به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    تداعی عزیز گفتم مادرم مشاوره رفته ولی فایده نداشته اونا همون کارای خودشونو می کنن انگار این بدبختی نمیخواد هیچ وقت دست از سرمن برداره آرزوم یه بار پدر و مادرم با واسه 2-3 هفته با هم خوب باشن دعوای اونا رو من خیلی تاثیر گذاشته از دست کسی هم کاری بر نیومد منم باید با درد خودم بسوزم و بسازم ممنون که نوشته هامو خوندید

  2. کاربر روبرو از پست مفید sara20 تشکرکرده است .

    sara20 (جمعه 03 شهریور 91)

  3. #22
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    سلام سارا خانم،

    نوشته های شما را خواندم. شما هم همان جایی قرار داری که من سالها قرار داشتم.
    شاید دیگر بریدی و حتی دیگر حاضر هستی که پدر و مادرت جدا شوند و این دعواها تمام شود.

    من هم نتوانستم پدرم را راضی به رفتن پیش مشاور کنم. مادرم خودش پیش مشاور می رفت و خیلی از پدرم خواست که او هم حتی یک بار بیاید. ولی نیامد.

    اگر شما بتوانی این حرکت را انجام دهی، کار بزرگی کرده ای.
    اول از همه باید شما با برادرانتان رابطه صمیمی تری داشته باشید و حامی یکدیگر باشید. و بعد باید بنشینید و به فکر چاره ای باشید.
    یک پدر دخترش را خیلی دوست دارد. اگر بتوانی از علاقه او به خودت استفاده کنی و با او به مشاور بروی خیلی خوب است. یا اینکه اول تو بروی به مشاور، و از مشکلات خودت بگویی. بعد مشاور با پدرت تماس بگیرد و بگوید حال دختر شما زیاد خوب نیست، اگر می شود شما پیش من بیایید تا راجع به او صحبت کنیم. و حداقل اینطوری پای او به پیش مشاور باز می شود. نمی دانم این راه خوب است یا نه.

    وقتی با هم دعوا می کنند اگر می توانی از آنها بخواه که ادامه ندهند. واگرنه سعی کن بروی به اتاقت و در را ببندی و گوش ندهی. می دانم چقدر اذیت می شوی و چه حالی داری...

    همه سعی خودتان را بکنید. باید تلاش کنید این زندگی از هم پاشیده نشود. البته مشکلات شما را نمی دانم، شاید واقعاً به جایی رسیده اند که تنها راه جداییست...

    خدا بزرگ است. به او توکل کنید.

    آیا کسی در خانواده شما یا در آشنایان شما هست که هم پدرت و هم مادرت او را قبول داشته باشند؟ شاید چنین کسی بتواند پا در میانی کند.

    البته فکر می کنم مشکلات آنها ریشه دار باشد و هیچ چیز مثل یک مشاور خوب نیست. آنها باید چند جلسه پیش مشاور بروند.

  4. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (یکشنبه 01 اسفند 89)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    دوست خوبم از راهنمایی هایی که کردی ممنون من خودم بیش از هزار بار به پدرم گفتم که اصلا من مشکل دارم منو ببرید پیش مشاور ولی پدرم میگه من مشاوره نمیرم اگه میخوای خودت برو یا با مامانت ، درباره رابطه با برادرم چون تا حالا زیاد با هم صمیمی نبودیم نمی تونم باهاشون صمیمی باشم یعنی اگه راستشو بخواهید من به هیچ کس دیگه اعتماد ندارم اینقدر سنگ صبور مادرم بودم خسته شدم دوست دارم یه روز از خواب پاشم ببینم همه چی درست شده اون موقع ها که بچه بودم چندین نفر آمدن ولی مشکل حل نشد راستش وقتی دعوا میشه اگه تو یه اتاق دیگه باشم اینقدر دلشوره میگیرم که نکنه دعوا زیاد بالا بگیره و یه بلایی سرمادرم بیاد واسه همین میرن پیششون و تا جایی که بتونم آرومشون می کنم ولی چه کنم درسته اونا کم کم آروم میشن و قهرهای چندین هفته ای آغاز میشه و اینجا ما هستیم که باید تاوان این دعواها را بدهیم الان چندباری است که سرنوشت زندگی برادرم بخاطر این دعواها از بین رفت نمی دونم دیگه باید چی کار کنم

  6. 3 کاربر از پست مفید sara20 تشکرکرده اند .

    sara20 (یکشنبه 01 اسفند 89)

  7. #24
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    خیلی خوب بود اگر یک روز از خواب بیدار می شدیم می دیدیم هیچ مشکلی نیست.
    ولی خب، زندگی اینطوری نیست.

    من در جایگاهی نیستم که بخواهم تو را نصیحت کنم. دارم همدلی می کنم.
    باید با این مشکلات کنار بیای، اگر تونستی برای آنها یک راه حلی پیدا کنی. یا حداقل کمک کنی اوضاع بهتر شود.

    ازت پرسیدم چرا رابطه ات را با برادرانت بهتر نمی کنی. جواب دادی چون تا به حال رابطه خوبی نداشتید. این که دلیل نیست، یا حداقل مشکل بزرگی نیست. به نظر من بیشتر با آنها صحبت کن. البته نه حتماً در مورد پدر مادرت. اول از همه سعی کن با آنها دوست شوی. من و خواهرم بهترین دوستان هم هستیم و اگر غیر از این بود تحمل این سختی ها خیلی سخت تر می شد. می توانید با هم بیرون بروید، خوش بگذرانید. آنها هم به احتمال زیاد از فضای خانه خسته هستند. بهتر است که با همدیگر یک محیط بهتر برای خودتان بسازید. حداقلش اینه که اوضاع روحی خودتون بهتر می شه. شاید این در آینده کمک کنه که حال و روز پدر مادر هم بهتر بشه.

    حواست باشه از چاله توی چاه نیفتی! منظورم اینه که نکند برای رهایی از مشکلاتی که در خانه هست به دوستانی پناه ببری که به هر دلیل تو را به دام مشکلات بزرگتر بیندازند. خیلی مواظب باش اگر از کسی محبت دیدی زود به او وابسته نشی. سر خودم همین بلا آمد. برای جبران اون کمبود محبت ها تا از دختری محبت دیدم عاشقش شدم و چقدر ضربه خوردم.

    مشکلات پدر مادرت در چه حد است؟ آیا قصد جدایی دارند؟

    کاش کارشناسان نظری می دادند. مثل اینکه هیچ کارشناسی نه مشکلی که من مطرح کرده بودم و نه مشکل شما را خوانده.

  8. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (یکشنبه 01 اسفند 89)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    دوست خوبم از اینکه میبینم مطالبم را خواندی و نظر دادی خیلی خوشحالم درباره اینکه با برادرام ارتباط صمیمی برقرار نمی کنم چون تا الان هر چی بهشون نزدیک شدم آنها یامسخرم کردن یا طوری برخورد کردن که نمی خوان با من باشن و ترجیح میدن برن خارج از خانه تا در این محیط نباشن و با دوستاشون بیرون برن یا درس و کار منم خیلی دوست دارم مثل اونا باشم بی خیال برم بیرون ولی چون من دخترم محدودیت بیشتری دارم .درباره محبت های بیرونی واقعیتش من اینقدر به همه بدبین شدم و با هیچ کس دردودل نمی کنم هروقت دلم می گیره فقط شروع به نوشتن میکنم و زار زار گریه میکنم یه موقع هایی می گم شاید من خیلی حساسم که این مشکل خیلی برام مهمه شاید این مشکل کوچیکی باشه نمی دونم بازم ممنون میشم بیشتر راهنماییم کنی آخه شما خیلی بهتر شرایط منو درک میکنی

  10. 4 کاربر از پست مفید sara20 تشکرکرده اند .

    sara20 (جمعه 03 شهریور 91)

  11. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara20
    درباره اینکه با برادرام ارتباط صمیمی برقرار نمی کنم چون تا الان هر چی بهشون نزدیک شدم آنها یامسخرم کردن یا طوری برخورد کردن که نمی خوان با من باشن
    چرا مسخره می کنند؟ شاید تو این برداشت را داشتی! می توانی مثال بزنی؟

    من هم خیلی می نویسم. نوشتن خیلی خوبه. آدم با نوشتن به افکارش نظم می ده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara20
    یه موقع هایی می گم شاید من خیلی حساسم که این مشکل خیلی برام مهمه شاید این مشکل کوچیکی باشه نمی دونم
    من هم این فکرها را می کردم و می کنم. بالاخره همه آدمها درگیر مشکلات خودشون هستند. نباید فکر کرد که همه خوشبخت هستند و ما بدبخت!!
    من هر وقت این احساس را می کنم تمام مشکلاتی که دارم را می نویسم و می شمارم. بعد تمام نعمت هایی که خدا بهم داده را می نویسم و می شمارم. اینقدر زیاد هستند که فقط بخشی از آنها را می توانم بنویسم. همین برایم کافیه که بفهمم من خیلی خوشبخت هستم.

    بالاخره شاید خیلی ها پدر مادرشون از هم جدا شوند و اصلاً برایشون مهم نباشه. یا اینکه خیلی ناراحت نشوند. ولی بعضی ها هم خیلی حساس هستند. من هم خانواده ام برایم خیلی مهم بود و این جدایی خیلی برایم سخت بود. برای همین در این سایت هم این موضوع رو مطرح کردم. حداقل فهمیدم که فقط من نیستم که این مشکل را دارم.

  12. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (جمعه 29 بهمن 89)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    حامد عزیز از اینکه وقت می ذاری و مطالبم را میخونی واقعا ممنونم خیلی خوشحالم که به این تالار آمدم از اینکه دوستایی مثل شما که مشکلاتمو میخونن و راهکارهایی بهم ارائه می دن گفتید دررابطه ارتباط برقرار کردنم مثال بزنم مثلا هروقت به مشکل درسی برمی خوردم می رفتم پیششون جز مسخره کردن و اینکه من چقدر خنگم چیزی عایدم نمی شد واسه همین دیگه دوس نداشتم تو این زمینه باهاشون حرفی بزنم هروقت می خواستم راجع به مشکلات حرف بزنم سریع گریه ام می گرفت واسه همین این شد بود سوژه خندشون و چون من خیلی آدم حساس و زودرنجی هستم اصلا دست خودم نیست ازشون خیلی فاصله گرفتم الان رابطم با اونا بد نیست خیلی بهتر از قبل هست ولی آنقدر نیست که اگر دلم گرفت برم پیششون خودمو خالی کنم ترجیح می دهم بنویسم تا اینکه فردا سوژه خنده بشم من تا قبل از اینکه دانشگاه برم همه روزهای زندگی برام تاریک بود خونه جهنم بود حس میکردم هیچ کدام از اعضا خانواده منو نمی خواهن و من براشون مهم نیستم چندین بار مادرم به همه گفته بود که آدم باید برای پسر خودش بیشتر تلاش کنه و به آنها بیشتر اهمیت بده همین حرفاش خیلی منو آزار میداد و همیشه تو خونه طرفداری برادرامو میکرد حتی اگر حق با من بود من باید همیشه کوتاه می آمدم من عاشق خانودامم با اینکه این مشکلات را دارم و زندگی بدون اونها واسم معنا نداره یه موقع ها که پدرم حرف طلاق رو میزنه اینقدر اعصابم بهم میرزه اگر بازم راهنماییم کنید ممنون میشم

  14. 4 کاربر از پست مفید sara20 تشکرکرده اند .

    sara20 (جمعه 03 شهریور 91)

  15. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    خب به نظر من برادرانت کار درستی نمی کنند. آدم نباید شخص دیگری را مسخره کنه، چه برسه به خواهر خودش.
    ولی خب، به نظر من توی دلشون چیزی نیست و نباید فکر کنی که به تو علاقه ندارند. بالاخره وقتی در خانه ای اختلاف هست، روی رفتار اشخاص مختلف خانواده تاثیر منفی می گذاره و هر کسی سعی می کنه خشم درونش رو یکطوری خالی کنه. شاید تو هم یک سری رفتارهای اشتباه داشته باشی که خودت متوجه نیستی. اول از همه ببین اگر از تو رفتاری سر می زنه که برادرانت را ناراحت می کنه، سعی کن دیگه تکرارش نکنی.

    یک راهی که من پیشنهاد می دهم، اینه که سعی کنی به آنها بیشتر نزدیک شوی. خدا رو شکر 3 تا هم داداش داری . ببین با کدوم رابطه بهتری داری، از اون شروع کن. شاید بهتر باشه که نروی پیشش و از غم و غصه خودت بگی. شاید اون حوصله نداشته باشه. بهتره ببینی کی وقتش بازه و بعد سعی کنی یک کاری کنی که اون به تو اعتماد کنه. یعنی راجع به مشکلات خود اون باهاش همدردی کن. بگذار اون هم خودش رو خالی کنه. برایش دلسوزی کن. کم کم رابطه تون بهتر می شه و یاد می گیرید برای همدیگر گوش شنوا باشید. اون وقت او هم به درد و دل تو گوش می دهد.

    ای چشم من گریان مباش
    این گونه اشک افشان مباش
    حیران و سرگردان مباش
    در گردش گیتی رسد روزی به پایان هر غمی
    دست نگار ما داغ دل را گذارد مرهمی

  16. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (یکشنبه 01 اسفند 89)

  17. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 91 [ 23:49]
    تاریخ عضویت
    1389-9-16
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    3,588
    سطح
    37
    Points: 3,588, Level: 37
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    175

    تشکرشده 175 در 96 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    دوست خوبم ممنون که مطالبمو خوندی من بابرادرام در خیلی موضوعات همفکری می کنم ولی نمی تونم باهاشون دردودل کنم اگر مطالب قبلی ام رو خوانده باشی من خودم می دونم که خیلی آدم حساس گاهی اوقات پرخاشگر و عصبی هستم من الان خودم خیلی مشکلات داشتم و خیلی عذاب کشیدم نمی خواهم در آینده زندگی خودم اینطور بشه من باید چی کار کنم چطوری رفتارهای بم و خلاهای عاطفی ام را جبران کنم من بیشتر برای این بود که این تاپیک را زدم چون من که نمی تونم مشکلات پدر و مادرم را حل کنم واسه خودم چه کنم؟

  18. #30
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara20
    من الان خودم خیلی مشکلات داشتم و خیلی عذاب کشیدم نمی خواهم در آینده زندگی خودم اینطور بشه من باید چی کار کنم چطوری رفتارهای بم و خلاهای عاطفی ام را جبران کنم من بیشتر برای این بود که این تاپیک را زدم چون من که نمی تونم مشکلات پدر و مادرم را حل کنم واسه خودم چه کنم؟
    من هم به دلیل همین مشکلات توی این سایت تا به حال 3 تا تاپیک باز کردم. دوستان همدردی کردند. ولی بیشتر در حد همین همدردی می مونه. کارشناسان نظری ندادند که فکر می کنم دلیلش این است که بالاخره مشکل من و شما چیزی نیست که بشود از طریق این سایت حلش کرد. باید سر فرصت پیش یک روانشناس رفت و این قضیه چندین جلسه زمان می برد.

    با این حال اینجا سایت خوبیه :)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.