به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1392-1-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,287
    سطح
    28
    Points: 2,287, Level: 28
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کیانای عزیز اصولا سعی می کنم همه رو درک کنم یاد گرفتم از خود گذشته باشم اما بی تفاوتی رو نمیتونم تحمل کنم همسرمن نسبت به من و خواسته هام بی تفاوته . توی این هشت روز من سه بار باهاش تماس گرفتم هر دفعه من !تماسی از طرف اون نبود خط و نشون کشید و من سعی کردم نه قضاوتش کنم نه جواب بدم فقط بهش گوش کردم تا آروم بشه بعدم بهم یپامک داد که بخاطر این زندگی متاسفه!! خیلی دست پیش می گیره اشتباهات خودش رو قبول نداره همش میگه من و خانواده ام بی تقصیریم شما مادیات براتون مهمه .نتوستم بهش ثابت کنم اگه آدم مادی بودم هزار جور براش خرج میتراشیدم اما نکردم چون ملاحظه اشو کردم من فقط میخوام به وظایف اش واقف باشه اون شوهرمه قراره مثلا یه زندگی رو اداره کنه ....بسیار مغرور البته بگم منم دست کمی ندارم منم مغرورم .علت نا امیدی من عدم تلاشش برای بهبود وضعیت کنونیه .بی تفاوتی هاشو که میبینم دلسرد میشم قلبا ازش دلسرد شدم یه جورایی نزدیکه دو ماه که نبود و توی این مدت به نبودش عادت کردم .نمیتونم بهش حرفهای محبت آمیز بزنم حتی به دروغ !بیشترافکارمخرب توی ذهنمه. متاسفانه شخصیت بسیار حساسی دارم و این باعث شده روح و روانم بهم بریزه میخوام حالا میخوام خودم رو جمع و جور کنم روی خودم کارکنم واسه همین نمیخوام زیاد نزدیکش بشم فقط گاهی زنگ میزنم و احوال پرسی مختصر میکنم نمیدونم کار درستیه یا نه ولی یه جورایی حوصله اش رو ندارم.

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام ، خودت میگی رفتار زنانت کم بوده ، این یه چیز خیلی مهمه ،مثه زنا رفتار نکردی ، امر و نهی ، چی بکن چی نکن اینا جواب نمیده خانومم ، یه چیزو خوب فهمیدم اونم اینکه هرچیییی بخوای به مرد جماعت بگی باید با لوندی و دلبری و لوس شدن بگی ،میدونی که منظورم چیه ؟ یه زن باش ، مثه یه زن رفتارکن.

    تو فداکاری کردی میدونم چه حسی داری ولی یا از اول نباید کوتاه میومدی از موضعت یا حالا که کوتاه اومدی دیگه بی خیال شو
    دلت میخواست ازت قدردانی کنه ولی نمیکنن ،مردا قدرت درکش رو ندارن ، به خودت برس و هرچی میخوای بگو بدون رودرواسی و ملاحظه
    ویرایش توسط سپیده ی تاریک : شنبه 03 آبان 93 در ساعت 21:48

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مثلا زنگ میزنی چی میگی یکم دلبری کن اس بده مثلا بگو حالم خوب نیست من فقط تورز دارم بیا پیشم از این که این روزاپیشم نبودی از غصه تب کردم بعدبیا بگو ببینم چی میگه اینقدر باهاش لج نکن اصلا گذشته و فراموش کن صعی کن باهاش یک جور رفتار کنی انگار که میخوای عاشقش کنی انگار که هنوز ازدواج نکردید

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 03 بهمن 94 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1392-1-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,287
    سطح
    28
    Points: 2,287, Level: 28
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از هر دو بزرگوار بی نهایت ممنون
    من حق رو به شما می دم من این وسط بی تقصیر نبودم ولی متاسفانه حس درونم رو نمی تونم تعدیل کنم نمیتونم بهش حتی به دروغ بگم که دلم براش تنگ شده چون تنگ نشده اوایل قهر چرا هی گوشیمو چک میکردم شاید پیامی برام زده باشه اما خبری نبود که نبود.دیگه سرد شدم من اون یه ذره حسی رو که نسبت بهش داشتم رو از دست دادم . من خیلی بدبختم که نمی تونم بهش نزدیک بشم بخاطر اینکه محکم و قاطع گفته من شهرستان می مونم و نمیام شهر شما منم باور کردم که دیگه نمیاد واسه همین میگم برای چی تلاش کنم اینکه نمیخواد اینجا زندگی کنه ، این که شرط رو گذاشته زیر پاش برای چی و کی تلاش کنم؟ هزار تا فکر از این دست که داغونم کرده.

  5. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مگه قصدت ادامه ی زندگیتون نیس؟ باید تلاش کنی که اول رابطتو خوب کنی با همسرت بعد بگی بیاد پیش شما و ....

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 93 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از شرایط ارتباط شما متاثر شدم
    شبیه شرایط من و همسرم که به جدایی و دقیق مثل شرایط دختر داداشم با همسرش هست که به طلاق انجامید
    ببنین دوست من
    من همین شرایط رو در دخالتهای زیاد مادر خانم و خالش داشتم. چنان دخالتی می کردن که باع شد ما هر روز باهم قهر باشیم
    البته من این رو تونستم کنترل کنم

    شاید شما هم تقصرکاری
    شاید شما هم بی تفاوتی ولی خوب به نر من چند کار باید انجام بدید
    کارایی که من انجام دادم ایناست البته ممکنه شما چون خانمید نتونید
    - سعی کنید از خانواده همسر و کسانی که دخالت می کنن دورباشید و همسرتون هم دور نگهداریید (البته سعی کنید چون شما نمی تونید مجبورش کنید و این اوضاع رو بدتر نکنه)
    - ارتباط خودتون رو هم با اونا کم کنید
    - سعی کنید بهش بفهمونید که ار دخالتهای اونا ناراضی هستید
    اگه مطمدنید که واقعا کنار اونا برای شما اهمیتنی قائل نیست پس ممکنه شما رو دوست نداشته باشه

    خوب فکر کنید.
    سنجیده عمل کنید

    دختر داداشم برای همین مواردی از شوهرش طلاق گرفت
    البته خدا جدایی رو برای هیچ کس نیاره چون من این شرایط رو درک کردم


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  3. چطور با پیامک های یکی از آشناهام که مردهست برخورد کنم؟
    توسط golemordab در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 بهمن 92, 14:40
  4. فکر می کنم حرف زدن به ناله می کشد و ناله پیش دیگران شرک است و....
    توسط جاثیه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 29 آذر 92, 21:32
  5. چگونه به آرامش ذهنی دست پیدا کنیم؟
    توسط rozaneh در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 تیر 92, 19:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.