حالم خوب نيست....همش با خودم فكر مي كنم كه اين پاسپورت كجا گم شده.يك حسي مي گه غير ممكنه بيرون افتاده.از اون ور هم تو اين خونه فسقلي كجا مي تونه افتاده باشه...كاش قبل از اين كه كسي بفهمه پيدا بشه...كااااااااش
تشکرشده 901 در 185 پست
حالم خوب نيست....همش با خودم فكر مي كنم كه اين پاسپورت كجا گم شده.يك حسي مي گه غير ممكنه بيرون افتاده.از اون ور هم تو اين خونه فسقلي كجا مي تونه افتاده باشه...كاش قبل از اين كه كسي بفهمه پيدا بشه...كااااااااش
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
ویرایش توسط پرنده غريب : سه شنبه 03 اردیبهشت 92 در ساعت 16:27
rozaneh (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), صاعد (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)
تشکرشده 8,600 در 1,498 پست
(۳ کاربر از پست مفید پرنده غریب تشکر کرده اند)
کجای این پست مفیده من نفهمیدم!!! اینکه میگه حالش خوب نیست! یا اینکه پاسش گم شده؟
جایی میخوندم فیس بوک جاییست که اگه خبر مرگ آدم رو هم بذارن اونجا، لایکش میکنند!
راستش جدیدا من هم یه معضلی پیدا کردم که فکر کردم شاید همدردی چاره اش کنه:
یعنی کار از منتقد درونی و بیرونی و ذهن سطحی و این حرفها گذشته. کلا ذهنم اونقدر زیادی میره تو عمق، یادش میره بیاد رو سطح!
ماجرا از این قراره که آرزو بدل یه چایی گرم موندم! چایی هل و دارچین دار میریزم نبات هم اضافه میکنم میذارم یه خورده از درجه جوش ۱۰۰ درجه پایین تر بیاد بشه خوردش. اما زمانی یادم میافته که چایی شده عین آب حوض!
نه یکبار، نه دوبار، اونقدر تکرار میشه که کلا میتونم بگم از خوردن چایی گرم محرومم!
البته تصغیر کامپیوتر و اینترنت هم هست ها!
چه کنم!
راهکاری سراغ دارید؟
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), صاعد (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)
تشکرشده 2,343 در 504 پست
تشکر من یعنی
پرنده غریب عزیز مشکلتو خوندم خیلی ناراحت شدم باهات همدردی می کنم و امیدوارم زودتر مشکلت حل بشه
وقتی راه حلی ندارم که بگم فقط همین تشکر و همدردی کردن از من بر میاد
پرنده غریب امید وارم زود پاست پیدا بشه و از نگرانی در بیای
راستی به سفارت سر بزن شاید کسی پیدا کرده باشه و تحویل سفارت داده باشه .
rozaneh (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), پرنده غريب (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), بی دل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
تشکرشده 2,912 در 637 پست
taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), صاعد (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)
تشکرشده 8,600 در 1,498 پست
از شما کاربر گرامی صابر تشکر میکنم که به من کمک کردی بتونم این همه معنا (۴ خط) را که با یک کلیک تشکر میشه رسوند بشنوم! بخصوص خط سوم و چهارم اش رو!
از این پس هر کی هر مشکلی داشت پای پست اش تشکر میزنیم که باهاش همدردی کرده باشیم.
میگم روزانه! چرا پس با من همدردی نکردی، پست من هم حاوی یک مشکل بود.
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), پرنده غريب (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), صاعد (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)
تشکرشده 2,385 در 431 پست
دوستان !بی دل و من و... همه میدونیم تشکر یعنی همدردی!ولی گاهی بیان یه حال بد یا صحبت کردن درمورد یه چیز استرس آور نه تنها کمکی نمیکنه بلکه وسعت مسئله رو تو ذهن آدم بیشتر میکنه!
ولی غلبه کردن به این احساس و راه حل مناسب پیدا کردن به آدم کمک میکنه!
در ضمن روحیه ی طنازانه ی بی دل و من و پدربزرگ و....رو تو تالار تقریبا همه میشناسن و اکثر پست هامون حتی وقت جدی اند یه کم طنز هم تو دلش داره
بگذریم
حال من از لحاظ روحی خوبه ولی از نظر جسمی سرم خیلی درد میکنه!
فردا هم باید از کله ی سحر برم کلاس!
امیدوارم حال روحی همه بچه های همدردی هم خوب خوب باشه
موفق باشید
فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), پرنده غريب (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), بی دل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
کسی از نادیا 7777 خبر نداره؟
taraneh89 (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), فکور (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), پرنده غريب (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), بی دل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
اتفاقا تو ذهن من هم بود فکر کنم رفته خونه بخت که دیگه نمیاد راستی بی دل جان حتما خوردن چای داغ برات انقدر اهمیت نداره که بخوای به دقت کنی ولی بهتره چای رو بعد ریختن بذاری جلو چشمت یا اگه خیلی برات مهمه بعد ریختن چای ساعت موبایلت رو رو 5 دقیقه بعد تنظیم کن تا از این موهبت الهی محروم نمونی خوب خدا رو شکر می کنم که تونستم یه معضل از یکی از افراد جامعه رو حل کنم خدا بهم توانایی بده همیشه در خدمت اجتماع باشم
- - - Updated - - -
راستی نمیدونم چرا نمیتونم با پاراگراف بندی بنویسم وقتی فاصله بین خطها میذارم بدتر همه کلمات رو میچسبونه چرا تالار این مدلی شده
پرواز کن آنگونه که می خواهی
وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
rozaneh (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), پرنده غريب (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), بی دل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
تشکرشده 8,600 در 1,498 پست
مرسی فکور عزیز که به مشکل من توجه کردی.
اون قدیما مادرم شونصد بار چاییمو گرم میکرد. الان هم وقتی همسرم خونه است هی میگه >بخور چاییتو یخ کرد<
وقتی تنهام، چاییمو میذارم نزدیکم ولی کافیه سرم به کار گرم شه یا بخوام یه دقیقه برم تو اینترنت یا حواسم به تلویزیون پرت شه. که تقریبا همیشه هم این اتفاق میافته.
تا بحال به کوک کردن ساعت فکر نکرده بودم ولی فکر میکنم ایده کارسازی باشه. امتحانش میکنم. البته که چایی داغ مهمه!
آره خدا خیرت بده که مشکلمو حل کردی. خدا انشا الله شما رو برای اجتماع نگه داره.
میکم راستی منم با این سیستم جدید تالار خیلی مشکل دارم. مثلا وقتی که پستی را تایپ میکنم و میخوام ارسالش کنم نمیره میگه باید صفحه را رفرش کنی. صفحه را که رفرش میکنم اونوقت باید از نو لاگین کنم.
دیگه اینکه آخرین ارسالهای انجمن را قدیم اگر روش کلیک میکردی یکراست میبردت به ارسال آخر همون انجمن. اما الان میاره به اولین ارسال بعد باید کلیک کنی روی آخرین ارسال تا ببردت اونجا.
دیگه اینکه واقعا با این شکلک ها مشکل دارم. قدیما چهارتا بیشتر شکلک نداشتیم اما خیلی به کار میومدند و میدونستیم چی به چیه. اما الان شکلکها اونقدر ریز و زیاد و شبیه به هم هستند که زمان زیادی میبره تا بفهمم چی به چیه. به همین خاطر خیلی وقتها منصرف میشم.
و دیگر اینکه من فرق لایک رو با تشکر نمیدونم! آیا لایک همان رتبه قدیم است؟ خوب وقتی از یک پستی تشکر میکنیم یعنی خوشمون اومد دیگه. نمیشه که از پستی خوشمون نیاد و ازش تشکر کنیم. اینه که فلسفه اش رو نمیدونم. و نمیدونم که وقتی خیلی ذوق میکنیم باید لایک هم بکنیم یا نه لایک هم مثل رتبه های قدیم حساب کتاب داره.
زاستی تو قسمت اعضا آنلاین هم مینویسه: اسپایدر! تو تالار عنکبوت داریم؟ یعنی چه؟
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
ویرایش توسط بی دل : سه شنبه 03 اردیبهشت 92 در ساعت 22:33
asemani (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), فکور (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), پرنده غريب (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), میشل (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), شیدا. (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
تشکرشده 6,903 در 1,648 پست
واااااااای بی دل چقـــــــــــــــــــدر بامزه ای:D
این همه دارم بین ایمیل هام دنبال چیزی میگردم که بخندوندم، هیچی به اندازه پست های تو اثر نکرد...
چطور اینجوری شدی؟
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
فکور (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)