نه اصلا ناراحت نشدم اتفاقا خوشحال هم شدم که جواب دادی بهم.
منم مث شما خیلی ناراحتم از وضع خودم باهاش بیرون میرم یه روز خوبه یه روز مث برج زهر مار میشینه جلو ادم اعصابمو خورد میکنه.
اگه بخوام رفتاراش رو بنویسم یه طومار میشه و حوصلش نیست که بنویسم ولی همینو بگم که دیگه باورش ندارم دوست داشتنش به درد خودش میخوره و هیچ ذوقی واسه زندگی نداره یه ادم سرد و بی روحه ولی من برعکس احساسیم.
میخوام ترکش کنم ولی ازش جدا نمیشم چون نمیخوام مهریش بیفته گردنم اصلا راضی به یه ریال مهریه دادن به این نیستم چون مهریه در برابر مهر میدن نه بی مهری.
میخوام تنهاش بذارم و سراغشو نگیرم گرجه مث دفه قبلی که گوشیمو خاموش کردم کلی لوس بازی دراورد که ... بازم خرم کنه و موفق هم شد ولی این دفه میخوام کاری کنم که واقعا یا بره دادگاه یا مث ادمیزاد زندگی کنه.
اینجوری پیش بره به خودکشی هم باید فکر کنم چون روانی شدم... روانی به معنای واقعی دیگه خسته ام.. خسته... از تلاش کردن از زندگی کردن از ازدواج از عشق از دوست داشتن از همه چی زده شدم بخاطر یه دختر ننر و لوس...
دلم میخواد داد بکشم دلم میخواد اینقد سرش داد بزنم که اشکش دربیاد به یاد اشکایی که از من دراورد به یاد تحقیراش به یاد زخم زبونای خودش و خانوادش...
- - - Updated - - -
اگه گفته خواب عشقشو دیده اسم نبرده و میدونم ازین حرفای چرت وپرت بچگانه زیاد میبنیه. خواب باباشو میبینه میگه خواب عشقم...ولی خوب کلا بچه بازیاش خستم کرده دیگه تحملم به گلوم رسیده امیدوارم یه انسان اینجا درکم کنه و بفهمه حق با منه
همه عالم حقو به من میدن حتی مادرخانمم میگه تو حق داری ولی چه فایده ... چه فایده... این ادم بشو نیست.. دارم با یه بچه ننر واقعی زندگی میکنم.
[size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . [/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)