به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    حس عذاب وجدان برای اینکه با کسی هستی ولی به فکر کس دیگه ای هستی،اینکارو با روح و روان خودت و اون آقا نکن.ذهنت رو کنترل کن،اگه کارت اشتباست پس با فکرت بجنگ نه با روح روان یه آدم دیگه،فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی،اونم اینکه هرجا فکرت سمت ایشون رفت سریع منحرفش کنی،و تصممیم درست و قظعی برای ازدواج بگیری،مشاوره هم بری خوبه ،با فکر و خیال زندگی نکن،آدم واقعی زندگی شما اونی هست که 6 سال وقت گذاشته براتون نه اون که باهاش رویا پردازی کردی،راستی 6 سال زیاده اصلا صحیح نیست روند رابطه به این شکل پس به خودت کمک کن و تکلیف خودت اون آقا رو مشخص کن،با بزرگترها هم مشورت کن.
    بله میخوام سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم. اول باید تکلیفم رو با خودم مشخص کنم بعد با اون آقا. ممنونم از راهنماییتون

  2. کاربر روبرو از پست مفید نیلوفر21 تشکرکرده است .

    earth (شنبه 14 دی 92)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر21 نمایش پست ها
    شما گفتین میاد تو ذهنم و مقایسه اشون میکنم ولی با توجه به توصیفاتی که کردی آیا واقعا بازم انصافه که به پسرعموت فکر کنی؟

    خصوصیات دوستتون:
    1- اون لیسانس عمران داره .
    2- وضع مالی هم خوب هست.
    3- واقعا مسوولیت پذیر و با عرضه است
    4- علاقه اش رو به من ثابت کرده تو این چند سال.
    5- از پس خودش و زندگی هم به خوبی برمیاد.

    خصوصیات پسر عمو:

    1- مزیت خاصی نداره.
    2- خیلی درسخون نیست و کاردانی 4 ترمه رو 9 ترمه تموم کرد !!!!
    3- خیلی زیاد اهل دختر بازی و مهمونی های جور وا جور هست.
    4- دو سال از من بزرگتره.
    5- پسر آرومی هست
    6- از لحاظ اجتماعی خوبه.
    7- از لحاظ ظاهری هم قدش از نامزد خودم بلندتره
    به نظر تو کدوم یک از این آقایون ملاکهای مناسبی برای ازدواج داره و میتونه از پس یه خانواده بربیاد؟


    راستی اینم بگم آواز دهل شنیدن از دور خوش است. تو الان چون نامزدت کنارته قدرشو نمیدونی.

    - - - Updated - - -

    در مورد قد هم همسر منم قدش متوسطه. تازه فکر میکردم 174 سانته و دیروز که داشتم اندازه اشو میگرفتم دیدم 172 سانته
    قد که ملاک نیست واسه زندگی.

    دوست عزیز واقعا بشین با خودت فکر کن ببین ملاکهای یک زندگی موفق چیه؟ واقعا اونایی که تو ذهنته؟ اول اون ملاکها رو مشخص کن و بعد اونا رو تو نامزدت جستجو کن . تاکید میکنم فقط روی نامزدت نه روی پسر عموت . پسر عموت رو بی خیال شو . چون معلوم نیست حالا که میگی تو ذهنت میاد آیا اونم تا حالا اصلا بهت یه بار هم فکر کرده ؟.
    ویرایش توسط kamr : شنبه 14 دی 92 در ساعت 11:13

  4. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    ژینا (یکشنبه 15 دی 92), نیلوفر21 (یکشنبه 15 دی 92)

  5. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم تعجب میکنم تو داری صد رو با ده مقایسه میکنی و دائما هم ذهنت میره سمت اون دهه؟ خودت میدونی اون دختر بازه ؟ فقط همین یه خصلتش کافیه که اونو کنار بزاری. شما داری نامزد پاک و نجیبت رو با پمچین ادمی مقایسه میکنی ؟ یا نامزدت بعضی وقتا برات کم میزاره و تو از لجت اینکارو میکنی ؟ اینکه به نامزدت هم میگی این چیزا رو اصلا موافق نیستم اینو با صداقت اشتباه نگیر اینجوری از چشمش می افتی و ازت سرد میشه و یه وقت میبینی رفته و پشت سرش هم نگاه نکرده . از محبتش سو استفاده نکن . تحقیرش نکن دختر خوب قدر نعمتی رو که خدا بهت داده بون . اینجور احساسات الکی رو همه تو دوران بلوغ داشتن .

  6. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    sanjab (یکشنبه 15 دی 92), نیلوفر21 (یکشنبه 15 دی 92)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    به نظر تو کدوم یک از این آقایون ملاکهای مناسبی برای ازدواج داره و میتونه از پس یه خانواده بربیاد؟

    من نمیدونم پسرعموم از پسش برمیاد یا نه ولی میدونم که دوست خودم برمیاد. شاید اون هم بربیاد و بعد از ازدواج به فکر زندگی بیفته مثل برادرش. البته به من مربوط نیست که بتونه یا نه.


    راستی اینم بگم آواز دهل شنیدن از دور خوش است. تو الان چون نامزدت کنارته قدرشو نمیدونی.

    - - - Updated - - -

    در مورد قد هم همسر منم قدش متوسطه. تازه فکر میکردم 174 سانته و دیروز که داشتم اندازه اشو میگرفتم دیدم 172 سانته
    قد که ملاک نیست واسه زندگی.
    بله واقعا ملاک نیست ولی من همش میاد تو ذهنم که اگه قدش بلندتر بود علاقه م بهش بیشتر میشد. میدونم ملاک نیست ولی ناراحتم میکنه دیگه این موضوع. کلا قد برام مهم شده فقط وگرنه چهره مهم نیست. شاید هم برای اینه که چهره ش خوبه !

    دوست عزیز واقعا بشین با خودت فکر کن ببین ملاکهای یک زندگی موفق چیه؟ واقعا اونایی که تو ذهنته؟ اول اون ملاکها رو مشخص کن و بعد اونا رو تو نامزدت جستجو کن . تاکید میکنم فقط روی نامزدت نه روی پسر عموت . پسر عموت رو بی خیال شو . چون معلوم نیست حالا که میگی تو ذهنت میاد آیا اونم تا حالا اصلا بهت یه بار هم فکر کرده ؟.
    دارم روی خودم کار میکنم که دیگه به اون فکر نکنم. یک کم منطقی تر به مسایل نگاه کنم و به هیچ وجه به اون فکر نکنم.

    ممنونم از راهنماییتون دوست عزیز


    - - - Updated - - -

    عزیزم تعجب میکنم تو داری صد رو با ده مقایسه میکنی و دائما هم ذهنت میره سمت اون دهه؟ خودت میدونی اون دختر بازه ؟ فقط همین یه خصلتش کافیه که اونو کنار بزاری.
    بله هست. یعنی با دخترهای زیادی دوست بوده و هست. حتی با دختر همسایه شون چند سالی دوست بود و برادر دختر هم میدونست. یعنی با خوهر دوستش دوست بود ولی در آخر دختر رو ول کرد و دختره هم ازدواج کرد. دوست خودم همین شرایط رو داره و با برادرم دوسته ولی حداقل پای انتخابش هست و همیشه میگه من اگه مطمئن نبودم که میخوام باهات ازدواج کنم با خواهر دوستم دوست نمیشدم.

    شما داری نامزد پاک و نجیبت رو با پمچین ادمی مقایسه میکنی ؟
    نه اشتباه نکنید آدم بدی نیست فقط با دخترای زیادی دوست بوده که امروزا دیگه بیشتر پسرا اینطور هستند.
    یا نامزدت بعضی وقتا برات کم میزاره و تو از لجت اینکارو میکنی ؟
    نه اصلاااااا . از هیچ لحاظ کم نمیذاره واقعا برام. من از همین ناراحتم که اون برام هیچی کم نمیذاره و من اینطوریم و حسم به شدت اون نیست :((((
    اینکه به نامزدت هم میگی این چیزا رو اصلا موافق نیستم اینو با صداقت اشتباه نگیر اینجوری از چشمش می افتی و ازت سرد میشه و یه وقت میبینی رفته و پشت سرش هم نگاه نکرده . از محبتش سو استفاده نکن . تحقیرش نکن دختر خوب قدر نعمتی رو که خدا بهت داده بون . اینجور احساسات الکی رو همه تو دوران بلوغ داشتن .
    من نمیخوام تحقیرش کنم به خدا. خودم وقتی بهش میگم بیشتر عذاب میکشم. ولی وقتی نمیگم حس میکنم دارم خیانت میکنم بهش. ای خدا زودتر خلاص شم از این فکرا و احساسات :(((

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم نیلوفر ،
    من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .

    شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.

    اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید .

  9. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    sanjab (یکشنبه 15 دی 92), ژینا (یکشنبه 15 دی 92), نیلوفر21 (دوشنبه 16 دی 92)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم نیلوفر ،
    من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .

    سلام دوست عزیز ممنونم از توجهتون،
    بله میدونم که نیازی نیست ولی وقتی از این فکرا میکنم چنان عذاب وجدانی سراغم میاد که تا بهش نگم راحت میشم. ولی وقتی ذهنمو از فکر کردن به اون دور کنم دیگه عذاب وجدان هم نمیگیرم.


    شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.
    بله درسته حرفتون خیلی جالب بود مثالی که زدید.

    اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید
    درسته. تا الان با این کارام خیلی چیزها رو خراب کردم :(

    - - - Updated - - -

    خانم نیلوفر ،
    من احساس میکنم شما وقتی با نامزدتون هستید ، " با صدای بلند فکر میکنید " ، نیاز نیست تمام فکر هایی که به ذهنتون میرسه رو به اطلاع ایشون برسونید ، افکار رو میتونید در ذهن خودتون نگه دارید و به ایشون نگید ، وقتی این افکار در ذهن خودتون کاملا پخته و پرداخته شد و تمام جوانب رو در نظر گرفتید و تصمیم قاطع برای اجرای اونها گرفتید در این حالت نامزدتون رو هم در جریان بزارید .

    سلام دوست عزیز ممنونم از توجهتون،
    بله میدونم که نیازی نیست ولی وقتی از این فکرا میکنم چنان عذاب وجدانی سراغم میاد که تا بهش نگم راحت میشم. ولی وقتی ذهنمو از فکر کردن به اون دور کنم دیگه عذاب وجدان هم نمیگیرم.


    شما وقتی مثلا تشریف میبرید که لباس بخرید ، زیاد با فروشنده که مرتب مشورت نمیکنید ، خودتون مزایا معایب هرکدام رو در نظر میگیرید و یکی رو انتخاب میکنید و میخرید ، دیگه هی وسواس بخرج نمیدید ، بهرحال یک سری پارامتر ها رو باید فدای باقی پارامتر ها کنید و چاره ای ندارید نمی تونید که هر دو تا رو بردارید.
    بله درسته حرفتون خیلی جالب بود مثالی که زدید.

    اگر این اصل ساده رو رعایت نکنید ، هم دل ایشون رو میشکنید و ناراحت میکنید و هم از خودتون شخصیت ضعیف و ناپایدار نشون میدید و هم خودتون رو دچار وسواس و ناراحتی میکنید
    درسته. تا الان با این کارام خیلی چیزها رو خراب کردم :(

  11. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان. میخواستم بدونم اینکه من یه بار احساس میکنم دوسش دارم و بار دیگه حس میکنم ندارم طبیعی هست ؟ چرا اون اینطوری نیست و همیشه گفته دوسم داره. یا اینکه من اصلا دلم تنگ نمیشه. البته انگار من کلا برخلاف قبل دیگه احساس ندارم. یعنی برای هیچکس دلم تنگ نمیشه ! حتی خانواده ام یا دوستان نزدیکم ! :( میخوام بدونم اینکه من احساساتم خیلی زیاد نیست طبیعی هست ؟ از اینکه بعضی اوقات حسی بهش ندارم ناراحتم :(

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان چزا کسی دیگه راهنمایی نمیکنه ؟ :(

  13. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 01 آذر 93 [ 20:38]
    تاریخ عضویت
    1392-2-22
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا دیگه هیچکس نمیتونه منو راهنمایی کنه ؟ دوباره فکرای مسخره اومده سراغم . پس من کی راحت میشم ای خدا :(((((

  14. #40
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    73
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 124 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم شما به بلوغ فکری رسیدید و از نظر عقل و منطق انتخابتون رو کردید!چون قراره ایشون بیان خواسگاری و خانواده هم در جریانه و تو این 6 سال کامل ایشون رو شناختید و همین طور ایشون.
    به نظر من وقتی کسی میگه اگر تو به این نتیجه رسیدی که پسر عموت برای زندگیت مناسب تره من از زندگیت میرم کنار یعنی نهایت عشق به شما
    پس با خیال راحت هر چی فکر عقل و منطقی هست در مورد ایشون بریزید دور و فقط با احساستون در مورد ایشون تصمیم بگیرید
    اینکه میگی من احساسم بهش کم شده خوب طبیعیه چون شش سال با ایشون بودید،حتما شنیدید جوک هایی رو که برای عروس دامادا میگن که مثلا تو سال اول اینجوری رفتار میکنن با هم تو سال دوم یه طور دیگه تو سال سوم طور دیگه ...... این کم شدن احساس به خاطر داشتن زیاده و اگه از دستش بدی میشه مصداق همون جمله که :وقتی بود قدرشو نمیدونستم ولی وقتی رفت فهمیدم که کی رفت!!!
    اینکه با ایشون احساس آرامش میکنید یا نه؟اینکه از ایشون لذت میبرید یا نه؟
    قبول داری ارزش یک انسان خیلی بیشتر از لباسه!!؟
    حرفی که شما میزنی مث این میمونه که رفتی خرید و یه لباس خریدی،بعد که چند قدم میری جلوتر یه لباس خیلی قشنگ تر میبینی اما دیگه پولی برای خریدش نداری!پس دیگه ناامید میشی و راهتو ادامه میدی اما توی راه همش داری فکر میکنی که ای کاش اولیو نخریده بودم و...
    این کار فقط باعث میشه از انتخابتون لذت نبرید و هیچ فایده ی دیگه هم نداره!!چه بسا اون لباس دومی اصلا اندازه ی شما نمیشده!!پس شما داشتید به چیزی فکر میکردید که اصلا هیچ اطلاعی از جزئیاتش نداشتید و فقط به خاطر یه حس بهتر خواهی باعث شدید که از انتخابتون لذت نبرید!!
    قرار نیست که همه از همه خوششون بیاد؟مهم اینه که یه نفر با همه ی معیارای توی ذهنش یه نفرو انتخاب کنه و بقیه هر چی میخوان بگن،شما اگه عزت نفس داشته باشید حتما از انتخاب خودتون دفاع می کنید.خب طبیعیه یه سری از آدما هستن که به خاطر جذابیتاشون خیلیا دوسشون دارن اما این جذابیتا همه ظاهری و شاید از همه ی اونایی که اون نفر خاص رو داست دارن فقط یه نفر بتونه با باطن اون شخص کنار بیاد و باهاش زندگی کنه،نمونه ی بارزشم همین ستاره های سینما هستن که بهترین هاشون از نظر ظاهری چندین بار ازدواج ناموفق داشتن یا اصن نمونه خارجی معروفش جورج کلونی که اصلا ازدواج نکرده و چندین تا دوست دختر عوض کرده!(دقیقا مث همون لباسا که گفتم)
    دختر خوب زیاد به حرف مردم کار نداشته باش چون اگرم شوهرت خیلی خیلی خوشکل باشه فقط کافیه شوهرتو با یکی از همکارای خانومش ببینن که فقط داشته یه ورق رسمی رو بهش میداده اونوقت شما رو با همه ی حدس و گماناشون بیچاره میکنن!!!
    بازم میگم بشین و با قلبت تصمیم بگیر و انتخابت هر چی هم بود به خودت بگو این انتخاب من بوده پس تا آخر عمرم از تصمیمم دفاع میکنم و هیچ اجازه ی هم به دیگران نمیدم که من رو قضاوت کنن
    شما گفتی عکسشو به دوستم نشون دادم فلان چیزو گفت که من ناراحت شدم!!الان بیشتر دختر خانوما قبل از اینکه وارد دنیای واقعی عشقی بشن دوست دارن شوهرشون مث این شخصیت اولای سریالا باشن و معمولا شوهر دیگرانم با همونا مقایسه میکنن!!!،بی خیال بابا خودتو عشقه....تو باید از زندگیت لذت ببری نه بقیه از زندگی تو
    ویرایش توسط reza 12 : پنجشنبه 17 بهمن 92 در ساعت 01:41


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.