به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام صبا جان
    این دوری درسته گاهی لازمه
    اما خانمی سعی کن رابطتون طوری بشه که همیشه دلتون واسه هم پر بکشه
    دعوا و قهر و آشتی راه ننداز
    اینا شاید باعث بشه موقتا نازتو بکشه و ابراز محبت کنه اما در درازمدت اثر منفی داره
    بقول خانم آنی سعی نکن نوازش منفی بگیری
    بزور وادارش نکن بهت محبت کنه.کاری کن از بودن در کنارت هر لحظه لذت ببره
    زیاد انتقاد نکن.اینو از من که تجربه شو دارم بشنو عزیزم.در دراز مدت حتما به ضررت خواهد بود
    بقول معروف خیلی غر نزن.سعی کن رفتارتو کمی هم شده باهاش عوض کنی.ببین چطور جذبت میشه
    سعی کن دوست داشتنی باشی
    اینطور که معلومه همسرت پتانسیلشو داره و اگه کمی روحیاتتو عوض کنی خودش میاد طرفت
    نیازی نیست همه چیز رو به زبون بیاری.با کمی سیاست(مثبت) و محبت حل میشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید lvlahtab تشکرکرده است .

    lvlahtab (پنجشنبه 27 خرداد 89)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام ممنون از همه تون که تنهام نمیذارین مهتاب عزیز به چشم .نمیدونم چرا ولی این دفعه حسم مثل قبل نیست خیلی ارومترم با حوصله تر شدم بنظرم صحبتای شما وبقیه بچه ها چشمامو باز کرد حالا میفهمم که کارای من وافکار من بازتابش اونجوری میشد.خداروشکر اوضاع بروفق مراد هست دیشب بهم گفت میره با دوستش بدمینتون بازی کنه (نزدیک همیم)از پنجره دیدم رفت خونشون واز بازی خبری نیست کلی داغ کردم ولی سعی کردم اروم باشم بهش اس ام دادم که کجا رفتی من میترسم زود بیا بعدم زنگ زدم گفت تا یه ربع میام .اومد من بهش گفتم کجا بودی اونم خیلی اروم به همه سوالام جواب داد ازم عذرخواهی کردو گفت که میخواستن دورهم جمع باشن بهم دروغ گفته .منم بخشیدمش بهم گفت که معذرت می خوام اگه یه وقتی کاری میکنم از روی جونیه.....
    ازتون خیلی خیلی ممنونم شما باعث خوب شدن زندگیم شدین میخوام زندگیه جدیدمو حفظ کنم بازم به کمکاتون همفکریاتون و دلسوزیاتون که ارامش بخش احتیاج دارم

  4. کاربر روبرو از پست مفید saba m تشکرکرده است .

    saba m (پنجشنبه 14 مرداد 89)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام بازم مشکل قبلیم سر باز کرد داشتم از روزای خوش جدیدم لذت میبردم که دوباره همون شد که بود.دیروز شوهرم تعطیل بود میخواستیم بریم بیرون بگردیم شوهرم گفت باشه بعدازظهر که هواهم خنک باشه همون دوستش که گفتم نزدیکمونه زنش مثل اینکه رفته مسافرت یعنی چندروزیه که نیستو شوهرم میره اونورودیروزم نزدیکای ظهر رفت پیشش بعد بهم زنگ زد واسه کارش توضیح دادو گفت دوستش داره میره تو شهر منم واسه اون کارم باهاش میرم منم گفتم باشه بعدش اومدو گفت که نرفته مجبور شدن برگردن چیزی وقت نشد که دوستش زنگ زد بهشو اونم گفت یه سر میرمو میام بعد اومد ناهار خورد نزدیکای 4 بود که گفت من دارم میرم اونطرف منم چون بهم راستشو گفته بود چیزی نگفتم 5.30 بهش زنگ زدم گفت تو دفترم(ما نزدیک محل کارشیم )بهش شک کردم یه مدت بعد دیدم تو حیاط دوستش منم یواشکی دیدشو زدم که چندبار رفت تو خونه دوباره اومد بیرون بهش اس ام دادم که ترجیح دادی یواشکی بری اونطرف واقعا که خیلی بی انصافی تازه داشتم باورت میکردم اونم اس داد که فقط بلدی اعصاب ادمو بهم بریزیو حال ادمو بگیری .اقا ساعت 7:35 اومد من اماده شده بودم گفت چی میگفتی منم لباس دخترمو پرت کردم طرفش همین واسش بس بود که شروع کرد به دادو بیداد کردن که دوباره بهت رو دادم خواستم باهات راه بیام از این به بعد همینه که هست نمیخوای به سلامت وکلی باهام دعوا کرد .بازم روز از نو دارم به مرز جنون میرسم واقعا اشتباه از من بود یعنی من همش باید تحمل کنمو راه بیام
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    نه عزیزم قرار نیست تحمل کنی.. کارهایی که همسرت میکنه به گفته خودش به خاطر جونیشه، مگه شما جوون نیستی؟؟ اینا رو نمی گم که آتیشی بشی و .. نه ..
    عزیزم رابطه ات با همسر دوست شوهرت چطوره؟ چرا با هم رابطه خانوادگی ندارین؟ اگه فکر می کنی خانواده خوبی هستن و همسرش هم از لحاظ شخصیتی کسی هست که می تونه دوست شما باشه، چرا به همسرت پیشنهاد نمی دی که این ارتباط رو خانوادگی کنه، که هر دو تاتون لذت ببرید؟ بعضی وقتها خوبه که آدم با دوستهای خوب رابطه داشته باشه و باهاشون وقت بگذرونه (البته مثبت و مفید)..
    چند تا از دوستای همسرت ازدواج کردن؟ فقط با دوستای متأهلش می گرده یا با دوستای مجردش هم هست؟؟


  7. 3 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (دوشنبه 31 خرداد 89)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    شاد عزیزم سلام وممنون
    این دوسش که نزدیک ماس ازش خیلی خوشم نمیاد البته یکبار باهم رفتیم خونشون ولی بنظرم خیلی با خصوصیات من جور در نمیان.و اینکه میگین با دوستاش رفتو امد کنیم این اقا همسرش خونه نیست اونجوری که شوهرم میگه از زنش میترسه وخیلی حساب میبره ولی وقتی نیستم خوب استفاده میکنه مهمونی مجردی میگیرن (دوست شوهرم وهمسرش با مشروب مشکلی ندارن وبنظرم خیلی پایبند نیستن .دوست شوهرم قبلا معتاد بوده والان میره کمپ .شوهرم دوست متاهل زیاد نداره یا اگه هم داره معمولا چسبیدن به زندگیشون فقط بایکی از دوستاش از زمان عقد رفت وامد خانوادگی داریم و تقریبا باهم ازدواج کردیم وخیلی باهم میریم بیرون اونا خیلی با ما جورن و مشکلی هم باهاشون نداریم اونا از ما 2 سال بزرگترن و دوست شوهرم میدونه من چه مشکلاتی داری و خیلی شوهرمو نصیحت میکنه و خیلی خصوصیات خوبشو شاید مدیون اونم. ودر جواب اخرینسوالتون اون با مجردا بیشتر میچرخه.البته اینهم بگم که من قبلا شوهرمو خیلی نمیدیدم چون یکدر میون سر کار بود و محل کار شوهرم با خونه ی که اونجا بودیم تقریبا زیاد بود ولی الان نزدیک محل کارش هستیم و یکدر میون که میریم بیرون باهمیم و همین باعث شده خیلی کمتر با اون دوستاش بره و اگه بره بیرون زودتر برمیگرده ولی مشکل اینجاس که بازم یه وقتا حوص میکنه تو محل کارش باهم باشن

    بیشترین مشکلم رفتو امدش با این دوستش که نزدیک ماست نمیدونم چرا همیشه باید با اینجور ادما بچرخه یا شایدم از شانس منه که همیشه باید اینجور ادمارو تو زندگیم تحمل کنم
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    عزیزم
    نمیشه یه جوری سر همسرتو بیشتر گرم کنی؟
    منظورم اینه که مواقعی که بیکاره و احتمال میدی بره اونجا،کاری بهش واگذذار کنی.مثلا بخوای بره خرید
    یا اینکه باهم برین بیرون یا هر کار دیگه
    بتدریج این رابطه رو کمتر کنی با دوستش.نه اینکه همیشه سرگرمش کنی با کارای دیگه تا اصلا نتونه بره.کم کم اینکارو بکن تا به چشم نیاد.
    نذار فرصتی براش بمونه تا بره اونجا.البته تاکید میکنم قبل از اینکه تصمیم به رفتن بگیره به فکر باش.نه اینکه وقتی دیدی میخواد بره ازش کاری بخوای.
    خودتم بیشتر به سر و وضعت برس.سعی کن کنارش که هستی شاداب تر باشی.همیشه براش تازگی داشته باشی.هم ظاهرت هم حرفات هم رفتارت.ب
    ا نیشو کنایه و غر زدن حرفتو نگو.
    سعی نکن ازش مچگیری کنی مثل قبل.
    میتونی غیر مستقیم حتی با شوخی یا با عملت متوجهش کنی که فهمیدی بهت دروغ گفته.اما نه با تلخی و ناراحتی.
    اگه دیدی لازم نیست اصلا به روش هم نیار گاهی.
    بیشتر مهمونی برین.مهمونی بدین برین پیک نیک.خوش بگذرونین.فیلم ببینین.کارایی که همسرت دوست داره و میتونی باهم انجام بدین.
    هر قدر مسائل رو مستقیم به روش بیاری همونقدر ارزش حرفات از بین میره و کمتر براش مهم میشه خواسته هات.حریمها رو حفظ کن و زیاد همه چیزو به زبون نیار.
    بازم میگم محبت کن بهش.بهش بگو چقدر دلت براش تنگ میشه وقتی تنهات میذاره.بگو از اینکه مردت پیشت نیست اون وقت شب میترسی و بهش نیاز داری تا کنارت باشه.
    عزیزم اگه اینا رو رعایت کنی.اگه رفتارتو تغییر بدی مطمئنا همسرت هم تغییر خواهد کرد

  10. 2 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (سه شنبه 26 مرداد 89)

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    صبای عزیز، شاید 90 درصد این قضیه به خاطر دید خودته:

    شایدم از شانس منه که همیشه باید اینجور ادمارو تو زندگیم تحمل کنم
    حتی اگه به شوخی، همیشه حرفهای خوب در مورد خودت و زندگیت بزن دیگه چه برسه به اینکه بخوای در مورد زندگیت حکم بدی..
    شاید به نظرت مهم نیاد اما باور کن مهمه..


    سعی کن وقتی با اون یکی از دوستان همسرت که خانواده خوبی هستن رفت و آمد دارید اشتیاقت رو به همسرت نشون بدی، البته شاید اگه دوست همسرت کمتر نصیحتش کنه و بیشتر باعملش اون رو هدایت کنه بهتره..

    همسرت احتیاج به یه دوست داره، کسی که وقتش رو باهاش بگذرونه، یعنی همه آدمها احتیاج به دوست دارن و هرکی یک شخص یا یک وسیله (مثل کتاب، تلوزیون، روزنامه و ...) رو به عنوان دوستش در نظر می گیره، صبای عزیزم، دوست شما، خود شما کی یا چی هست؟؟
    چقدر و چطور باهاش وقت می گذرونی؟
    لطفا به سوالم جواب بده تا بقیه اش رو بگم..



  12. 3 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (سه شنبه 01 تیر 89)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    مهتاب عزیزم سلام بازم ممنون از کمکاتون چشم ایندفعه میخوام اون ادم قبلی نباشم دارم کم کم تو کارا شریکش میکنم قبلا فکر میکردم اگه تمام کارا رو حتی اونایی که واسم سخته رو خودم انجام بدر باعث میشه بیشتر به زندگی بچسبه ولی الان با توجه به حرفای شما دوستان وکتابهایی که خوندم فهمیدم این بترین راه ممکن بوده وهمین باعث بیشتر ازم دور بشه ولی میدونین اشکالم اینکه طرز برخورد صحیح رو بلد نیستم و همیشه با بد حرف زدنم یا با غرغر کردنم اوضاع بدتر میشه بازم بچشم .
    شاد عزیزم ممنون شما باعث میشین دلگرم زندگیم بشم .اره حتما ولی باورکنین این حرفو که زدم بعد از اون ماجرا (رفتو امدش با این دوستش)به ذهنم رسید.اره منم از همین نصیحتای بیش از حدش میترسم حس میکنم همین باعث میشه رابطه بین ما ودوستش کمتر بشه میخوام به دوستش بگم دیگه این کارو نکنه و بقول شما عملشو نشون بده
    درست نفهمیدم منظورتونو اگه منو میگین الان همین سایت ویا تلویزیون وخونه وخیاطی چیزایی هست که سرگرمم کردن قبلا یه دوستی داشتم که باهاش دردو دل میکردم ولی الان دیگه نه .همسر دوست شوهرمم هست که مثل خواهرم دوستش دارم ولذت میبرم باهاش باشم بجز اینا هیچی.میدونین یه وقتا که اعصابم میریزه به هم دلم میخواد هر کاری بکنم تا روحیم شاد بشه ولی بیشتر دوست داشتم همهی وقتمو با شوهرم باشم .نمیدونم تونستم جواب سوالتونو بدم یا نه
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند

  14. 3 کاربر از پست مفید saba m تشکرکرده اند .

    saba m (سه شنبه 01 تیر 89)

  15. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    ممنون، اون دسته از آدمهایی که دوستانشون اشیاء هستن، انسانهای منزوی و گوشه گیری هستن، در واقع در محیط بسته ای خودشون رو قرار میدن و امکان تبادل نظر و گفتگو رو از خودشون می گیرن در نتیجه کم کم از زندگی پر شور و نشاط فاصله میگیرن..
    شما دوست دارید بیشتر وقتتون رو با همسرتون بگذرونید، علاقه خوبی هست اما به همون اندازه هم آسیب رسانه، در همه قسمتهای زندگی باید تعادل برقرار کرد.. شما باید زمانهایی رو به خودتون اختصاص بدین، به علایق خودتون و سرگرمی هاتون.. شما الان همه زندگیتون داره حول همسرتون می گرده اینکه اون چی کار می کنه و باکی می گرده و .. نمی گم که بی خیالش بشین اما همه چی باید در حد خودش باشه، بهت قبلا گفتم که به خودت توجه کن و روی خودت متمرکز شو.. باز هم میگم، رابطه ات رو با دوستات (انسان) تقویت کن، سعی کن در هفته وقتی رو برای با اونها بودن در نظر بگیری، لطفا تارک دنیا نشو و فکر هم نکن که تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه همسرت هست..
    وقتی تونستی دوست خوبی باشی، چرا همسرت تو رو برای دوستی انتخاب نکنه؟؟ تو داری این ویژگی رو از خودت می گیری، ویژگی یک دوست خوب بودن رو.. وقتی به یک نفر می گن فلانی دوست خیلی خوبیه، مطمئن باش برای همه دوست خوبی هست نه فقط برای یک شخص خاص، پس اول این مهارت رو کسب کن یا در وجودت تقویت کن، بعد مطمئن باش که همسرت تو رو به عنوان بهترین دوستش انتخاب می کنه..
    پس رابطه ات رو با اشیاء کم رنگ تر و با انسانها پررنگ تر کن.. برای ساعتهات برنامه بریز و عجله هم نکن، انتظار معجزه هم نداشته باش، به خودت فرصت بده تا خودت رو از نو بسازی...


  16. 4 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (سه شنبه 01 تیر 89)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 91 [ 22:20]
    تاریخ عضویت
    1387-9-20
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,774
    سطح
    38
    Points: 3,774, Level: 38
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 36 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنید بهم بگین چجوری باهاش برخورد کنم

    سلام بازم ناراحتم کرد من همه سعیمو کردم که اروم باشم وتغییرش ندم یه مدت خوب بود تا اینکه 4.5 روزپیش بایدبه خاطرکارش میرفت یکی از شهرستانای اطراف (اخه من چون یک درمیون به خاطر شیفت کاریش از هم دور بودیم الان اومدیم کنار محل کارش تو یکی از شهرستانای همون استان زندگی میکنیم) وقتی اماده میشد کلی بخودش رسید مثل دخترا شاید بجرات بگم یک ساعت بخودش ور رفت بهش گفتم خبریه گفتم تو دفتر دختری هست باخنده گفت خیلی باهوشیا.من برو خودم نیاوردم و بیتفاوت اماده شدم که منو بذاره خونه مامانم .گفت که 2 برمیگردم. بر میگشتیم گفت دختره ولم نمیکردو تا اخرین لحظه تو همون دفتر باوجود بقیه باهام حرف میزده.بازم چیزی نگفتم.دیشب یا همون دوستش که بیرون میرفتیم رفتیم پارک بعد شام من باخانوم دوستش حرف میزدم که شنیدم داره درمورد اون قضیه حرف میزنه (قند تو دلش اب میشد)شروع کرد که دختر اینجور کرد اونجور کردو چه میدونم ولم نمیکرده و گفته شام بمون بریم بیرون .شوهرمم فرمودن من باید برم کار دارم و من دستم تو جیب بابامهاینا که گفت اتیش گرفتم چرا واقعا باید من وفادارباشمو شوهر من حتی یه بار نگه که من متاهلم یا با دختره گرم نگیره و اجازه نده اون باهاش شوخی کنه چرا باید بگه من دستم تو جیب بابامه که یعنی من مجردم اخ که دارم دیونه میشم جلو دوستشو خانومش خرد شدم چرا من گذشت کنمو اون اینجوری.به خانوم دوستش گفتم که خیلی در حقم بی انصافه و کلی گریه کردم ای کاش میتونستم تعهد بینمونو پاره کنمو بزنم بر طبل بی خیالی تقریبا 4 سال از زندگی مشترکمون میگذره و من همش مراعاتشو کردم همیشه سعی کردم بهش فشارنیاد از نیازام از خواستهام گذشتم فقط واسه یه جرعه محبت دریغ که فقط به خودم ظلم کردم .کمکم کنید من دارم به مرز جونون میرسم دیشب تو پارک همون دوست اشغالش که کنارمونه بهش زنگ زد طبق معمول خانومش نبود اونم گفت که باشه تا نیم ساعت دیگه میام نمیدونین با چه سرعتی اومدیم خونه من هیچی نگفتم ما رو پیاده کردو رفت ساعت یه ربع به 12 بود منم از بس ناراحت بودم رفتم خوابیدم تقریبا 12.30بود که برگشت منم محلش ندادم صبم پاشد صبحانه خوردو ازم خداحافظی کرد که بره سرکار.

    سوال که دارم اینه که من چیکار کنم شاد عزیز راست میگین من خوشبختی خودمو فقط به شوهرم میدونم و از خودم فاصله گرفتم ولی باورکنین من چون محبتشو میخواستم اینجوری کردمو از بس ادامه دادم الان این حالو روزمه بهم بگین باید یه یه مرد محبت کرد یا بی محلی یه مرد وچجوری وابسته ومتعهد میشه کرد من چیکار باید میکردم که نکردم چرا مرد من باید تا یه دخترو میبینه اینجوری باشه واز اینکه اون اینجوری تحویلش گرفته ذوق کنه
    زمانیکه زن ومرد با شناخت تفاوتهای یکدیگر راه احترام متقابل را فراهم می اورند بی درنگ جوانه های عشق امکانی برای شکفتن پیدا می کند


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.