دیشب خانومم حالش بد شد بردمش دکتر. اولش قبول نمی کرد ولی به زور گفتم باید بیای بریم. هیچ حرفی هم باهام نزد. فشارش افتاده بود. اومدیم خونه سریع رفت اتاق و قفل کرد و خوابید.
کاربر محترم رهدخت
من در عین حال که موضوع رو جدی گرفتم و دارم راه درست رو طی می کنم، هنوز امیدوارم زندگیمون درست بشه. خانومم فعلا که حاظر نیست باهام صحبت کنه. از خونه هم وقتی من نیستم بدون اجازه می ره بیرون و نمی دونم کجا می ره. ولی حدس می زنم بیشتر با خواهرش و مادرش در ارتباط باشه.
کاربر محترم آرنیکا
منم می خوام خشمش رو خالی کنه و از نظر روحی به تعادل برسه. زیاد کاری به کارش ندارم و فعلا هر کاری دوست داره می کنه. منم چاره ای جز صبر ندارم. زیادم سمتش نمی رم تا عصبی و خشمگین بشه.
من غذا هم درست می کنم یا می خرم اون نمی خوره. خودش جدا درست می کنه. البته واسه هر دومون.
به نظرتون تا کی باید صبر کنم؟ خیلی خسته ام؟ به نظرتون وقتی مهریش رو گذاشته اجرا می شه این زندگی رو درست کرد؟
کاربر محترم paiize
من همه پست ها رو می خونم ولی خانومم به واقع منو گیج کرده. هر کاری می کنم مقصرم و واقعا نمی دونم چه رفتاری رو داشته باشم. تو این تایپیک هم می یام تا هم آروم بشم و هم راهنمایی بگیرم. هرچند الان اوضاع خیلی سخت شده.
من دوست دارم زندگی رو شاد و قشنگ کنم ولی بهم حق بدید که دل و دماغ هیچ چیزی رو نداشته باشم. چندماهه که دارم تلاش می کنم. ولی فایده ای نداشته. از طرف دیگه من حاضر نیستم واسه جدایی اقدامی کنم.
کاربرمحترم دختر آریایی
منم به این نتیجه رسیدم هر چی التماسش کنم بدتر می شه چون واقعا چندوقت پشت سر هم منطقی صحبت کردم و بهش اصرار کردم یک فرت بده ولی قبول نکرد. الان دارم سکوت می کنم و صبر.
همسرم خودش نمی ره درخواست طلاق بده و می گه توافقی. چون می دونه چیزی بهش نمی رسه. مهریه رو هم چیزی ندارم که بدم و ماشینم رو هم به نامش زدم.
از دوستان می خوام توی موارد زیر راهنمایی کنند:
به نظرتون تو این چند روز بهش بگم که بره شکایتش رو پس بگیره و دادگاه مهریه نریم یا نه؟ می ترسم اگه بهش بگم فکر کنه ترسیدم و بیشتر تحت فشار بزارم.
به نظرتون مادرم و خواهرم رو بگم برن با خانومم صحبت کنند؟ آخه بعدا ممکنه خانومم بگه چرا نیومدن. هرچند مادرم چندبار بهش زنگ زده و دعوت کرده ولی جواب نداده. از یک طرف دیگه می ترسم برن و چیزی بگن اوضاع بدتر بشه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)