به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 53
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    وااااای خدا این ماهان دوباره اومد که حرفهای ما رو نشنوه و فقط خودش حرف بزنه مگه من سوال نپرسیدم ازت ؟

    - - - Updated - - -

    ضمنا اصلا استخاره نکن. استخاره برای اول کاره . نه حالا

  2. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    mahan26 (چهارشنبه 19 تیر 92)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    منم حرف آسماني رو قبول دارم وميگم استخاره معني نداره وفقط تحقيق مهمه وسپردن ماجرا به خداي بزرگ.
    امادر مورد اينكه ميگيد2ساله واسه اين رابطه وقت گذاشتين (من در مورد درست يا اشتباه بودنش حرفي نميزنم)اما يك در صد هم اگر همه چي به هم بخوره بهتره تا اينكه يك عمر اون دختر از خانوادتون حرف بشنوه يا واسشون كينه بشه كه چرا پسرمون بدون رضايت ما همسرشو انتخاب كرد.(من چون از نزديك شاهد اينطور ماجراها تو اقوام بودم ميگم).
    شما تنها راهتون اينه كه از يك مشاور كمك بگيريد چون موقعيت شما طوريه كه هر حركت اشتباه ممكنه باعث بشه ديگه نتونيد به حالت اول برگرديد.
    به نظر من يا از يك مشاور حضوري خوب وامتحان شده كمك بگيريد ويا در خواست مشاوره از مشاورين همين سايت داشته باشيد.

  4. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 مرداد 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-1-29
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    71

    تشکرشده 10 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    سلام ماهان عزیز باز چی شده ؟ ماجرا رو کامل توضیح بده . علت مخالفت خانوادت چیه ؟ناسازگار هستن یعنی چی ؟ عکس العمل تو در مقابل خانوادت چی بود ؟حرفای خانوادت رو تو به دختر خانم منتقل کردی ؟
    سلامتوی جلسه دوم خواستگاری سر مهریه باباش با دعوا گفت باید یکی از فامیلای من ضامن بشه که این حرف به خاناوده من بر خورد و گفتن پاشین بریم !الانم علت مخالفتشون فقط اینه که اونا طرز حرف زدن بلد نیستن فرهنگشون به ما نمی خورهناسازگارن یعنی اخلاق خانوادگیشون با خانواده من جور در نمیاد !عکس العمل من این بود که گفتم همه آدما مثل هم نیستن و هر خانواده ای روال خودشو داره و باید یجورایی کوتاه بیانکه این کوتاه اومدن باید از هر 2 طرف باشهروز بعد خاستگاری هم زنگ زدن ازمون معذرت خواستنبعد از 1 هفته از اون خاستگاری قرار شد دوباره بریم اما قبل اینکه همه چی نهایی بشه من بهش گفتم قراره بیایم اما نشد و گفتن داداشم که شهرستانه باید بیاد با باباش حرف بزنهبه خاطر همین الانم باهام قهر کرده و نمی تونم حرفامو بهش بگم ........واقعا موندم چیکار کنمخیلی سخت میگذره بهم ......کاش یکی بود درکم می کرد !!!!!! و کمکمون بود ...........

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آسمان روشن نمایش پست ها
    منم حرف آسماني رو قبول دارم وميگم استخاره معني نداره وفقط تحقيق مهمه وسپردن ماجرا به خداي بزرگ.امادر مورد اينكه ميگيد2ساله واسه اين رابطه وقت گذاشتين (من در مورد درست يا اشتباه بودنش حرفي نميزنم)اما يك در صد هم اگر همه چي به هم بخوره بهتره تا اينكه يك عمر اون دختر از خانوادتون حرف بشنوه يا واسشون كينه بشه كه چرا پسرمون بدون رضايت ما همسرشو انتخاب كرد.(من چون از نزديك شاهد اينطور ماجراها تو اقوام بودم ميگم).شما تنها راهتون اينه كه از يك مشاور كمك بگيريد چون موقعيت شما طوريه كه هر حركت اشتباه ممكنه باعث بشه ديگه نتونيد به حالت اول برگرديد.به نظر من يا از يك مشاور حضوري خوب وامتحان شده كمك بگيريد ويا در خواست مشاوره از مشاورين همين سايت داشته باشيد.
    انقدر دلبسته شدم که دل کندن برام از مرگ بدتره ! کاش فقط 1 دفعه تو این 2 سال ازش بدی میدیدم (این نه به خاطر اینه که عاشق کر و کور میشه ! نه ! واقعا ذره ای بدی ازش ندیدم و نمیخام از دستش بدم ....

  5. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    به نظر من كمي صبر كنيد تا برادرتون بيان ومسائل بهتر حل بشه.خب حتما برادرتون ميتونن خانوادتونو راضي كنن.
    اينكه شما قصد ازدواج داريد خيلي عاليه.ونشون ميده پسر متعهدي هستيد.

  6. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (شنبه 22 تیر 92), mahan26 (جمعه 21 تیر 92)

  7. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 مرداد 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-1-29
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    71

    تشکرشده 10 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آسمان روشن نمایش پست ها
    به نظر من كمي صبر كنيد تا برادرتون بيان ومسائل بهتر حل بشه.خب حتما برادرتون ميتونن خانوادتونو راضي كنن.
    اينكه شما قصد ازدواج داريد خيلي عاليه.ونشون ميده پسر متعهدي هستيد.

    متعهدم اما حمایت هیچکسی رو تو این دنیای بزرگ ندارم حتی 1 نفر پشتیبانم نیست .............
    حتی خود دخترخانوم ....
    دیگه دارم از دنیا سیر میشم .....
    همه کست ... تنها کست ... بعد چند سال بذاره بره با یکی دیگه ...
    خیلی زجر آوره
    مسئولشم خانواده خودت باشن ////
    خیلی بد دردیه !
    هیشکی به دادم نمی رسه
    ویرایش توسط mahan26 : شنبه 22 تیر 92 در ساعت 15:35

  8. کاربر روبرو از پست مفید mahan26 تشکرکرده است .

    roze sepid (شنبه 22 تیر 92)

  9. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    يه ذكري ميگم من تو موارد خواستگاري همون اولش ميخونم خدا واقعا همه خوبو بدشو بهم نشون ميده.
    100 مرتبه استخير الله... (روي (ر) حرف (و) بزاريد وتلفظ كنيد.
    اميدوارم خدا كمكتون كنه بهترين تصميمو بگيريد.
    خدا يار بيكسونه....خدا خيلي مهربونه...خدا دردتو ميدونه...خدا دردتو ميدونه..........

  10. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (شنبه 22 تیر 92), mahan26 (شنبه 22 تیر 92)

  11. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 مرداد 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-1-29
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    71

    تشکرشده 10 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آسمان روشن نمایش پست ها
    يه ذكري ميگم من تو موارد خواستگاري همون اولش ميخونم خدا واقعا همه خوبو بدشو بهم نشون ميده.
    100 مرتبه استخير الله... (روي (ر) حرف (و) بزاريد وتلفظ كنيد.
    اميدوارم خدا كمكتون كنه بهترين تصميمو بگيريد.
    خدا يار بيكسونه....خدا خيلي مهربونه...خدا دردتو ميدونه...خدا دردتو ميدونه..........
    با زبون روزه از خدا گله دارم که روزگار سیاهی رو برام هدیه داده ....
    چقد باید زجر بکشم ؟؟؟؟؟؟ا
    خدایا شکرت !!
    مردم وقتی پسرشون ازدواج میکنه همه کمک میکنن اما چون من سرنوشتم سیاهه و بدبختم ؛
    هیچکسی کمکم نمیکنه !!!!!!!!!!!

  12. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan26 نمایش پست ها
    با زبون روزه از خدا گله دارم که روزگار سیاهی رو برام هدیه داده ....
    چقد باید زجر بکشم ؟؟؟؟؟؟ا
    خدایا شکرت !!
    مردم وقتی پسرشون ازدواج میکنه همه کمک میکنن اما چون من سرنوشتم سیاهه و بدبختم ؛
    هیچکسی کمکم نمیکنه !!!!!!!!!!!


    اگر همش بگيد من بد بختم واقعا بدبخت ميشيد.چون نمونشو از نزديك ديدم...

    برادر من وقتي ميخواست ازدواج كنه پول زيادي نداشت وكارشو تازه شروع كرده بود.با هزار زحمت به همسرش رسيد.اون كه هيچوقت نماز نخونده بود شبا ميديدم تا نصف شب گريه ميكنه وصداي هق هقشو ميشنيدم كه بعد نمازش باخدا صحبت ميكرد...(البته بهتره هميشه با خدا باشيم)
    اونم تقريبا شرايط شما رو داشت اما خودش مثل شما نبود ونااميد نشد...
    باهزار زحمت بابامو راضي ميكرد براي تك تك مراسمش بيان...
    روز بله برونش بابام ميخواست مراسمشو به هم بزنه.يعني تهديدش كرد وبرادرم اونقد انرژي گذاشت تا اينكارو نكنه.از عصبانيت داشت ميمرد اما حرفي نميزد كه همه چي خراب بشه چون به انتخابش اطمينان داشت.(البته استدلال بابام اين بود كه اون دختر يكسال بزرگتره وميدونم بچم دلش سرد ميشه)
    بابام پول داشت اما يك قرون به برادرم نداد.حتي به عنوان قرض...
    ميخواست بهش فشار بياره تا خسته بشه...اما اون مرد بود وهمه فشارارو تحمل كرد تا به مقصودش رسيد. البته اين اول ماجراست وشما هميشه بايد بدونيد بعد ازدواج نبايدخانوادتون فكركنن اون دختر شما رو ازشون دزديده.يعني بايد محبتتون به خانوادتون بيشتر از قبل باشه اما اعتدالو حفظ كنيد.
    خانوادتون دوستتون دارن اما هميشه گفتن دشمن دانا بلندت ميكند برزمينت ميزند نادان دوست.
    شما مسئوليت همه كارهاتونو به عهده بگيريد ونزاريد فكر كنن اگر اشتباه كرديد اونا هستن كه بايد تاوانشو پس بدن...طول ميكشه اما همه چي درست ميشه.
    ببينيد در مورد دختر هم بايد بگم اين شما هستيد كه ميتونيد دلشو به دست بياريد.
    هيچوقت هيچوقت هيچوقت قهرو آشتيتونو به خانواده ها نگيد.الان هردوتون تحت فشارين.


    من ميدونم اگر نا اميد نشيد حتما موفق ميشيد اين دوره سختو پشت سر بزاريد.



    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan26 نمایش پست ها
    با زبون روزه از خدا گله دارم که روزگار سیاهی رو برام هدیه داده ....
    چقد باید زجر بکشم ؟؟؟؟؟؟ا
    خدایا شکرت !!
    مردم وقتی پسرشون ازدواج میکنه همه کمک میکنن اما چون من سرنوشتم سیاهه و بدبختم ؛
    هیچکسی کمکم نمیکنه !!!!!!!!!!!


    اگر همش بگيد من بد بختم واقعا بدبخت ميشيد.چون نمونشو از نزديك ديدم...

    برادر من وقتي ميخواست ازدواج كنه پول زيادي نداشت وكارشو تازه شروع كرده بود.با هزار زحمت به همسرش رسيد.اون كه هيچوقت نماز نخونده بود شبا ميديدم تا نصف شب گريه ميكنه وصداي هق هقشو ميشنيدم كه بعد نمازش باخدا صحبت ميكرد...(البته بهتره هميشه با خدا باشيم)
    اونم تقريبا شرايط شما رو داشت اما خودش مثل شما نبود ونااميد نشد...
    باهزار زحمت بابامو راضي ميكرد براي تك تك مراسمش بيان...
    روز بله برونش بابام ميخواست مراسمشو به هم بزنه.يعني تهديدش كرد وبرادرم اونقد انرژي گذاشت تا اينكارو نكنه.از عصبانيت داشت ميمرد اما حرفي نميزد كه همه چي خراب بشه چون به انتخابش اطمينان داشت.(البته استدلال بابام اين بود كه اون دختر يكسال بزرگتره وميدونم بچم دلش سرد ميشه)
    بابام پول داشت اما يك قرون به برادرم نداد.حتي به عنوان قرض...
    ميخواست بهش فشار بياره تا خسته بشه...اما اون مرد بود وهمه فشارارو تحمل كرد تا به مقصودش رسيد. البته اين اول ماجراست وشما هميشه بايد بدونيد بعد ازدواج نبايدخانوادتون فكركنن اون دختر شما رو ازشون دزديده.يعني بايد محبتتون به خانوادتون بيشتر از قبل باشه اما اعتدالو حفظ كنيد.
    خانوادتون دوستتون دارن اما هميشه گفتن دشمن دانا بلندت ميكند برزمينت ميزند نادان دوست.
    شما مسئوليت همه كارهاتونو به عهده بگيريد ونزاريد فكر كنن اگر اشتباه كرديد اونا هستن كه بايد تاوانشو پس بدن...طول ميكشه اما همه چي درست ميشه.
    ببينيد در مورد دختر هم بايد بگم اين شما هستيد كه ميتونيد دلشو به دست بياريد.
    هيچوقت هيچوقت هيچوقت قهرو آشتيتونو به خانواده ها نگيد.الان هردوتون تحت فشارين.


    من ميدونم اگر نا اميد نشيد حتما موفق ميشيد اين دوره سختو پشت سر بزاريد.


  13. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    mahan26 (سه شنبه 25 تیر 92)

  14. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 04 مرداد 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-1-29
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    71

    تشکرشده 10 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چطوری حرفامو به خانواده م بفهمونم ! فقط میگن اونا به ما نمیخورن در شأن ما نیستن و ...
    مگه ما خودمون کی هستیم؟ هممون آدمیم ! یکی اخلاقش تنده یکی آرومه ! اینا بهانه نمیشه به نظر خودم !
    میخوام با کسی زندگی کنم که دوسش دارم نه با کسی که بهم تحمیل کنن ! رک و راست بهم گفتن تو صبر کن یکی بهتر برات سراغ داریم !!!!!!!!!!!!!!!!
    اما من تو عشقم ثابتقدمم و هرگز از خاسته م پا پس نمی کشم !!!
    چند بارم بهشون گفتم نگران هیچی نباشن چون من فکر همه جاشو کردم و میتونم از عهدش بربیام
    اما کو گوش شنوا .....
    اینروزا خیلی دلم میخواست لا اقل یه خواهر داشتم که راحت تر میتونست حرفامو به مادرم منتقل کنه !
    به این ماه مبارک دارم شدیدا زجر می کشم با این حرفا و بهانه های واهی خانواده م ......
    به نظر شما راه حلی هست ؟
    خیلی میخوام از این آشفتگی خلاص بشم و به هدفم برسم اما نمیذارن !!!!!


    - - - Updated - - -

    آسمان روشن ؟ میشه بگید برادرتون چیکار کردن چی گفتن به باباتون؟ منکه بابا ندارم و خدا الان 2 ساله ازم گرفته !
    من چیکار کنم؟ چی بگم؟ حرف دلمو هیچکسی نمیشنوه !!!!!

    - - - Updated - - -

    و اینکه الان زندگیشون چطوره ؟
    البته میدونم هه مشکلات دارن اما میخوام بدونم با اون سختی که به هم رسیدن الان زندگیشون چه وضعیتی داره ؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید mahan26 تشکرکرده است .

    roze sepid (شنبه 29 تیر 92)

  16. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan26 نمایش پست ها
    نمیدونم چطوری حرفامو به خانواده م بفهمونم ! فقط میگن اونا به ما نمیخورن در شأن ما نیستن و ...
    مگه ما خودمون کی هستیم؟ هممون آدمیم ! یکی اخلاقش تنده یکی آرومه ! اینا بهانه نمیشه به نظر خودم !
    میخوام با کسی زندگی کنم که دوسش دارم نه با کسی که بهم تحمیل کنن ! رک و راست بهم گفتن تو صبر کن یکی بهتر برات سراغ داریم !!!!!!!!!!!!!!!!
    اما من تو عشقم ثابتقدمم و هرگز از خاسته م پا پس نمی کشم !!!
    چند بارم بهشون گفتم نگران هیچی نباشن چون من فکر همه جاشو کردم و میتونم از عهدش بربیام
    اما کو گوش شنوا .....
    اینروزا خیلی دلم میخواست لا اقل یه خواهر داشتم که راحت تر میتونست حرفامو به مادرم منتقل کنه !
    به این ماه مبارک دارم شدیدا زجر می کشم با این حرفا و بهانه های واهی خانواده م ......
    به نظر شما راه حلی هست ؟
    خیلی میخوام از این آشفتگی خلاص بشم و به هدفم برسم اما نمیذارن !!!!!

    سلام.
    به نظر من شما پيش مادرتون موضع گرفتين وايشون فكر ميكنن دارن شما رو از دست ميدن.درسته هر كس يك اخلاقي داره اما اينم بدونيد رفتار پدر ايشون چه درست وچه اشتباه تو ذهن مادرتون اثر بدي گذاشته.فكر كنم مادرتون به شما وابسته تره نسبت به بقيه. دوست داره شما همسر خوبي انتخاب كنيد.از نظر ايشون اين خانواده خوب نيستن.اما از نظر شما دختر خانم خوبن.نميگم حق باكيه چون در جايگاهش نيستم.اما به عنوان يك خواهر بايد بگم مادرتون احساس خطر كردن وقصدشون فقط خوشبختي شماست.

    اينم توپرانتز ميگم(تا اينجا كه من تجربشو دارم مادرا وقتي ميرن خواستگاري پسراشونو خيلي بهتر از اوني كه هستن تصور ميكنن)



    - - - Updated - - -

    آسمان روشن ؟ میشه بگید برادرتون چیکار کردن چی گفتن به باباتون؟ بابام اون موقع به خاطر ازدواج مجددش با هيچكدوممون رابطه خوبي نداشت وبرادرم شرايط سختتر از مارو داشت چون چند ماه قبلش به خاطر پسر اون زن برادرمو از مغازه بيرون كرده بود اما برادرم تصميمشو گرفت وبا يكي شريك شد وهمون اوايل تاسيس شركت خانومشو انتخاب كرد.اون از هفت خوان رستم ردشد تابه همسرش رسيد.همه مشكلاتو تنها به دوش كشيد.بعدها ازشون شنيدم كه به دلايلي از ازدواج منصرف شده بودن.اما نگفتن چي.(برادرم از نوجووني يك عشق بچگونه داشت واونم يكي از اقوام بود اما وقتي با پدرم به طور غير رسمي رفت خواستگاري (چون برادرم پيش بابام كار ميكرد واموالي نداشت)اون بهش گفته بود با تو نامزد ميكنم تا وضعت خوب بشه اما اگر تا اون زمان شخص پولداري اومد خواستگاريم نامزديمو به هم ميزنم...برادرم چند وقت افسردگي گرفته بود اما ميگفت بهش ثابت ميكنم كه منو از دست داده.اون به جاي انتقامو كاراي بچگونه تلاششو زياد كرد.الان اون دختر هنوز مجرده.
    منکه بابا ندارم و خدا الان 2 ساله ازم گرفته !
    متاسفم.خدابيامرزدشون.
    من چیکار کنم؟ چی بگم؟ حرف دلمو هیچکسی نمیشنوه !!!!!
    به نظر من فقط وفقط سعي كنيد با مهربوني مادرتونو راضي كنيد.
    اينو به عنوان كسي كه بيرون گود نشسته ميگم اما اينو بدونيد عشق خوبه اما نه به هر قيمت.


    - - - Updated - - -

    و اینکه الان زندگیشون چطوره ؟
    از نظر خودشون عاليه.برادر من دستو دل بازو مهربونه وهمه اينو درموردش ميگن.هميشه براي خانومش بهترين امكاناتو فراهم ميكنه.خب انصافا همسرش هم خيلي خانه دارو خوبه.وبه خواسته هاي برادرم توجه ميكنه.هميشه با لفظ عزيزم باخانومش صحبت ميكنه.اگر مشكلي هم داشته باشن نميزارن كسي متوجه بشه.خانومش از نظر ما اشكالاتي داره اما گل بي عيب خداست وهمين اندازه كه برادرم هميشه به فكر ماست وخودش خوشبخته راضي هستيم.
    البته میدونم هه مشکلات دارن اما میخوام بدونم با اون سختی که به هم رسیدن الان زندگیشون چه وضعیتی داره ؟
    برادر من اهل تلاشه اما يك عيب بزرگ كه داره اينه كه نماز نميخونه واصلا قبول نداره.واسه همين با وجود تلاش زيادش به اون اندازه پيشرفت نداره ولي وضع مالي خيلي خوبي داره چون هميشه به فكر همه هست وخودش ميگه خدا روزي بعضي از آدما رو تو روزي من گذاشته.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan26 نمایش پست ها
    نمیدونم چطوری حرفامو به خانواده م بفهمونم ! فقط میگن اونا به ما نمیخورن در شأن ما نیستن و ...
    مگه ما خودمون کی هستیم؟ هممون آدمیم ! یکی اخلاقش تنده یکی آرومه ! اینا بهانه نمیشه به نظر خودم !
    میخوام با کسی زندگی کنم که دوسش دارم نه با کسی که بهم تحمیل کنن ! رک و راست بهم گفتن تو صبر کن یکی بهتر برات سراغ داریم !!!!!!!!!!!!!!!!
    اما من تو عشقم ثابتقدمم و هرگز از خاسته م پا پس نمی کشم !!!
    چند بارم بهشون گفتم نگران هیچی نباشن چون من فکر همه جاشو کردم و میتونم از عهدش بربیام
    اما کو گوش شنوا .....
    اینروزا خیلی دلم میخواست لا اقل یه خواهر داشتم که راحت تر میتونست حرفامو به مادرم منتقل کنه !
    به این ماه مبارک دارم شدیدا زجر می کشم با این حرفا و بهانه های واهی خانواده م ......
    به نظر شما راه حلی هست ؟
    خیلی میخوام از این آشفتگی خلاص بشم و به هدفم برسم اما نمیذارن !!!!!

    سلام.
    به نظر من شما پيش مادرتون موضع گرفتين وايشون فكر ميكنن دارن شما رو از دست ميدن.درسته هر كس يك اخلاقي داره اما اينم بدونيد رفتار پدر ايشون چه درست وچه اشتباه تو ذهن مادرتون اثر بدي گذاشته.فكر كنم مادرتون به شما وابسته تره نسبت به بقيه. دوست داره شما همسر خوبي انتخاب كنيد.از نظر ايشون اين خانواده خوب نيستن.اما از نظر شما دختر خانم خوبن.نميگم حق باكيه چون در جايگاهش نيستم.اما به عنوان يك خواهر بايد بگم مادرتون احساس خطر كردن وقصدشون فقط خوشبختي شماست.

    اينم توپرانتز ميگم(تا اينجا كه من تجربشو دارم مادرا وقتي ميرن خواستگاري پسراشونو خيلي بهتر از اوني كه هستن تصور ميكنن)



    - - - Updated - - -

    آسمان روشن ؟ میشه بگید برادرتون چیکار کردن چی گفتن به باباتون؟ بابام اون موقع به خاطر ازدواج مجددش با هيچكدوممون رابطه خوبي نداشت وبرادرم شرايط سختتر از مارو داشت چون چند ماه قبلش به خاطر پسر اون زن برادرمو از مغازه بيرون كرده بود اما برادرم تصميمشو گرفت وبا يكي شريك شد وهمون اوايل تاسيس شركت خانومشو انتخاب كرد.اون از هفت خوان رستم ردشد تابه همسرش رسيد.همه مشكلاتو تنها به دوش كشيد.بعدها ازشون شنيدم كه به دلايلي از ازدواج منصرف شده بودن.اما نگفتن چي.(برادرم از نوجووني يك عشق بچگونه داشت واونم يكي از اقوام بود اما وقتي با پدرم به طور غير رسمي رفت خواستگاري (چون برادرم پيش بابام كار ميكرد واموالي نداشت)اون بهش گفته بود با تو نامزد ميكنم تا وضعت خوب بشه اما اگر تا اون زمان شخص پولداري اومد خواستگاريم نامزديمو به هم ميزنم...برادرم چند وقت افسردگي گرفته بود اما ميگفت بهش ثابت ميكنم كه منو از دست داده.اون به جاي انتقامو كاراي بچگونه تلاششو زياد كرد.الان اون دختر هنوز مجرده.
    منکه بابا ندارم و خدا الان 2 ساله ازم گرفته !
    متاسفم.خدابيامرزدشون.
    من چیکار کنم؟ چی بگم؟ حرف دلمو هیچکسی نمیشنوه !!!!!
    به نظر من فقط وفقط سعي كنيد با مهربوني مادرتونو راضي كنيد.
    اينو به عنوان كسي كه بيرون گود نشسته ميگم اما اينو بدونيد عشق خوبه اما نه به هر قيمت.


    - - - Updated - - -

    و اینکه الان زندگیشون چطوره ؟
    از نظر خودشون عاليه.برادر من دستو دل بازو مهربونه وهمه اينو درموردش ميگن.هميشه براي خانومش بهترين امكاناتو فراهم ميكنه.خب انصافا همسرش هم خيلي خانه دارو خوبه.وبه خواسته هاي برادرم توجه ميكنه.هميشه با لفظ عزيزم باخانومش صحبت ميكنه.اگر مشكلي هم داشته باشن نميزارن كسي متوجه بشه.خانومش از نظر ما اشكالاتي داره اما گل بي عيب خداست وهمين اندازه كه برادرم هميشه به فكر ماست وخودش خوشبخته راضي هستيم.
    البته میدونم هه مشکلات دارن اما میخوام بدونم با اون سختی که به هم رسیدن الان زندگیشون چه وضعیتی داره ؟
    برادر من اهل تلاشه اما يك عيب بزرگ كه داره اينه كه نماز نميخونه واصلا قبول نداره.واسه همين با وجود تلاش زيادش به اون اندازه پيشرفت نداره ولي وضع مالي خيلي خوبي داره چون هميشه به فكر همه هست وخودش ميگه خدا روزي بعضي از آدما رو تو روزي من گذاشته.

  17. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    mahan26 (یکشنبه 30 تیر 92)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قلبم داره میترکه
    توسط بی _پناه در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 11 بهمن 95, 21:51
  2. میترسم هرگز ازدواج نکنم
    توسط lida afshari در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 تیر 92, 21:13
  3. از مریض بودن همسرم میترسم!
    توسط mehr-banoo در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 21:24
  4. از اینده میترسم
    توسط selin در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 فروردین 92, 13:12
  5. از رو برو شدن با خواهر شوهرم میترسم
    توسط aphd در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آبان 91, 11:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.