم اینکه من یه بار احساس میکنم دوسش دارم و بار دیگه حس میکنم ندارم طبیعی هست ؟ چرا اون اینطوری نیست و همیشه گفته دوسم داره. یا اینکه من اصلا دلم تنگ نمیشه. البته انگار من کلا برخلاف قبل دیگه احساس ندارم. یعنی برای هیچکس دلم تنگ نمیشه ! حتی خانواده ام یا دوستان نزدیکم ! :( میخوام بدونم اینکه من احساساتم خیلی زیاد نیست طبیعی هست ؟ از اینکه بعضی اوقات حسی بهش ندارم ناراحتم :(
تشکرشده 7 در 7 پست
دوستان چزا کسی دیگه راهنمایی نمیکنه ؟ :(
تشکرشده 7 در 7 پست
واقعا دیگه هیچکس نمیتونه منو راهنمایی کنه ؟ دوباره فکرای مسخره اومده سراغم . پس من کی راحت میشم ای خدا :(((((
تشکرشده 124 در 45 پست
به نظرم شما به بلوغ فکری رسیدید و از نظر عقل و منطق انتخابتون رو کردید!چون قراره ایشون بیان خواسگاری و خانواده هم در جریانه و تو این 6 سال کامل ایشون رو شناختید و همین طور ایشون.
به نظر من وقتی کسی میگه اگر تو به این نتیجه رسیدی که پسر عموت برای زندگیت مناسب تره من از زندگیت میرم کنار یعنی نهایت عشق به شما
پس با خیال راحت هر چی فکر عقل و منطقی هست در مورد ایشون بریزید دور و فقط با احساستون در مورد ایشون تصمیم بگیرید
اینکه میگی من احساسم بهش کم شده خوب طبیعیه چون شش سال با ایشون بودید،حتما شنیدید جوک هایی رو که برای عروس دامادا میگن که مثلا تو سال اول اینجوری رفتار میکنن با هم تو سال دوم یه طور دیگه تو سال سوم طور دیگه ...... این کم شدن احساس به خاطر داشتن زیاده و اگه از دستش بدی میشه مصداق همون جمله که :وقتی بود قدرشو نمیدونستم ولی وقتی رفت فهمیدم که کی رفت!!!
اینکه با ایشون احساس آرامش میکنید یا نه؟اینکه از ایشون لذت میبرید یا نه؟
قبول داری ارزش یک انسان خیلی بیشتر از لباسه!!؟
حرفی که شما میزنی مث این میمونه که رفتی خرید و یه لباس خریدی،بعد که چند قدم میری جلوتر یه لباس خیلی قشنگ تر میبینی اما دیگه پولی برای خریدش نداری!پس دیگه ناامید میشی و راهتو ادامه میدی اما توی راه همش داری فکر میکنی که ای کاش اولیو نخریده بودم و...
این کار فقط باعث میشه از انتخابتون لذت نبرید و هیچ فایده ی دیگه هم نداره!!چه بسا اون لباس دومی اصلا اندازه ی شما نمیشده!!پس شما داشتید به چیزی فکر میکردید که اصلا هیچ اطلاعی از جزئیاتش نداشتید و فقط به خاطر یه حس بهتر خواهی باعث شدید که از انتخابتون لذت نبرید!!
قرار نیست که همه از همه خوششون بیاد؟مهم اینه که یه نفر با همه ی معیارای توی ذهنش یه نفرو انتخاب کنه و بقیه هر چی میخوان بگن،شما اگه عزت نفس داشته باشید حتما از انتخاب خودتون دفاع می کنید.خب طبیعیه یه سری از آدما هستن که به خاطر جذابیتاشون خیلیا دوسشون دارن اما این جذابیتا همه ظاهری و شاید از همه ی اونایی که اون نفر خاص رو داست دارن فقط یه نفر بتونه با باطن اون شخص کنار بیاد و باهاش زندگی کنه،نمونه ی بارزشم همین ستاره های سینما هستن که بهترین هاشون از نظر ظاهری چندین بار ازدواج ناموفق داشتن یا اصن نمونه خارجی معروفش جورج کلونی که اصلا ازدواج نکرده و چندین تا دوست دختر عوض کرده!(دقیقا مث همون لباسا که گفتم)
دختر خوب زیاد به حرف مردم کار نداشته باش چون اگرم شوهرت خیلی خیلی خوشکل باشه فقط کافیه شوهرتو با یکی از همکارای خانومش ببینن که فقط داشته یه ورق رسمی رو بهش میداده اونوقت شما رو با همه ی حدس و گماناشون بیچاره میکنن!!!
بازم میگم بشین و با قلبت تصمیم بگیر و انتخابت هر چی هم بود به خودت بگو این انتخاب من بوده پس تا آخر عمرم از تصمیمم دفاع میکنم و هیچ اجازه ی هم به دیگران نمیدم که من رو قضاوت کنن
شما گفتی عکسشو به دوستم نشون دادم فلان چیزو گفت که من ناراحت شدم!!الان بیشتر دختر خانوما قبل از اینکه وارد دنیای واقعی عشقی بشن دوست دارن شوهرشون مث این شخصیت اولای سریالا باشن و معمولا شوهر دیگرانم با همونا مقایسه میکنن!!!،بی خیال بابا خودتو عشقه....تو باید از زندگیت لذت ببری نه بقیه از زندگی تو
ویرایش توسط reza 12 : پنجشنبه 17 بهمن 92 در ساعت 01:41
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)