به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 52
  1. #31
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماندگار63 نمایش پست ها
    دختر جوان..باهات موافقم....ببین عزیزم...چند وقتی از یه منبع موثق شنیدم که این خانم اونقدر ها هم مقدس نیست که شوهرم فکر میکنه....مثلا شنیدم که وقتی مجرد بوده...تلفنی با چندتا اقا صحبت میکرده....اون زمان که رابطه دختر و پسر به هیچ عنوان مثل حالا باب نبوده....به شوهرم چند شب پیش گفتم (1)...نمیدونم کارم درست بود یا نه....اما گفتم من حتی میدونم با کیا تلفنی رابطه داشته...شوهرم خندیدو گفت که مثلا دارم دروغ به هم میبافم..گفت مگه اون موقع ها تلفن درست و حسابی بوده که این خانم بخواد رابطه داشته باشه...بهش گفتم از گذشته تا الان تمام تلاشت واسه دوست داشتنش بوده....از الان به بعد هم میخواهی ازش متنفر باشی.......!!
    ادمیزاد دو تا حس که بیشتر نداره....از شانس من هر دوتا حسش متعلق به اون خانومه....نمیدونم چکار کنم...واقعا دنبال راهی هستم که ذات واقعی اون خانوم رو به شوهرم بشناسونم...اما نمیدونم چه جوری!!!!!
    بچه ها من اینو بهتون نگفتم.....شوهر من چند سال پیش از پدر این خانم یه باغ خرید...یعنی باغ ما جنب خونه همین خانومه....باباش بهش یه تیکه زمین داده که خونه بسازه..خیلی ناراحتم...من از این معامله خبر نداشتم...وقتی خرید رو انجام داد بعدش به من گفت....دلیل این کارش رو نفهمیدم.....اما همیشه میگه..میخوام یه خونه باغ واست اونجا بسازم...که اتیش بگیرن.....(2) منم نمیدونم باید چی به شوهرم بگم....فقط سکوت میکنم....!!معنی کاراش رو نمیفهمم
    1- چرا گفتی؟ چرا اینقدر حرمت و عزت خودت را پایین می آری که در مورد به قول خودت عشق سابق شوهرت باهاش حرف می زنی؟ اینقدر موضوع را عادی کردی که می شینید در موردش شور و مشورت می کنید؟
    این کارت نشون می ده چقدر بهش فکر می کنی. اگه شوهرت هم نخواد بهش فکر کنه، یادش می ندازی.


    2- ممکنه شوهرت از این که جواب رد شنیده ناراحته (تاپیک قبلیت را نخوندم، نمی دونم چی شده که ازدواج نکردن)
    این حرفش بیشتر نشانه ناراحت بودن از دست اون خانواده و فکر تلافی بودن هست. شاید به خاطر مسائل مالی ردش کردند و دنبال اثبات خودش هست.
    عشق آقایون را زیاد جدی نگیر عاشق اون نبوده، عاشق غرور خودش هست که له شده. دنبال ترمیم اونه.

    امیدوارم شوهرت به بی تفاوتی برسه (نه عشق و نه تنفر). البته اگه شما بذاری.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    sahar67 (دوشنبه 29 تیر 94), ارغنون (جمعه 30 مهر 95)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    هرچه بیشتر حرف بزنی هرچه بیشتر حساس باشی حضور اون زن تو زندگیت پررنگتره
    یعنی واقعا فکر میکنی اگه بگی اون خانوم علیه السلام نبوده شوهرتم میاد میگه اره خب تو راست میگی پس منم دیگه بهش فکر نمیکنم پیف پیف ؟؟؟؟

    خانوم عزیز اون خانومو از ذهنتو از زندگیت بیرون کن همین
    نه سعی کن مثل اون باشی نه سعی کن ضد اون

    به حرفا و عکس العمل های شوهرتم بی تفاوت

    وقتایی هم که راجع بهش حرف میزنه با یه نگاه عمیق بهش بفهمون که چقدر از دستش ناراحتی و چقدر کارش قبیحه( من خودم ازین نگاهها خیلی بهره بردم شوهرم همیشه میگه وقتی اونجوری نگام میکنی قلبم میاد تو دهنم)

    یه ذره ابهت داشته باش
    چقدر راحت میشینید راجع بهش حرف میزنید شما با اینکاراتون فقط و فقط نشون میدید که اقا من تسلیم و ضعفمو قبول کردمو از ضعفم الان دارم میگم اون فلانه اون بهمانه

    با همسرت مثل یه دوست باش اما بهش بفهمون چقدر دست نیافتنی هستی مردا وقتی میدونن زنشون تو مشتشونه درست از همون لحظه دیگه نمیبیننش پس تو مشتش نباش

    نمیدونم چطور برات بگم اما شما زیادی همه جا هستی حتی تو خلوت شوهرت
    سعی کن بهش بفهمونی که لایق عشق و دوست داشتنی

    مردا عاشق چیزهایی هستن که حس کنن نمیتونن داشته باشنش حس دست نیافتنی بودن چیزی مجذوبشون میکنه

    دقت کردی همشون عاشق اخرین مدل بوگاتی و بنز و لامبورگینی و.....هستن با اینکه هیچکدومشون حتی یه لاستیکشم نمیتونن بخرن؟؟؟؟
    جدی تا حالا فکر کردی؟

    - - - Updated - - -

    اینکه به خودت میرسی خیلی عالیه به این کارات ادامه بده سعی کن به تمام معنا زن باشی هنر زن بودنو یاد بگیرببین چطور نگاهش برگرده

    گاهی وقتی غذا درست میکنی جوری رفتار کن که انگار پادشاه قراره بیاد خونتون سفره ی رنگارنگی که خیلی شیک و گاهیم رمانتیک باشه البته نه هر روز هر روز
    سعی کن همیشه تو مشتت چیزهایی باشه که همسرت مدام منتظر این باشه چیز جدیدی ببینه

    خیلی راجع به تصمیماتت حرف نزن از تغییراتت مستقیم چیزی نگو فقط با پررنگ کردنش توجهشو به اون چیز جلب کن همین

    بعدشم یه مدت از نخ همسرت بیا بیرون عاشق خودت باش دور که میشی اون میادسمتت وقتی اومد یه مدت با تمام وجود هرچی داری و هرچی بلدی نثارش کن بعد ازش بگیرو مدام اینطوری باهاش بازی کن

    تو زندگی مردا اگه یکنواختی ایجاد بشه دلزده میشن یکنواخت نباش همیشه نباش حتی همیشه عاشقم نباش

    باور کن من طوری با همسرم رفتار میکنم که میگه همیشه احساس میکنم تازه ازدواج کردیم هیچی برام عادی نشده چون حتی دوست داشتنمو براش عادی نکردم حتی قهر کردنامو هم

    شما چیزایی داری و فرصت هایی در اختیار داری که فقط و فقط در اختیار شماست و اونهم خلوتتونه میتونی کاری باهاش بکنی که نتونه دیگه کسی رو ببینه
    متاسفانه شرایط اینجا اجازه نمیده که توضیحات بیشتری بدم

    اما اون هیجان مورد نیاز همسرت ...عشق رویایی که همیشه دنبالش بوده. ....و از همه مهمتر اثبات خواستنی بودنت و اینکه لایق بهترین ها هستی رو میتونی تو خلوتتون انجام بدی حتی اون دست نیافتنی بودنه رو همون جا امتحان کن ببین من درست میگم یا نه

    دست نیافتنی بودن منظورم ناز کردنای مسخره و پس زدن نیست منظورم اینه که وقتی یه شکلات میخوای بدی به بچت نگو وایسا یه شکلات دارم برات بیارم بخور گاهی از دور بهش بده گاهی همه ی اون شکلاتو بهش بده گاهیم یه ذرشو

    ودر اخرتا میتونی کتاب بخون






    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : دوشنبه 29 تیر 94 در ساعت 20:02

  4. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    gisooo (سه شنبه 30 تیر 94), نارجیس (چهارشنبه 31 تیر 94), ارغنون (جمعه 30 مهر 95)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    شیدای عزیزم ممنون...عزیز دلم انگار شما درست متوجه منظور من نشدی...شوهر من توی 15 سالگی عاشق این خانم میشه...ابن خانم همسن خودش بوده......بعد از مدتی خبر عروسیش رو میشنوه....شوهر من هیچ وقت خواستگاری این خانوم نرفته...و حتی به قول خودش هیچوقت صداش رو هم نشنیده....شیدا جون بهتره تایپیک اولم رو مطالعه کنی....و از جزئیات زندگیم هم اگاه بشی ..چون بخوام دوباره همه رو ذکر کنم خیلی طولانی میشه..مورد بعدی هم اینکه...به همین راحتی هم که شما فکر میکنید نیست...که ما بشینیم قشنگ با هم در مورد این خانم حرف بزنیم...گاهی اوقات یه مسائلی هست که حرفش خود به خود به میون میاد......چون میبینم فکر و ذهنش مشغوله....به من گفتید که امیدوارین شوهرت به بی تفاوتی برسه..البته اگه من بزارم......خوب شیدا جون چرا من نزارم؟؟؟ واسه همین تایپیک زدم.......علت اینکه اینجام کمک به شوهرمه...نه خودم....!! چون میدونم توی یه برزخ گیر کرده که خودشم نمیدونه چکار کنه.تایپیک قبلیم رو بخون شاید بتونی کمکم کنی..ممنون
    سحر عزیزم به شما هم سلام میکنم...عزیزم نمیدونم کارم درست بوده یا نه...اما من توی تمام مراحل زندگیم طوری خواستم برخورد کنم که شوهرم بدونه که ظرفیتم بالاست.....نشون دادم ظرفیت دارم گاهی اوقات هم مجبور شدم نقش بازی کنم که ظرفیت دارم...اونم در قبال ظرفیت بالای من صداقتش رو واسم رو کرد......به شیدا جون هم گفتم...که اینجور نیست راحت بشینیم در مورد این قضیه صحبت کنیم.........شوهر من عاشق تصورات ذهنی خودش از اون خانم شده و من و اون خانوم رو دایم داره با هم مقایسه میکنه....البته خانمی رو که ساخته تصور خودشه....کسی که اصلا وجود خارجی نداره...کسی رو توی ذهنش واسه خودش ساخته..یه ادم زمینی نیست و خیلی با ماها فرق میکنه...........من نزدیک به 12 ساله که باهاش راه اومدم...اما واقعا سخته...دیگه نمیتونم...میخوام که بفهمه.....میخوام خودش از برزخ در بیاد..دنبال یه راه هستم.....که انقدر خودشو زجر نده ......انقده فکر و خیال نکنه....

  6. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ماندگار خانومی من متوجه میشم که برای زندگیت میخوای تلاش کنی ونظرش نسبت به اون زن از اغراق دربیاری و خیلیم برات خوشحالم که انقدر از زندگیت واز خودت دفاع میکنی ماندگار خودت برو تاپیک قبلیت بخون ببین این ماندگار چقدر با اون ماندگار سرخورده وناامید متفاوته بهت تبریک میگم چقدر عوض شدی خدارو شکر
    ولی ماندگار جونم قبول کن اشتباه کردی راجب اون حرف زدی شوهرت نظرش به تو واین تغییراتت برمیگردها توی چشمش کم میشی مقایسه میشی وتو میشی یه زن حسود باور کن نشون دادن ظرفیت بالا خیلیم خوب نیست باید پیش شوهرت زن ناز ویجورایی لوسی باشی قبول داری توی اطرافمون دخترایی که نازنازی تر بودن وکمتر به خودشون سختی میگیرن شوهر بهتری گیرشون اومده ویه جوری خرشون بیشتر میره؟
    ماندگار اصلا اخطار میکنم اصلااااا دیگه حرف اون زن نزن وبه قول سحر جون وقتی خواست حرفی بزنه بدجور نگاش کن با ناراحتی ودلخوری وپاشو برو
    ماندگار کلا رفتارشوهرت بزار کنار تو فقط به کارت ادامه بده تازه خانم من گفتم برو کلاس لاغرشی هیکلت سفت شه تو تازه داری چاغ میشی؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید دختر جوان تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 30 تیر 94)

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ماندگار عزیز ظرفیتم بالاست یعنی چی؟ یعنی من اینقدر با جنبه هستم که همسرم بیاد از سوز عشقی که تو سینشه حرف بزنه منم بشینم باهاش همدردی کنم

    یه جا گفته بودی اگه متاهل نبود میرفتم خاستگاریش!!!!

    ظرفیت بالا جاهای دیگه شاید حسن باشه اما اینجا مخربه

    همسرت هرچی بیشتر بتونه راجع بهش حرف بزنه بیشتر بهش فکر میکنه
    شما با این ظرفیتت قبح همه چیو ریختی

    من که دلم میخواد بی ظرفیت ترین ادم دنیا باشم چون من عاشق بهترین هام و لایق بهترینها من اجازه نمیدم همسرم کسی به جز من تو قلبش باشه همه ی قلبش مال منه اصلا میکشمش یه زن دیگه به جز من از ذهنشم خطور کنه

    شما فکر کردی الان شوهرت میگه وای زن من چقدر خوبه چقدر ظرفیتش بالاست که من میتونم جلوش بشینم از عشقم حرف بزنم؟؟؟؟؟

    اگه اینطوری فکر میکنی پس مردارو نمیشناسی

    اون الان با این رفتار شما فقط این تو ذهنش شکل گرفته که شما لایق عشق نیستی چون خودتم پذیرفتی وگرنه چرا میشینی راجع بهش حرف میزنی؟؟؟؟
    چرا ادای چیزی رو در میاری که نیستی

    اگر ظرفیتت بالاست چرا ازین رفتارها و این احساس همسرت اینقدر زجر میکشی؟؟؟؟ اصلا اقا قبول ظرفیتت بالاست این ظرفیتتو نابود کن

    من خودم اگه مرد بودمو زنم مینشست روبه روم منم با خیال راحت از عشق قبلیم حرف میزدم عمرا اون زن تو قلبم هیچ جایی پیدا نمیکرد

    چرا؟؟؟ چون دلم میخواست زنم عاشقم باشه بی ظرفیت باشه حسود باشه همه ی وجود منو یکجا بخواد

    ماندگار خانوم ازین روشنفکری در بیا قبح همه چیو نشکن

    شما یه جوری حرف میزنی انگار خواهر شوهرت هستی جدی میگم من اصلا حس نکردم یه زن داره راجع به همسرش حرف میزنه

    شما جای خودتو خالی کردی بعد میخوای یکی دیگه پرش نکنه

    شما به حرفایی که اینجا بهتون زده میشه اصلا اهمیت ندادین
    من خیلی چیزای دیگم گفتم

    تنها راه بیرون اوردن همسرت ازون رویا اینه که زندگیش رویایی بشه
    عاشقش کن بخدا اگه بخوای میتونی

    اصلا هم نه به اون زن فکر کن نه احساس همسرت بهش
    اجازم نده که بخواد راجع بهش حرف بزنه

    دیگه میل خودته گفتنی ها گفته شد
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  9. 5 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    gisooo (سه شنبه 30 تیر 94), نارجیس (سه شنبه 30 تیر 94), ارغنون (جمعه 30 مهر 95), رنگین (سه شنبه 30 تیر 94), راه حل (سه شنبه 30 تیر 94)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دختر جوان عزیزم...اره خودم قبول دارم اشتباه کردم....ولی یه سوال...اگه خودش حرف گذشته ها رو پیش کشید...یا اینکه ابراز تاسف کرد که اره عمرم رو تباه کردم و احساساتم رو به پای کسی ریختم که ارزش نداشت.......من باید چه عکس العملی نشون بدم....اخه میفهمی این حرفا رو میزنه...اما کاراش و رفتاراش تناقض داره...انگار این حرفا رو واسه اروم شدن من میزنه...خوب منم حرصم میگیره..قشنگ میفهمم داره نقش بازی میکنه.....حرف زبونش با دلش یکی نیست...ابن جور مواقع هم صلاح میدونین که حرفی نزنم؟؟؟؟
    راستی یادم رفت بگم...ببینید بچه ها وقتی میبینم شوهرم ذهنش مشغوله خوب کلی ناراحت میشم...سحر عزیزم اینجوری نیست ما راحت در مورد این مسئله صحبت کنیم.....گاهی حرفش پیش میاد....مثلا داریم از خواستگاری کردن دوستش حرف میزنیم....یهو اخرش میبینیم کشیده میشه به گذشته های شوهرم........من قبلا هم گفتم.....شوهرم از کسی شنیده که اره وقتی اون خانم میفهمه شوهرم اونو میخواسته...با لحنی تحقیر امیز گفته که من اونو( شوهر منو )ادم حساب نمیکنم.......خوب این جمله سراپا تحقیره.....من دلم واسه شوهرم میسوزه.......واسه چی باید اینجوری بشنوه.....شوهر من باید بفهمه اون دیگه زن مردمه....وبه من تعهد داره......من همیشه عقیده داشتم..خیانت فقط این نیست که یه زن یا یه مرد...با هم رابطه حرام داشته باشن.....وقتی فکر و ذهنت به کسی تعهد داره...مشغول دیگری باشه...خوب اینم میشه خیانت....
    سحر خوبم......من اگه گذاشتم شوهرم راحت حرف دلش رو بیان کنه...واسه این بود حس دوستی رو بینمون برقرار کنم...اینکه بفهمه به گذشتش احترام میزارم...اگرنه خیلی وقتا شده که اخم کردم....ناراحت شدم..گریه شدم...و عذاب وجدان انداختم به جونش........اما شوهرم از ظرفیت به حساب بالای من نهایت سو استفاده رو کرد و حرمت دلم رو نگه نداشت.....اگه یه جای تایپیکم نوشتم اگه اون خانم مجرد بود میرفتم خواستگاریش...واسه اینکه من شوهرم رو عاشقانه میپرستم حتی اگه خوشبختیش با کسی دیگه رقم بخوره......من دوستش دارم...واسم مهمه...اینکه خوشحال باشه......شبا تا صبح به صورتش نگاه میکنم...توی دلم قربونش میرم...زدن این حرفا واسه یه زن اصلا راحت نیست...اما چه کنم که خوشحالیش برام خیلی مهمه حتی به قیمت زجر کشیدنم...با این کارام نه میخوام مظلوم نمایی کنم..نه اینکه بگم اره من زن خوبی هستم....اما خوب شاید طرز فکرم خیلی مزخرف و اشتباه هم باشه....ولی خوب شوهرم رو نمیدونین چقدر دوست دارم.......اینکه دلش شاد باشه.خوشحال باشه...درک حرفام خیلی سخته...کاش میتونستم از کلمات بهتر استفاده کنم و منظورم رو بهتون درست بفهمونم
    ویرایش توسط خورشید30 : سه شنبه 30 تیر 94 در ساعت 13:58

  11. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چرا میگید امکان مراجعه به مشاور را ندارید و برای حل این مشکل اقدامی نمی کنید؟ اونم در حالی که مشکل اصلی شوهرتون هست نه شما! به هر حال تلاش شما واقعا قابل تحسینه... کمتر کسی پیدا میشه با این شرایط بسازه ... اما راهی که قبلا رفتید درست نبوده و جبران ده سال تلاش بیشتر میخواد... یعنی رفتارهای شما و مادر شوهرتون هم در به اینجا رسیدن شوهرتون بی تاثیر نبوده (اشاره دارم به زمانی که آقا از عشق قبلی حرف میزدن و مادر شوهر تشویق می کردن و شما هم میخندیدید!!!! (این نشون دهنده ظرفیت نیست!! این موجب شکسته شدن حرمت ها و بی حیایی طرف مقابل میشه، سحر و بقیه دوستان خیلی خوب به این مسئله پرداختند پس من دیگه ادامه نمی دم) یا اینکه یه دعوایی جور می کنید و بلافاصله با یه کلمه حرف آقا که غذام کوفتم شد میرید سر عذرخواهی! (شما که انقدر زود کوتاه می یاین چرا اصلا دعوا جور می کنید؟ اصلا همین شروع دعوا هم باعث شکسته شدن حرمت هاست...))

    اینجا یه دوستی گفتن ایشون باید از اون خانم توهین تحقیر بشنوه ... اما این کار به نظر من درست نیست! چون این آقا الان تریپ عاشقی برداشته و اطرافیان هم ماشاالله ماشاالله بهش گفتن فکر میکنه کارش خیلی درسته! در این حالت اگه اون خانم مستقیم به خود آقا چیزی بگه آقا مجنون میشن و میگن اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی!! اگه هم غیر مستقیم و رو به کس دیگه ای باشه که کلا نمیپذیرن و حاشا می کنن (مثل مورد دوستی های تلفنی قبلی) یا اینکه حتی حق را به خود خانم میدن...

    این بحث دوستی های قبلی خانم را مطرح کردن هم درست نیست... جدای اینکه مطرح کردن بحث این خانم حرمت بین شما و شوهرتون رو میشکنه، اینکه شما بیاین شاهد معرفی کنید ممکنه در نهایت موجب بشه یک وقت خدای نکرده زندگی فعلی اون خانم هم به هم بریزه و اوضاع خودتون صد مرتبه بدتر بشه (چون اینجا دیگه شوهرتون با یه خانم مطلقه رو به رو هست نه یه خانم متاهل)

    راه درست فراموش کردن همونطور که بارها فرشته مهربان توی این سایت اشاره کرده اند تکنیک های تمرکز زدایی هست نه اینکه هی دنبال اون شخص یا مسئله خاص بودن... شما اگه میخواین خودتون به همسرتون کمک کنید این روش ها را بهش یاد بدید و خودتون هم اجرا کنید... نه اینکه خودتون هم بیفتید دنبال اون خانم و زیر و رو کردن زندگی قبلی و فعلیش... اگه امکانش هست یه جوری فکر شوهرتون را به سمت و سوی دیگه سوق بدید... لازمه اش اینه که خودتون هم از فکر اون خانم بیاین بیرون... مثلا دنبال موفقیت بیشتر شوهرتون تو شغلش باشید... بهش ایده بدید... بگید بیا باغ را بفروشیم، خونه را هم بفروشیم مثلا بریم فلان جا سرمایه گذاری کنیم... فلان کار را کنیم... خیلی راه ها برای تمرکز زدایی هست، شما باید بگردید دنبال راه های درست این مدلی که متناسب باشه با زندگیتون... چون ممکنه پیشنهاداتی که من میدم با توجه به شخصیت خودم و موقعیت خودم باشه......اگه میتونید فکرشو مشغول کنید که برای بهتر شدن اوضاع شغلی از این شهر برید... اصلا اگه میتونید از کشور برید... و مهم تر اینکه مشکلی که در مسیر مراجعه به مشاور دارید را حل کنید...

    اگه واقعا پاسخ های اینجا برای شما مناسب بوده که خب همین پاسخ ها را ادامه بدید... اما تا همین جا هم خیلی از پاسخ ها تکراری شده یعنی کسی چیز جدیدی به ذهنش نمی رسه... این توصیه ای که دوستان می کنند مبنی بر اینکه آویزون نباشید، این هم یه جور تمرکز زدایی هست. یعنی شوهرتون فکر می کنه شما رو داره و دردسری براش ندارید پس تمام فکرشو به اون خانم اختصاص میده، اما وقتی ببینه برای شما هم باید تلاش کنه، خب قدری از تمرکز قبلیش روی اون خانم کم میشه... اما مساله اینجاست که باید خیلی مراقب باشید... مراقب اینکه از اون ور بوم نیفتید... اون هم شمایی که تا شوهر بگه غذا کوفتم شد میرسی به عذرخواهی، حالا اگه بگه جمع کن برو دیگه حتما تا آخر عمر میخواین بندگیشو بکنید... یا بر عکس شوهری که همینطوری هم به شخص دیگه ای فکر میکنه دیگه اگه از شما هم خوبی نبینه ممکنه سریع بگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب... واسه همین چیزاست که میگم همسر شما حتما باید بره مشاوره.

    توصیه بعدی من که سایر دوستان هم بهش اشاره کردن این هست که حتما یه پشتوانه مالی برای خودتون درست کنید. شما پشتوانه عاطفی همسر را ندارید، پشتوانه اخلاقی خانواده همسر را هم ندارید، پشتوانه خانوادگی خودتون رو هم ندارید (اشاره کردید پدر مادرتون در قید حیات نیستن)، حداقل باید پشتوانه مالی داشته باشید... احیانا اگه ارث پدری داشتید که نیوردین تو این زندگی خرج کنید؟؟ توی زندگی حتما تا جایی که میتونید پس انداز داشته باشید... زمان صلح و دوستی هم از شوهرتون بخواین یه چیزی به نامتون کنه... بگید میخوام مطمئن شم دوستم داری !! یا بالاخره خودتون که دارید ده دوازده ساله با این مرد زندگی می کنید راه درستش را پیدا کنید...

    اگه هیچکدوم از این کارها را نمیتونید بکنید، یا باید بیخیال بشید، یا باید برگردید به همون روند ده دوازده سال قبل و به قول خودتون، خودتون رو خیلی با ظرفیت نشون بدید... چون راهی که الان انتخاب کردید غلطه، یعنی راهی که شما انتخاب کردید مثل این میمونه که شوهرتون دندونش درد بکنه، شما برید دکتر، دکتر هم که چه عرض کنم! برید تصادفی از دانشجویان چند دانشکده بپرسید چیکار کنید، بهتون بگن مسکن بخورید، شما هم خودتون مسکن بخورید تا دندون شوهرتون درست بشه...

  12. 2 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    gisooo (سه شنبه 30 تیر 94), رنگین (سه شنبه 30 تیر 94)

  13. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    41
    Array
    ماندگار خانوم من بعنوان 1 پسر تمام حرفای دوستان الخصوص خانوم sahar 67 تایید میکنم ایشون دید کامل 1 مرد رو مثل 1 مرد آنالیز کرد و هرچی میخاستم من بگم ایشون گفت جمله به جملشون رو.


    این نشون میده ایشون دید کامل و جامع و شناختی کاملی از مردا داره ، تک تک و مو به مو جملات پست خانوم sahar 67 رو بخونید و اجرایی کنید مطمئن باشید شوهرتون دنبالتون رو میدوئه اگه 1 مسیر اشتباه رو چند بار تکرار کنید اتفاقی نمیوفته جز مسیر و نتیجه اشتباه قبلی.


    من بعنوان 1 پسر بهتون تذکر میدم ،دقت کنید من 1پسرم دارم از دید 1 پسر یا 1 مرد یا همسرتون بهتون میگم

    اینکه در مورد اون خانوم حرف زدید و یا خاستید خبیثی ایشون رو ثابت کنید بزرگترین اشتباه استراتژیکتون بوده ، اینکه قضیه اون خانوم رو باز کردید و بهش دامن زدید ب شوهرتون القا میکنید که ایشون چقد ضرر کرده و سرش کلاه رفته و چقد شما عدم اعتماد به نفس و عزت نفس دارید متاسفانه
    و خودتون هم بهش واقفید!

    و حصرتش مونده رو دل ایشون


    بحث دوست داشتن و دل سوختن
    و.... برا همسرتون رو فراموش کنید و واقع بین باشید دل سوختن و دوست داشتن و محبت و عشق و رومنس رو خرج خودتون و همسرتون بکنید که اجازه فکر هیچ بانویی رو بخودش نده


    من مطمئنم همسر ،خانوم sahar67 احساس خوشبتی زیادی میکنه و از زندگیش راضیه اگه غیر اینه واشتباه میکنم سحر خانوم بفرمائید؟؟

    موفق باشید

  14. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    رنگین (سه شنبه 30 تیر 94)

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها

    دقت کردی همشون عاشق اخرین مدل بوگاتی و بنز و لامبورگینی و.....هستن با اینکه هیچکدومشون حتی یه لاستیکشم نمیتونن بخرن؟؟؟؟
    جدی تا حالا فکر کردی؟

    - - - Updated - - -

    سحر جان با حرفات موافق هستم اما نکته اینجاست که یه زن وقتی با کسی ازدواج میکنه دیگه نمیشه حکم یه لامبورگینی دست نیافتنی براش باشه چون بالاخره تونسته اون زن رو به دست بیاره و دیگه براش حکم دست نیافتنی نداره... اره تو این سایت هم دیدم که میگن باید سعی کنی تکراری نشی و دست نیافتنی باشی و هیجان و عشق رویایی که شما هم اشاره کردین اما یه مقدار جزیی ترش رو کسی نمیگه فقط در حد این حرفا گفته میشه اما احساس میکنم که مشکل هم خانم ماندگار و هم عاشق خانواده یه مقداری ندونستن همین موارد ریز هست حالا ازتون میخوام شما که ازدواج کردین و تو این موارد نسبت به خیلی ها جلوتر هستین یه مقدار از این ریزه کاری هایی رو که قابل گفتن هست رو هم اگه لطف کنین و بگین شاید به خیلی ها کمک کنین

  16. 2 کاربر از پست مفید gisooo تشکرکرده اند .

    نارجیس (چهارشنبه 31 تیر 94), رنگین (سه شنبه 30 تیر 94)

  17. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ماندگار خانومی باز گم شدیا پیدا نیستی چیشد بابا نگرانتیم خانوم


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.