به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 46
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 مهر 92 [ 14:57]
    تاریخ عضویت
    1390-3-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    74

    تشکرشده 71 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    الهی!!!!!!!!!!!:(واقعا می فهمم چه شرایط سختی داری.به حرفا و دردودلهای خواهرت گوش کن نذار حس کنه که ازت خیلی دور شده و تنهاش گذاشتی که اینطوری جبهه بگیره و نسبت به تو و زندگی ات حساس بشه.احساس اون رو هم کاملا می تونم درک کنم،خیلی گناه داره.ببین شاید اون توی این شرایط از تو انتظار داشته باشه تو هم به خاطر اون از رابطه ات بگذری اما مطمئنن روش نمی شه بگه چون دوست منم بعد از اون قضیه اینطور بوده یکم باهام یه جورایی شده بود رفتارش و کاملا انتظار داشت منم زندگی ام رو به خاطر اون خراب کنم.پس به دردو دلاش گوش کن سعی کن فقط آرومش کنی و هیچ حرفی از خوانواده شوهرت بهش نزن.فقط بهش آرامش بده

  2. کاربر روبرو از پست مفید camelia تشکرکرده است .

    camelia (چهارشنبه 01 تیر 90)

  3. #32
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    114
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    عزیزم چرا از حرف دوستمون ناراحت شدی ایشون خواستن با این لحن یه تلنگر بزنن تا ازن بیشتر قاطی نشی.به هر نحو خواستن تو رو دخالت بدن وسوسه نشو.ازین هم نترس بگن چه خواهره بی عاطفه ای اینو بگن بهتر ازینه که فردا شما هم دچار مشکل بشی

  4. 2 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .


  5. #33
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    سلام
    با تشكر از دوستاي خوبم
    camelia جان ممنون از راهنمائيت ، آره منم همين حس رو دارم آخه خواهرم به مامانم گفته بايد زنگ بزني به خونواده اش و باهاشون دعوا كني مامانم هم گفته آخه من كه نميتونم بااونا دعوا كنم ، يعني من ديگه با اونا رودررو نميشم كه زنگ بزنم به اونا حرف بزنم و دعوا كنم مگه اين خواهرتم عروس اونا نيست ميخواي زندگي اينام بهم بريزه ، خواهرم هم گفته آره بريزه من اصلا برام مهم نيست كه زندگي اونا بهم بريزه خيلي ناراحت شدم .

    درجواب arame jan عزيزم بايد بگم كه از حرف دوست خوبم يك كم ناراحت شدم چون دوست ندارم كسي در موردم اينطوري فكر كنه ، از راهنمائيتون ممنونم ..


  6. کاربر روبرو از پست مفید ailara77 تشکرکرده است .

    ailara77 (چهارشنبه 01 تیر 90)

  7. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    سلام
    از دوستاي خوبم خواهش ميكنم در مورد مشكل خواهرم راهنمائيم كنن اوضاع و احوال خونمون خيلي بده واقعا دارم كلافه ميشم اگه مايل بودين كمكم كنين سوالي داشتين بپرسين جواب بدم
    از همتون ممنونم

  8. #35
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    خواهرم ایلارا
    همونطور که قبلا گفتم عمل کنید...
    خواهرتون از شما در حال حاضر انتظار همدلی داره... فقط همدلی! همدردی نکنید... سرزنشش نکنید و احساستش رو انکار نکنید
    بهش احترام بگذارید.. به صحبتهاش گوش کنید.. راه حل ندهید...مقایسه نکنید... رفتار دیگران رو به رخ ایشون نکشید... با این روش به ارامش می رسند..
    توصیه من در حال حاضر ایجاد بستر مناسبی برای حل مشکل بطور اساسی هست... که لازمه اون ارامشه
    به وضعیت جسمی ایشون توجه کنید
    در مورد مشکلشون این فروم رو بهشون معرفی کنید و بگید انچه می خواهند بنویسند و شما عنوان کنید
    حتی با یک شناسه کاربری جدید... یا هر طور راحتید... اما باید از جزئی ترین مسائل زندگی ایشون با خبر باشید... شدنیه؟
    در مجموع
    چه چیزی موجب شده ایشون همواره در قهر و کشمکش با همسرشون باشند... غیر از مورد اخیر!
    علت ازدواج انها چه بوده است؟

    توصیه های قبلی رو جدی بگیرید... دخالت در این داستان به نفع شما نیست و می تونید از همین حالا بگید که من صرفا پیغامت رو می برم و میارم...همین

  9. کاربر روبرو از پست مفید sci تشکرکرده است .

    sci (پنجشنبه 02 تیر 90)

  10. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    با تشكر از شما برادر خوبم
    آره من تا حد خيلي زيادي باخبرم ، جز در مورد مسائل جنسي
    علت اين قهر و كشمكش ها هم حساسيت و بي توجهي و بي اهميتي از هر دوطرف بوده ، البته خواهرم بيشتر حساس بوده روي يك سري مسائل .
    شوهرخواهرم ميگه من از تو هيچ محبتي نديدم كه بخوام باهات خوب باشم ولي خواهرم ميگه هركاري ميكنم مسخره ام ميكنه اصلا منو باورم نداره .
    به عنوان مثال :
    وقتي ميخواد از خونه بره بيرون ميره دنبالش و ميگم به سلامت مواظب خودت باش بعد برميگرده نگام ميكنه و ميگه نه بابا فقط منتظر بودم تو بگي مواظب خودم باشم .
    در مورد خونه زندگي هر چي بهش ميگم اينكارو بكن اونكارو بكن اصلا و ابدا همش ميگه كار دارم . يك ماه تموم طول كشيد تا يك ميخ رو بزنه تا بتونم وسايل داخل حمام رو جاي خودش بذارم و مسائل ريز اينچنيني كه الان شده يك مشكل بزرگ . نسبت به زندگي خيلي بي اهميته خيلي خيلي زياد فقط به اين فكر ميكنه كه كار كنه تا حد امكان كم خرج كنه پول جمع كنه ماشين بخره حتي به فكر خونه ام نيست فقط و فقط ميگه ماشين ، فلان ماشين رو ديدي چيه ؟ اون ديدي چه شكليه ؟ من حتما بايد تا سال آينده مثلا فلان ماشين رو بخرم .
    نسبت به پول توجيبي من خيلي خيلي بي اهميته و اصلا براش مهم نيست مثلا با خواهرش ميخوام برم بيرون بپرسه ببينه من پول دارم ندارم چيزي لازم ندارم .

    چندماه پيش با خواهرش و خواهرزاده اش رفته بوديم بيرون ، خواهرش رفت داخل يه مغازه كار داشت ، خواهرزاده اش به من گفتش كه بيا بريم داخل اون مغازه من يك گل سر بخرم با هم رفتيم و خانمه گفتش كه ميشه 1700 تومن خواهرزاده اش گفت زن دايي به من 1000 تومن بده الان از مامانم ميگيرم بهت ميدم ولي شايد باور نكنين من حتي يك 500 تومني هم داخل كيفم نبود و اينقدر خجالت كشيدم كه هيچ حد و حساب نداره ، بيشتر اختلافمون از اول هم بخاطر بي اهميتي هاش بوده ، هرجا بيرون خونه ي خودمون توي خونواده اش و ...

    سال گذشته كه عروسي خواهرشوهرم بود همچين مشروب خورده بود كه از عروسي با حال خراب بردن گذاشتنش خونه ي خودمون و اومدن و من فقط گريه ميكردم كه چرا من بايد جلوي بقيه كم بيارم و همسرم نميتونه خيلي مرتب و باشخصيت كنارم باشه اون شب يكي از بدترين شباي عمرم بود هركي ميومد سراغش رو ازم ميگرفت چي بايد ميگفتم ؟
    ميگفتم اينقدر خورده كه نتونسته بمونه عروسي خواهرش ؟

    من اين مسائل خيلي برام مهمه ، و هميشه هم بخاطر اين چيزا مشكل داشتم ولي هربار اومده و با يه زبون چرب و نرمي منو راضي كرده و رفتيم با هم زندگي كرديم ولي باز چندروز بعد شروع شده .

    تا اينبار كه ديگه خيلي بد بود و هيچ حرمتي بينمون نمونده و حتي اون شب كه دعوامون شد بخاطر اينكه شوهرم مشروب خورده بود و ازش ميترسيدم و داشت كتكم ميزد منم اونو كتك زدم اون ميزد و منم ميزدم اون به خونواده ي من ميگفت و من به خونواده ي اون و ...

    حالا هم كه نشسته براي خونواده اش همچين موضوع رو تعريف كرده كه همه منو مقصر ميدونن و هركي حرفي بهم ميزنه ، ديروز خواهرشوهرم پيام داد كه من حرفاي برادرم رو قبول دارم و شما هيچكدوم نبايد موقع دعواتون به خونواده ها توهين ميكردين و پاي اونارو وسط ميكشيدين ، حالا هم اگه نميخواي زندگي كني تمومش كن و اگه ميخواي زندگي كني اينبار تو برو خودت بدون اينكه شوهرت بياد دنبالت .

    همش به اين فكر ميكنم كه همسرم هميشه ميگه من عالي هستم و تو مشكل داري و هيچوقت اگه اشتباهي هم داشته باشه نميخواد قبول كنه كه اشتباه كرده يا داره اشتباه ميكنه .

    برادر خوبم من ديگه هيچ حرفي نزدم ديشب كه خواهرم داشت دردودل ميكرد من فقط ساكت گوش ميدادم بدون هيچ حرفي و سعي كردم فقط آرومش كنم و فقط خواهربزرگم باهاش صحبت ميكرد .

    با تشكر

  11. #37
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    خواهرم آيلارا!
    اين مواقع خانواده سعي مي كنند با كمرنگ نشون دادن مشكل عضو ديگر (مثلا خواهر شما) موجب تسلي خاطر ايشون بشوند.. بنابراين تمام آداب همدلي رو زير پا مي گذارند و فرد آزرده در اين شرايط آزرده تر خواهد شد...لذا شما و خواهر بزرگتان صرفا همدلي كنيد... شنونده باشيد... يك شنونده خوب! و بگذاريد حرف بزنه... همدردي تحت هر شرايطي ممنوع!!!!
    اما خطاب به خواهر شما :
    خواهر خوبم
    مي دونم درد دل شما بيش از چند خطي است كه بخواهي بنويسي و آزردگي شما قابل درك... اما هر چه خواستي بنويس! قرار نيست چيزي روي دلت باقي بمونه..
    نكاتي كه گفتي مطمئنا موانع اصلي خوشبختي شما محسوب مي شوند... اما از چه چيزي ناشي مي شوند رو بايد بررسي كنيم.. بي شك بايد بپذيريم كه نكته هاي مثبتي هم شوهر شما دارند كه موجب شده با ايشون زندگي كنيد و يا حتي ايشون رو به عنوان همسر انتخاب كنيد! اون نكات مثبت رو بنويسيد!
    اما نكاتي كه در مورد مسائل مالي و توجه به شما گفتيد مسائلي قابل حل هستند... ايشون در مجموعه اي از سو تفاهمها گرفتار شده اند كه تا حدودي با توجه به سن هر دو شما اين چالش ها طبيعي است فقط بايد ياد بگيريد با استفاده از مهارتهاي زندگي آرام باشيد و اينرو بپذيريد... بپذيريد كه شما موثر تر خواهيد بود!
    از زمانيكه اين پست رو مي خونيد به حاشيه هاي اين داستان بي اعتنا باشيد! خواهر شوهرتون چي گفت.... اون چي گفت.. پيغام داد... نداد.. كلا رها كنيد! و تحت هيچ شرايطي پيغامها رو پاسخ نگوييد... رعايت احترام رو در بحثهاي تلقني فراموش نكنيد!
    به زودي مشكلات حل خواهند شد...(البته اصلا لازم نيست بسوزيد و بسازيد،‌اما همواره مي توانيد كه زندگي رو پايان دهيد اما دوباره ساختنش احتياج به فرصت دوباره است هم به خودتون هم به شوهر محترمتون)
    چند نكته:
    - شما طي اين سالها متاسفانه با مهراتهاي زندگي آشنا نبوديد و بنابراين شوهرتون در مدار زندگي مشترك قرار نگرفته
    - نتوانسته ايد درخواستهاي خودتون رو در فضاي آرام به ايشون منتقل كنيد و اين موضوع مانع از همفكري شما دو نفر شده و به همين سبب احساس مي كنيد از هم دور شده ايد
    - كلام اطرافيان و اظهار نظر هاي ديگران در زندگي شما اهميت بسزايي دارد و اين يك رفتار اشتباه است... (حل خواهد شد)
    - اعتماد به نفس شما به شدت كاهش پيدا كرده تا جائيكه در موضع منفعل قرار گرفته ايد
    - به دليل مشكلاتي كه داشته ايد دچار استرس و اضطراب شديد هستيد كه شايد با دردهاي مبهم همراه باشد
    - به دليل مشكلات فوق،‌ تيپ شخصيتي شما حالت هيجاني - عاطفي منفي به خود گرفته است و اين همان حالتي است كه از موقعيتهاي مبهم تفسير هاي منفي مي كند... و شايد همه چيز را گردن يك نفر مي اندازد...(اصلاح مي شود)
    - احتمالا تپش قلب،‌ دردهاي مبهم شكم و زير شكم، و قسمتهاي فوقاني رانها، سردرد و سرگيجه خواهيد داشت كه ناشي از همين استرس شديد شماست..

    فعلا من پيشنهاد مي كنم طي روزهاي آينده دو موضوع رو مد نظر قرار دهيد:
    1. به آرامش دست يابيد. لازمه ادامه كارمون آرامش شماست... از طريق تمرين تنفس و رهايي از تنشها(اگر نمي دونيد چگونه بفرمائيد تا توضيح بدهم)
    2. به وضعيت جسمي خودتون برسيد ( هر روز حمام كنيد/ سر وعده غذا بخوريد/ نوشيدني بيشتر در ميان وعده ها بنوشيد)
    3. هيچ كدام از افراد خانواده را درگير مسائلتان نكنيد... نه خواهرانتان را/ نه مادر/ و نه خانواده شوهرتان را! بدانيد كه هر دو طرف عصباني و به شدت احساساتي هستند و شايد مساولي را بشنويد كه اصلا دوست نداشته باشيد! آنها عصباني هستند!!! همين!!! و اصلا با شما نيستند! آنها مي خواهند عصبانيت خود رو تخليه كنند و لذا حرفهايي مي زنند... شما سكوت بفرمائيد!
    4. مشكل شما با شوهرتان است و بس! شوهرتان سرپرست خانواده مادريش نيست... پس فقط اظهارات ايشون در زمان آرامش داراي اهميت مي باشد...ضمنا قهر هم لازم نيست بكنيد! اگر تماس گرفت حرفهايش را بشنويد و به هيچ وجه بحث را به چالش نكشيد/
    5. بايد بپذيريد كه همه انسانها شبيه به هم نيستند و همه افراد مشكلات و كمبودهايي دارند... بايد با مهارتهاي زندگي و ياد گرفتن آئين زندگي، تاثير مشكلات ناشي از رفتارها را كمتر كنيم
    6. ببينيد توصيه ها به شما به اين معني نيست كه همواره زنها عوض شوند/ تلاش كنند/ همه سختيها مال زنها باشد/ زنها بايد زندگي را بسازند... بلكه به اين معني است كه شما به عنوان همسر و خانوم ايشون،‌ در اين رابطه تاثير بيشتري داريد
    7. فعلا هيچ تصميمي نخواهيد گرفت و هر كس سوالي كرد، جواب اين است: مي خواهم آرام باشم!

    چند سوال:
    1. نكات مثبت شوهر شما؟
    2. دليل ازدواج شما با ايشون؟
    3. آيلاراي عزيز: بايد در مورد روابط زناشويي آنها هم بدانيم! در حد كليات... كيفيت / كميت / رضايت؟
    4. انتظارات شما از زندگي مشترك؟
    5. انتظارات شوهر شما از شما... آيا همه اين انتظارات برآورده شده است؟



  12. کاربر روبرو از پست مفید sci تشکرکرده است .

    sci (شنبه 04 تیر 90)

  13. #38
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    سلام
    باتشكر از راهنمائيهاي شما برادر خوبم sci
    من اين متن رو پرينت ميگيرم و به خواهرم ميدم و جوابش رو براتون فردا مينويسم .
    فقط اتفاقاتي رو كه توي اين دو روز افتاد براتون ميگم .
    ديشب ساعت 12 بود كه خواهرم اومد توي اتاقم و به من و خواهر بزرگم گفتش كه همسرش تماس گرفته و داشته گريه ميكرده و گفته زنگ ميزنم و بعد قطع كرده ، يك ربع بعد دوباره تماس گرفت و خواهرم رفت و حدود نيم ساعت با هم تلفني صحبت كردن وقتي تموم شد اومد و گفتش كه بي فايده ست فقط حرف خودش رو ميزنه و اصلا تمايلي به قبول حرفاي من و عوض شدن نداره همين و صحبتهامون باز به جائي نرسيده .

    امروز صبح همسرم تماس گرفت و گفتش كه امروز تولد برادرشوهرم يعني همون شوهرخواهرمه و همسرم گفتش كه يه پيام بده و تولدش رو تبريك بگو منم گفتم باشه ، ولي وقتي فكر ميكنم نميدونم واقعا كار درستيه كه اينكارو انجام بدم يا نه ، ممنون ميشم راهنمائيم كنين .

  14. کاربر روبرو از پست مفید ailara77 تشکرکرده است .

    ailara77 (شنبه 04 تیر 90)

  15. #39
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    بله خواهرم/ بي شك كار درستيه! حتما يك پيام كاملا محترمانه براي ايشون بفرستيد و تولدشون رو تبريك بگيد و براي ايشون آرزوي سلامتي كنيد/ انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده/ اگر شد تماس بگيريد بهتره، اما اصلا به روي خودتون نياريد و اگر حرفي زد بگيد انشاالله درست مي شه! نه انتقاد و نه راهكار... اگر روحيه مناسبي داريد تماس بگيريد! براي شوهر شما و شما بهتره!
    در مورد خواهرتون و تلفن ديشب به ايشون بفرمائيد:
    در اين مرحله هدف تغيير دادن شوهرشون نيست...

    موفق باشيد

  16. کاربر روبرو از پست مفید sci تشکرکرده است .

    sci (شنبه 04 تیر 90)

  17. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 مرداد 90 [ 12:11]
    تاریخ عضویت
    1389-10-30
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    3,330
    سطح
    35
    Points: 3,330, Level: 35
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 186 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگي جاريم در واقع خواهرم و تاثير آن

    با تشكر
    فقط از اين ميترسم كه اگه شوهرخواهرم به خواهرم بگه من بهش پيام دادم توي اين شرايط چيكار ميكنه

    نميدونم بعد از اينكه پيام دادم ننويسم كه به خواهرم چيزي نگه ، نميدونم چيكار كنم


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.