به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 58
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    جناب فرزام

    دقیقا مشکلتون چیه ؟

    تصمیم قطعی دارید که با این خانم ازدواج کنید و مشکل پسرتون هست که حتم دارید شک بزرگی بهش وارد میشه و از پدرش میبره و میزاره میره (با توجه به اینکه نه مادر داره و خواهر و برادری که بهشون پناه ببره )

    یا اینکه اصلا دوست ندارید این خانم همسر شما یا پسرتون بشه و می خواهید ایشون را از خودتون دور کنید و ارامش را به خودتون و پسرتون برگردانید

    یا اینکه می خواهید به انتخاب پسرتون احترام بزارید و مشکل اینه که نمی تونید قدمی براش بردارید؟

  2. 3 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), اعجاز عشق (پنجشنبه 19 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  3. #32
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 10:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,441
    امتیاز
    288,288
    سطح
    100
    Points: 288,288, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,618

    تشکرشده 37,119 در 7,019 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    بنده به عنوان مشاوری که در خصوص ازدواج علاوه بر تخصص تجربه هم دارم گاهی در بعضی تاپیک ها پست می زنم فقط برای اینکه فرد بعدها که یادش افتاد و به اینجا مراجعه کرد با خود بگوید مشاور با تجربه ای همه چیز را به من گفت ولی آن وقت به خاطر احساساتم نوعی دیگر استدلال می کردم و کار خود را کردم.

    کم پیش می آید افرادی که تحت تاثیر یک احساس وابستگی هستند تصمیم نهایی اشان دقیق و منطقی باشد. چرا؟
    چون مرکز فرماندهی استدلال و عقلانی سازی آنها تحت نفوذ و فرماندهی غیر محسوس احساس قرار می گیرد.
    لذا حتی استدلالها هم در جهتی بیشتر شکل می گیرد که احساس لذت ببرد.
    حتی گاهی دیده شده است استدال صحیح شکل می گیرد ولی در عمل در راستای احساس کار پیش می رود.

    حتی فرد قدرتمندی مثل صاحب این تاپیک با تفکر و تصمیم گیری عالی ، همه امکانات ذهنی خود را به نحوی چیده هست که چنین احساسی بی پاسخ نماند.
    و مشکل از جایی شروع می شود که تصمیمات عملی شود و آن وقت همه ذهنیات در هم می شکند و واقعیات خودش را نوع دیگر نشان می دهد.

    حداقل توصیه ام به صاحب تاپیک اینست که شاید پتانسیل این فضای مجازی نتواند شما را قانع کند. پس حضوری با یک مشاور مجرب مسئله اتان را پیگیری کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  4. 16 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (پنجشنبه 19 شهریور 94), فرشته مهربان (جمعه 20 شهریور 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 19 شهریور 94), گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), نیکیا (پنجشنبه 19 شهریور 94), ناهیدگل (سه شنبه 19 آبان 94), مهرااد (جمعه 20 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (پنجشنبه 19 شهریور 94), بانوی آفتاب (جمعه 03 مهر 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 19 شهریور 94), عشق آفرین (شنبه 21 شهریور 94), صبا_2009 (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  5. #33
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    سلام. پست اولتونو خوندم نه چندان با دقت چون طولانی بود.

    شما پیر نیستید. عشق هم خجالت نداره. پس پیش خودتون نه خودتونو سرزنش کنین نه اینکه از خودتون خجالت بکشید. نه.
    البته نمی دونم احساسات شما دو نفر عشقه یا یه جور کششه.
    نوشته بودین چرا عاشق این دختر خانم شدین؟ پایه ی عشق اعتماده. اون از دوران قدیم و شیرینتون اومده از خاطرات بازی های کودکی با یادم نیست مامانش یا باباش. از روزای قشنگ. و بچه ی ادمایی هست که بهشون اعتماد دارین. سنش هم کمه به خاطر همین فکر می کنین بچه تره معصوم تره بازم بهش بیشتر اعتماد دارین. این اعتماد هم از فکر و گذشته و خاطرات شما میاد نه لزوما از اون خانم.

    مشکل اصلی اینه که پدر و پسر هردو یه نفر رو دوست دارین.
    مشکل فرعی تر هم سن دختر خانمه که دوستان توضیح دادن. نظر ادم از 20 به 25 سال تغییر میکنه.

    ادما هم با هم فرق می کنن. من خودم کسی رو که دوست داشتم نتونستم بیشتر از دو سه جمله ی کوتاه بگم. اونم دو تا جمله اش همین دوست داشتن بود! تازه طرف مقابل هم اروم بود نشسته بود و ارامش دهنده بود. نمی دونم ایشون چقدر خوب نوشته ان از احساساتشون.

    مشکل بعدی هم اینه که باید بگردین یه روانشناس یا مشاور خوب که تخصصش هم مشکل شما باشه پیدا کنین حضوری مشورت بگیرین .

    انرزی تون رو صرف سرزنش خودتون نکنین. احساساتتون رو بپذیرید و با خودتون سرو کله نزنین. اما حتما کمک تخصصی بگیرین که بتونین بدون ایجاد مشکل این مرحله رو درست طی کنین و تصمیم گیری درستی بگیرین.
    ویرایش توسط meinoush : پنجشنبه 19 شهریور 94 در ساعت 11:34

  6. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    katayoun (پنجشنبه 19 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 اسفند 94 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    134

    تشکرشده 120 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقای فرزام. من در جایگاهی نیستم که بخوام به شما مشاوره بدم، فقط چند تا نکته در مورد جوونهای این دوره زمونه میگم شاید کمک کننده باشه چون خودم 28 سالمه شاید درک بهتری از این خانم داشته باشم

    اول اینکه دخترخانما تو این سن فوق العاده احساسی تصمیم میگیرن تا جاییکه تو این زمونه دخترای توی این سن و سال هر احساسی که داشته باشن بروز میدن، تقریبا میتونم بگم ما پسرا دیگه نیاز به ابراز علاقه نداریم چون خانما گوی سبقتو ازمون گرفتن!! (از اونور بوم افتادن) اینو میخوام بگم یه انسان چه دختر چه پسر در طول زندگیشون احساساتی دارن که لزومی نداره هر لحظه بروز پیدا کنه باید پشت هر احساسی فکر باشه بعد به زبون بیاد. مطمئنا احساس این خانم دچار تغییر میشه

    دوم جمله "
    الان توی جامعه ی ما مرد مثل شما وفادار و عاشق پیدا نمیشه" که این خانم گفته. نمیخوام بدبینی ایجاد کنم ولی چه لزومی داره یه دختر این حرفو بزنه، این جمله تا حدی درسته ولی تا حد زیادیش برمیگرده به خود دختر، بستگی به خود دختر داره که چه پسرایی اطرافش دیده بشن! مثل یه پسر که همه دخترا رو به چشم دوست دختراش ببینه. خب وارد جزئئیات نمیشم ولی دختر تو این سن باید اماده بشه واسه ساختن یه زندگی نه اینکه بخواد وارد یه زندگی کاملا از پیش اماده بشه، به بهونه اینکه پسرای این زمونه اینجورین یا اونجورین. من به شخصه به این مساله مشکوکم

    سوم اینکه وقتی هر دوی شما و پسرتون از یه دختر خوشتون اومده فکر کنید ببینید اون دختر چه رفتاری داشته که این علاقه تو پدر و پسر بوجود اومده، فکر نمیکنم شرمو حیا جواب درستی باشه!! چون یه دختر تو این سن رفتارشو با مردی همسن پدرشو کنترل میکنه

    چهارم مواظب خودتون و پسرتون باشید. بهترین کار فاصله گرفتن از این خانمه، به نفع هر دوی شماست

  8. 6 کاربر از پست مفید capitan2 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (پنجشنبه 19 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), دختر بیخیال (پنجشنبه 19 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  9. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام.

    من فقط میخوام یه تجربه رو عرض کنم و به قولی سخنی از ره دل داشته باشیم. پیشاپیش سنگینی سخنم رو ببخشید.

    دوست من عاشق یک مرد هم سن و سال شما بود. یعنی با هم دوست نبودیم. این بهانه ای برای دوستیمون شد. به حد جنون میپرستیدش و میگفت عشق به سن و سال نیست و متاسفانه وارد روابط بدی هم با این آقا شده بودن. اون آقا هم آقایی بسیار ثروتمند و خوش پوش بود.

    خلاصه کنم کلام رو.... برای من فقط یک ماه زمان برد تا ایشون رو از اون همه علاقه و عشقش منصرف کنم. چون من بعد های دیگه ای از زندگی رو بهش معرفی کردم که توجه نکرده بود. برعکس هرچی سعی میکرد اون عشق رو تو دلش حفظ کنه نمیتونست. چون دست بالا دست زیاده!

    اتفاقا یکی دیگه از دوستام عاشق مردی بود که ده سال ازش بزرگتر بود و یه ازدواج ناموفق داشت. بسیار عصبی ، حساس و متعصب و منزوی! خانواده دختر شدیدا مخالف بودن. دنبال دریافت صلاحیت از دادگاه برای ازدواج بدون اجازه ی پدر و مادرش بود. خلاصه اونم روزی نیم ساعت مکالمه بسش بود تا مجابش کنم راهش صحیح نیست. و البته طولی نکشید که با پسری نامزد کرد و همیشه بابت اون مورد ازم قدر دانی میکنه!

    من چندان واسطه امر خیر نبودم. اما نظر خیلی ها رو در مورد مثلا "عشقشون" عوض کردم و از یک رابطه اشتباه بیرون کشیدم. (دو به هم زن) میدونید چرا؟ چون قبل از اونها بارها و بارها خودم رو از روابط غلط نجات دادم. همین پیش پای شما از شدیدترین وابستگی ممکن خارج شدم. دشوار نیست چون اولین چیزی که یک علاقه رو متزلزل میکنه ضعف هاشه.

    تجربه آوردم واستون که فکر نکنید آره قید همه چیز رو زدیم و به هم رسیدیم و تمام! ما برای عشقمون ایثار کردیم و جنگیدیم و حالا خوشبخت ترین زوج جهانیم! بله، شما همچین تجربه ای داشتید و موفق بودید و فکر میکنید همیشه جواب میده. اما هر گردی گردو نیست.

    و همه چیز به اینجا خلاصه نمیشه. مساله از جایی شروع میشه که اگه پسرتون هم با این مورد کنار بیاد تا عمر دارید شک و تردید عین خوره به جونتون میوفته. نکنه وقتی من نیستم پسرم میره مخش رو بزنه؟ نکنه از پسرم بیشتر خوشش بیاد؟ من هر روز کم توان تر میشم و اون هر روز برومند تر و جذاب تر، چرا با هم میخندن؟ و البته تمام اینها یه دعوا در پی داره. دنیای واقعی خیلی با ایده آل فرق میکنه. شاید شک هاتون محقق هم بشه. همین حالا آثاراش رو در خودتون میبینید!

    و حالا اگه کنار نیاد و ترکتون کنه! بهتره بدونید عذاب وجدان بزرگترین علاقه ها رو هم نابود میکنه. چون نمیذاره زندگی کنید، نمیذاره لذت ببرید. مثل بیماری یا تهوع شدیدی که لذیذ ترین غذا هارو پس میزنه. خانوم های حامله شاید خوب درک کنند که از غذایی که توی تهوع میخورن برای همیشه متنفر میشن. چون به زودی اون رو عامل حال بد و خاطرات بدشون میدونن.

    بازم دارم با تجربه عرض میکنم حضورتون نه علمی و روانشناختی! وای به اون روزی که حس کنی خدا رو سر این معامله باختی نه حتی فرزندت رو! چون هر بار یاد خدا بیوفتی چهره پسرت میاد مقابلت.

    ولی آه میدونم تا این راه رو نرید مجاب نمیشید. یاد کیلیپی افتادم. دو تا گوره خر کنار یه مرداب بودن. جسمی روی آب شناور بود. یکیشون میگفت این چوبه، یکیشون تمام تلاشش رو میکرد تا به دیگری بفهمونه تمساحه ولی دیگری توجیهاتی حتی علمی میاورد که بگه نه این یه چوب شناور روی آبه. آخر سر تمساح گورخر اولی رو خورد و اون یکی باور کرد که چوب نیست و تمساحه... یه گور خر دیگه اومد، حالا هرچی این سعی میکرد بهش بفهمونه تمساحه اون میگفت نه این چوبه و واسش دلیل میاورد و این ماجرا ادامه داشت.

    بله، خیلی ها به من گفتن این که از دور میبینی چوب نیست، تمساحه، ولی من خیلی ادعام میشد که حالیمه و حواسم جمع و مثل بقیه نیستم! تا اینکه به چشم دیدم و تاوان سختی دادم. حالا هرچی من به شما بگم این تمساحه احتمال 99% توجیهات خودتون رو میارید و میگید چوبه! میدونید چرا؟ چون تو این حال که باشی دوست نداری باور کنی تمساحه... چون باور های قشنگی بهش متصل اند، چون یه جان تازه گرفتی، چون تا حالا تلاش نکردی احساس های ناب و زیبا تجربه کنی و توی پول و شهرت و شغل و ظواهر زندگی پیله کرده بودی، حالا تقدیر چیزی برات پیش آورده که منتظرش بودی و دوست نداری از دستش بدی! چون فکر میکردی توی نعمتی اما توی نعمت نبودی. و باز اینا رو هم از تجربه میگم. چون منم یه دختر 24 ساله ام، خونه دارم، ماشین دارم، شغل و شهرت دارم، اما در به در دنبال آرامشم. چیزی که بهم حیات بده. قبلا منتظر سرنوشت بودم. اما حالا دیگه نه. حالا تمام تلاشم رو میکنم تا خودم برای خودم آرامش، خوشبختی، عشق و محبت و شادی رو به ارمغان بیارم. دل به سرنوشت و پیشنهاد های پوچش نمیبندم. از هر فرصتی برای خوشبختی خودم استفاده میکنم.

    مثلا اگر مورد شما برای من پیش میومد، میترسیدم، میلرزیدم، سست میشدم، اما از هم نمیپاشیدم، درست مثل پروانه ای که از پیله در میاد خوشبختی خودم رو در خشنودی خدا و حضور و لبخند فرزندم جست و جو میکردم. گاهی گذشت انسان رو از وصال خوشبخت تر میکنه. با هر بار یادآوری کارت احساس غرور میکنی، با هر لبخند پسرت به خودت میبالی، هرجا حرف گذشت و فداکاری میشه به خودت افتخار میکنی، هر پاسخ متقابلی که از جهان میگیری (که حتما هر عملی عکس العملی از جهان داره) خدا رو شکر میکنی. پخته تر و قدرتمند تر میشی...

    این موارد معمولا وقتی کیفیت و عمقش به آدم روشن میشه که ازش فاصله بگیره.

    من نمیتونم برای شما نسخه ای بپیچم. اما توصیه میکنم: حداقل یک مدت از این مسئله فاصله بگیرید و فکر کنید. (چون وقتی درگیر موضوعی هستید عقل از کار میوفته) و قبل این مدت هم اصرار و تعجیل بر پاسخ دادن به عرایض بنده نداشته باشید. ضرر که نمیکنید؟ میکنید؟
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  10. 10 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (جمعه 20 شهریور 94), فرشته مهربان (جمعه 20 شهریور 94), گیسو کمند (شنبه 21 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (پنجشنبه 19 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), شیدا. (پنجشنبه 19 شهریور 94), صبا_2009 (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  11. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جناب فرزام محترم

    با شما ا ز حقایق و وقایع گفتن بدیهی است که راه به جایی نمی برد پس یکراست می رویم سر همان خانه که شما می خواهید: انجام دهید.
    شما به زعم خود عاشقید، همه چیز تمام، مانعی هم نمی بینید، پس معطل چه هستید؟!
    می ماند پسر شما؛ با او هم اگر همانطور که با هم تا کرده بودید موردتان را مطرح کنید چرا ایرادی باقی بماند؟!
    شما باهم صحبت کرده بودید، قرار گذاشته بودید که اگر برای ایشان موردی پیش آمد با شما در میان بگذارد؛ حالا قضیه بر عکس شده؛ خب با او در میان بگذارید.
    شرط رفاقت و صداقت مگر غیر از این حکم می کند؟!
    حقیقت را به او بگویید و از همفکریش استفاده کنید.
    مگر قرار نبود خانواده ها در جریان بوده و از این طریق اقدام صورت بگیرد؟
    خب بخواهید در کنار شما باشد و قضیه را باهم رهبری کنید و در این میان همانطور که از او توقع داشتید از خود رأیی و توجیه و سماجت به نفع خود و نادیده گرفتن به قول خودتان نظرات خانواده ها بپرهیزید.
    تا به حال که چیزی خارج از قواعد موضوعه خودتان نگفته ام؟!
    پس چرا می خواهید خودتان را هم دور بزنید ؟!
    از اینها نمی گویم و از اینکه دختری که در سن 23 سالگی با توصیفاتی که از وضع خانوادگی و زندگی ایشان داشته اید، چنین جسارتی را پیدا کرده که بتواند با مرد کاملی مثل شما ارتباط بگیرد و مکنونات قلبی خود را در میان بگذارد.
    دختری که راحت می شکند و اشک می ریزد و در نهایت سادگی و بی تکلفی دل می برد و می داند که چه می کند، او هم به نوعی مثل شما فراز و نشیب هایی را از سر گذرانده، بد و خوب هایی را دیده، سبک سنگین هایی کرده و محک و معیارهایی زده که اینطور مطمئن در سنی که برایش آغاز است درفرصتی کوتاه به تصمیم نهایی رسیده است.
    " ان کیدکن عظیم" اشتباه برداشت نکنید، مقصودم اشاره به هیچ رذالت و شرارتی ندارد. این جنس و خاصیت چنین اشتیاقی است.
    و آدم آدم آدم هنوز از اولین هبوط خود سر برنداشته بارها و بارها دست دراز می کند و هبوط دیگری را می طلبد غافل از آنکه ریشه آن در قلبش آبیاری می شود و خود کرده را تدبیر نیست .

  12. کاربر روبرو از پست مفید تروولث تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94)

  13. #37
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,022 در 7,409 پست

    Rep Power
    1094
    Array



    با سلام

    احساس و عواطف شما کاملاً قابل درک هست ، مردی که با احساس و دنیایی رمانتیک دختری را که دوست دارد با مبارزه بر سر عشق ، به همسری انتخاب می کند و قطعاً با او روزهای شیرین و زیبایی داشته که بعد از رفتن همسرش به سرای باقی روزگار را با خاطرات عاشقانه اش با او و پروراندن و یزرگ کردن یادگاری که از او برایش باقی مانده یعنی همسرش سپری کرده و هر آنچه بر می آمده برای یادگار همسرش به انجام رسانده و از احساس و نیازهای خودش که اشاره کرده گذشته تا به پای او بریزد و یاد همسرش را به شریکی دیگر در زندگیش جایگزین ننماید و ....

    اکنون در دوران رشیدی فرزندش دست تقدیر او را با آشنایی دیرین روبرو می سازد و دخترک او که .... هم پسرش دل در گرو او دارد هم می بیند عجبا خودش نیز دل در گرو دارد و ای باز عجبا که دخترک هم دل به او بسته و این وسط مثلثی عشقی در دنیایی رمانتیک آفریده شده .....

    آری
    قابل درک است با دنیایی رمانتیک و قصه وار ..... اما واقعیت فراتر از این احساسات است ....

    قلم شیوا و بیان لطیف و ماجراهای شما ، هم خودتان را از بعضی واقعیتهای دیگر وجوتان بی خبر ساخته ،هم مانع توجه دیگران به شناخت ابعادی دیگر از وجودتان می شود البته این بخاطر قوتهای زیاد شما هست که هم ، به شخصیتتان باز می گردد ، هم نوع کار و فعالیت و نقش اجتماعیتان .... اما
    ضعفایی در شما نهان مانده که اکنون این ماجراها را تلنگری بدانید برای اینکه بخواهد از این بابت شما را به خودتان بشناساند و متوجه آسیب پذیریتان سازد و بهوش آورد که اگر بخواهید پله ای دیگر از قوت و موفقیت را صعود کنید و عروجی شخصیتی داشته باشید که شاید شود پاداش فداکاریتان ، این فرصتی هست برایتان در عین تهدید که اگر تهدید را بپذیرید سقوط خواهید کرد با آسیب های زیاد و اگر فرصت را دریابید و بهره بگیرید عروجی خواهید داشت ای بسا یک شبه ای ره صد ساله روید .... و لذتها از آن خواهید برد.



  14. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (جمعه 20 شهریور 94), نیکیا (جمعه 20 شهریور 94), مهرااد (جمعه 20 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (شنبه 21 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94)

  15. #38
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,022 در 7,409 پست

    Rep Power
    1094
    Array

    و اما
    حق مطلب :

    از زمانی که همسرتان از دست رفت و شما و پسرتان تنها ماندید با همان دنیای رمانتیک عاشقانه خود ادامه زندگی با خاطرات همسر و فداکاری برای پسر را برگزیدید و نیازی که اشاره داشتید را نادیده گرفتید البته به غلط چون به قول خودتان خانه شما از شکل طبیعی خانواده که بسیار مزایا دارد که جای بحثش نیست محروم مانده و غافل ماندید این دو ضعف را در پی دارد که امروز در طی زمان می توانید به خوبی درکش کنید اگر بخواهید و وضعیتی که برایتان پیش آمده انگشت اشاره ای به این ضعفهاست و برای همین پیش آمده که شاید شما با تلنگری اینچنین بتوانید پی ببرید ....


    1 ــ خودخواهی

    2 ــ مهر بی تناسب



    بقیه در پست بعدی

  16. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (جمعه 20 شهریور 94), نیکیا (جمعه 20 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94)

  17. #39
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,022 در 7,409 پست

    Rep Power
    1094
    Array



    1 – خودخواهی :

    اینکه شما خود را از داشتن همسری در زندگی محروم ساختید که مناسبات با او آموزه های زیادی برای پسرتان در همسرداری و قوام شخصیت و ..... در پی داشته و در سنین حساس کودکی اورا از داشتن مادری که می توانست به خوبی سهیم در رشد و قوام شخصیتش باشد ( که امروز قطعاً خلاء آنرا در روند گرایش به دختر مورد اشاره بدون شناخت کافی و پشتوانه عقلانی شاهدید ) فقط بخاطر اینکه با خاطرات همسری عزیز که از دست رفته سرکنید و تصور فداکاری برای فرزندتان ، بدون در نظر گرفتن اینکه
    شما هرقدر هم به خوبی عمل کرده باشید باز هم در جنسیت ، نقش یک مادر و اثرش بر شخصیت پسر را نمیتوانید انکار کنید ، و این خودمحوری بوده ( ببخشید که رک میگم ) و اساساً ازدواج مجدد شما در آن وقتی که برای فرزندتان بسیار مناسب و لازم بوده هیچ منافاتی با حفظ خاطره خوب همسرتان و خدمت رسانی به پسرتان نداشته ( و آنچه شما دلیل این محروم ساختن آورده اید تنها عقلانی سازی هست که به همان روش اکنون هم در این موضوع دارید عقلانی سازی می کنید یعنی منطق حقه تاییدش نمی کند)

    اگر روش و رویه شما بنا به عشق به معنای حقیقی اش به همسر از دست رفته اتان در میان بوده باشد که چنین عشقی محدودیت زمان و مکان ندارد و محرومیت آفرین نباید باشد لذا این نوع عاشق پیشگی و تصور فداکاری خطای شناختیست .....

    همچنین
    حبس نیازهای خود که با داشتن همسری مناسب تأمین میشده نیز ظلمی در حق خودتان بوده و یک زن که در این صحن و سرای سرزمینی می توانست در کنار شما زندگی ای شیرین و سازنده و ..... را تجربه نماید که امروز فوران یافته در مواجهه با دختری که تناسب منطقی برای زندگی مشترک با شما ندارد و این احساس ورزیهای هردو طرف پشتوانه عقلایی و منطقی ندارد ، تعابیر شما از روحیات و خلقیات او به عنوان محسنات کاملاً گویای یک سری ویژگیهای معمولی هست اما شما با آب و تابی مسحور کننده البته برای خودتان بیانش می دارید گه گویی روی زمین دیگری چون او نیست ... لقب فرشته و حتی دختر کوچولو همه بار احساسی دارد نه منطقی ( خطای شناختی غلو و مطلق نگری) و این نیز خودخواهی هست که او را در گیر خود و شرایط خود کنید در حالی که کاملاً احساس محور بودن اون دختر و بدور از عقلانیت دلبسته شما شدنش که حاصل جذب روحیات رمانتیک شما شدن هست و احتمالاً خلائی که از ناحیه پدر و ارتباط با او دارد آشکار است ....

    او قعطاً در سالها بعدش وقتی شما پا در سنین کهولت می گذارید پشیمان خواهد شد ... درهمین زمان هم بعد از ازدواج و فروکش کردن احساساتش کافیست چند جا با او ظاهر شوید و بازخورد اینکه پدرش هستید را ببیند و مغموم شود و چطور امکان اینکه بعد از فروکش کردن احساساتش جذب پسر شما شود را نمی دهید! و چقدر ساده انگارانه می گویی پسرتان باید شما را درک کند و رمانتیک وار بخاطر عشق شما در پاسخ به زحماتتان فداکاری کند و در این رقابت کنار بکشد و عرصه را به شما واگذارد و ..... هرگز و هرگز انتظار چنین اتفاقی را نداشته باشید ( آیا می خواهید به احساساتش دستور دهید که فداکاری کن یا او دستور دهد که فروکش کنید که پدرم در حق من فداکاری کرده ....؟!!!

    باید بدانید ورود این دختر به عنوان همسر شما به خانه شما همانا و ضربه شدید خوردن پسرتان ورفتنش از نزد شما یا ماندن و رنج بردن و نفرت یا عشق بیشترش به همسر شما همانا و چه بسا نزدیک شدن به همسر شما بی اختیار و از روی احساس محوری همانا و .....

    اگر کمی فقط کمی فاصله بگیرید از احساسات رمانتیکتان و عقلانی سازیها و خود را محق دانستن ها و آبیاری احساساتتان با توصیف های مثبت عاشقانه و بسیار احساسی ....
    می توانید آسیب های آنچه شما میل دارید برای آن دختر و پسرتان را بسیار مهمتر از حرف مردم و رسوایی بدانید و غفلت از همین یعنی تایید ضعفعی که اشاره داشته ام



  18. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (جمعه 20 شهریور 94), نیکیا (جمعه 20 شهریور 94), مهرااد (جمعه 20 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (شنبه 21 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), عشق آفرین (شنبه 21 شهریور 94)

  19. #40
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,061
    امتیاز
    147,577
    سطح
    100
    Points: 147,577, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,022 در 7,409 پست

    Rep Power
    1094
    Array




    2
    مهر بی تناسب یا مهر طلبی شما ....

    اینکه فرمودید سالها عمر و جوانیتان را برای پسرتان گذاشته اید و حالا نوبت اوست که ادا کند و این را حق خود می دانید که پاسخ زحمتهایتان را همینجا و در همین مورد بدهد یعنی گذشتن از دختری که اگر حساب محاسباتتان عادی باشد برای او عادی تر و معقول تر است خواهان این دختر بودنش تا برای شما ، یعنی شما در این سالها بی چشمداشت پسر بزرگ نکرده اید و یادگار همسر نپرورانده اید که امروز بدون در نظر گرفتن تبعات آنچه دلتان میخواهد برای خودتان و عوارضش بر فرزندتان و آن دختر احساساتی ، انتظار دارید که او پاسخ زحمتهایتان را اینگونه بدهد که این دیگر فداکاری نبوده بلکه معامله است که هم انتظار پاسخ ، هم اینگونه پاسخی نشان از ضعف شماره یک و دو توأمان هست


    با این اوصاف شما در
    موقعیت فرصت هستید که :

    1 - بدور از خودخواهی و مهرطلبی قاطع بر خواهش نفس پای نهید و آن دختر را از خود ناامید و دور دارید و حتی تندی کنید و به پسر هم تفهیم کنید به دلایلی که بهتر هست فعلاً سئوال نشود از این خواسته دست بردارد .... اگر قانع نشد بگید که متأسفانه او بجای اینکه جذب تو که سن و سالت به او نزدیک است شود جذب من پدرت که جای پدر او هستم شده و بیان کرده و با این احساسات صلاح نیست او به زندگی ما وارد شود و حتی ما رابطه امان با او و خانواده اش را ادامه دهیم و با دختر هم قاطعانه و به تندی رفتار کنید و اعلام قطع ارتباط خانوادگی نمایید و چنین کنید ... که زهی سعادت و بهره که خودتان و پسرتان خواهید برد بکذریم از اثرات تکوینی مثبت آن

    و در
    موقعیت تهدید هستید که :

    2 - می توانید چنین نکنید و راهی که بیان کردید را بروید و به خواهش نفس برسید که قطعاً سقوطی دردناک و تبعاتی شاید جبران ناپذیر و عقب گردی شدید خواهد بود

    تا شما چه راهی را انتخاب کنید



  20. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (جمعه 20 شهریور 94), Farzam_48_vekaalat (پنجشنبه 02 مهر 94), katayoun (جمعه 20 شهریور 94), نیکیا (جمعه 20 شهریور 94), مهرااد (جمعه 20 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 20 شهریور 94), اعجاز عشق (شنبه 21 شهریور 94), باغبان (جمعه 20 شهریور 94), عشق آفرین (شنبه 21 شهریور 94)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.