به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 52
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Thumb Like

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام،چه عجب تشریف آوردید!!!
    ببینید این الان یه موضوع جدید شد که توی همه عمومیت داره و صرفا به خاطر وضعیت خاص شما نیست در حقیقت وضعیت شما مصداق دیگه ای از این موضوعه.
    بیاید این طوری نگاه کنیم؛الان 21 سالتونه ،تا 6 -7 سالگی که آدم چیزی نمیفهمه ،13 -14 سال گذشته رو هم به خاطر این موضوع ذهنتون درگیر بوده و نتونستید اون طور که باید و شاید با بقیه خوب، ارتباط برقرار کنید ، همش توی خونه تنها بودید، در مورد اون یه دوستی هم که داشتید (که نمیدونم هنوز باهاش در ارتباطید یا نه) احتمالا دوستتون بوده که میخواسته ارتباط داشته باشه و یا اینکه هر دو تویه یه چیز مشترک بودید، و یا بی هدفی توی زندگی و چیزای دیگه.حالا شما اینا رو مدونید و میخواید تا پنج سال آینده به این فکر کنید که چرا تو گذشتم منفعل بودم ، چرا هدف نداشتم، چرا نمیتونم کار پیدا کنم، چرا این همه زمان از دست دادم و ... . توی بیست و شش سالگی به این فکر میکنید که چرا 20 سال گذشته رو حروم کردم و این روند ادامه داره تا کل عمرتون رو بر باد بدید . تازه به این فکر کنید که تا چند وقت دیگه نیاز عاطفی به جنس مخالف هم پیدا کنید (اگه تا الان این اتفاق نیافتاده باشه) اون وقت مشکلات و حسرتاتون از گذشته چندین برابر میشه و تازه معنی "مشکل" رو متوجه میشید و اون وقت بازم حسرت میخورید که ای کاش توی گذشتم بهتر عمل میکردم.اگه شما 80 سال زندگی کنید و از همین الان حسرت خوردن رو کنار بگذارید و در زمان حال زندگی کنید بازده (!) شما 75% میشه ولی اگه همه رو حسرت بخورید میشه 0% . از نظر مهندسی اولی بهتره !!
    این یه روند منطقی از گذشته تا حال وآینده بود ،که خودتون هم حتما میدونید.بهتر نیست این روند رو همین جا با یه تصمیم عاقلانه متوقف کنید و نگذارید که احساسات منفی جلوی اجرای این تصمیم رو بگیرند؟ سعی کنید حسرت از گذشته رو تبدیل به عبرت از گذشته برای اصلاح آینده بکنید. بعضی وقت ها بد نیست آدم جسورانه یه کاریی رو که دوست داشته در گذشته انجام بده ،انجام بده؛ اون وقت میبینه آسمون به زمین نمیاد. ضمن اینکه منش رفتاریتون رو هم تغییر بدید مثلا در بین همکلاسی هاتون، عقایدتون و نظراتتون رو مطرح کنید و چون همیشه هم نظر آدم پیدا میشه این طوری میتونید دوست پیدا کنید وقتی همیشه ساکت باشید دیگران نمیتونند بفهمند که شما از نوع بشر هستید و به تبع اون باهاتون ارتباط بر قرار نمیکنند. وقتی دو تا انسان اشتراک هاشون با هم زیاد بشه با هم دیگه دوست میشند،به همین راحتی!؛ پس این عقیدتون که میگید باید از دوران کودکی دوست داشته باشم و ... ، باور کنید غلطه و ساخته ی همین احساسات منفیه که به شما مسلط شدند. ضمنا یه دوست فقط یه دوسته یعنی باهاش باید حد و مرز داشته باشید هر درد دلی ،هر حرف سیاسی،هر مشکلی و ... رو نباید با یه دوست مطرح کرد پس دنبال رفیق فابریک 100% نگردید که به درد نمیخوره در حد 30-40 % کافیه.با یه دوست باید طوری رفتار کرد که اگه با آدم دشمن شد نتونه سوءاستفاده کنه.با این حال اگه یه همچین دوستی میخواید باید ازدواج کنید . ضمنا از ظاهر آدمایی که با هم دوست 20-30 ساله هستند قضاوت نکنید همین الان یاد موردی افتادم که حدود 5 سال قبل یه دوست از یه دوست 20 سالش 400 میلیون کلاه برداری کرد و به خاک سیاه نشوندش. تنها دلیلشم اعتماد و دوستی افراطی بود.

    از زندگی لذت ببرید ،از گل ها درخت ها پرنده ها آدم ها و...
    خداحافظ
    با کلیه ی صحبتاتون موافقم و واقعا از روزی که تاپیک رو شروع کردم به تک تک صحبتهای شما و سایر دوستان دارم فکر میکنم و عملیش هم کردم و اینقدر این راه رو ادامه میدم تا دیگه خودم رو سرزنش نکنم و به وجود خودم افتخار کنم و در جامعه هم مفید باشم...راستی محمد جان جنابعالی در صفحات اجتماعی(fb) حضور ندارید؟,و در آخر اینکه من تازه شهریور میرم تو 20 سال و بنده ی حقیر یک سال و اندی از گفته ی شما جوان تر هستما.!!!

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [QUOTE=mohammad-ra;327729]واسه انتخاب دوست نه این وسواسی ها رو ندارم...گرچند دیگه تصمیم گرفتم تو انتخاب هرچیزی که خانواده خودشون میتونن انتخاب کنن و شخصا به خود من مربوط نمیشه تصمیم گرفتم دیگه دخالت نکنم چون حال و حوصله ی غصه خوردن بعدش رو ندارم مثلا همین دیروز خانواده رفتن پرده انتخاب کنن و من بیخیال شدم و نرفتم چون بنظرم اگه تو این چیزای کوچیک وسواسی داشته باشم در آینده در انتخاب های مهمتری به مشکل میخورم...و درباره ی این صحبتتون:""اگه خودتون خیلی به کسی نزدیک نشید از کجا بفهمه که میتونه با شما رفیق و صمیمی باشه ؟""شما هیچ وقت برعکسشو در نظر گرفتید؟؟ چون بنده در نزدیک شدن با بعضیها تلاش کردم ولی خود طرف در ادامه رغبت نشون نداده و منم بیخیالش شدم...منم مثل شما دیگه تصمیم گرفتم برم تو اجتماع و تا میتونم مثب بیاندیشم...

    - - - Updated - - -

    همه ی آدما مثل هم نیستن همه نمیتونن دوستمون داشته باشند . کسایی که باهامون هیچ شباهتی ندارند عقاید و رفتارشون باهامون متفاوته خب نمیشه باهاشون صمیمی شد . من خودم توی پیدا کردن دوست صمیمی مشکل دارم چون خودم آدم دیر جوشی ام فوق العاده کم حرفم.گفتین به کسایی نزدیک شدید ولی رغبت نشون نداده اند احتمالا از اون دسته افرادی بودند که مغرورن و کلاس میزارن ! شما بااونا وجه اشتراکی داشتین که خواستین باهاشون دوست شین ؟ خاکی بودن و مهربون بودن آدما از نحوه ی برخوردشون از لبخندی که دارند از طرز حرف زدن و نگاهشون مشخصه . به کسی نزدیک بشین که از نظر شخصیتی مهربون و خاکی به نظر بیاد . نمیدونم روابط پسرا با هم چطوریه ولی میدونم مثل دخترا احساسی و عاطفی نیستند قربون صدقه ی هم برند ولی با معرفتند حدس میزنم اینطوری باشه . تا حالا حتی یه دوست هم نداشتید که براتون از جون و دل مایه بزاره کمکتون کنه ؟ یکم فکر کنید شاید یادتون بیاد . من که به ذهنم فشار آوردم یادم اومد یه روزی که خیلی درمونده بودم دوستام کمکم کردن بلند شم از جام احساس با ارزش بودن کردم ! هر چند بهتره این حس با ارزش بودن رو اول از همه خودت به خودت بدی !


    وقتی خودت رو دوست داشته باشی دیگران دوستت خواهند داشت و به همه محبت میکنی ، میبینی چه حس شیرینیه کمک به دوستانت .
    ویرایش توسط پونیو : چهارشنبه 10 اردیبهشت 93 در ساعت 18:22

  3. 2 کاربر از پست مفید پونیو تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93), mohammad-ra (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array
    [quote=پونیو;327773]
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad-ra نمایش پست ها
    واسه انتخاب دوست نه این وسواسی ها رو ندارم...گرچند دیگه تصمیم گرفتم تو انتخاب هرچیزی که خانواده خودشون میتونن انتخاب کنن و شخصا به خود من مربوط نمیشه تصمیم گرفتم دیگه دخالت نکنم چون حال و حوصله ی غصه خوردن بعدش رو ندارم مثلا همین دیروز خانواده رفتن پرده انتخاب کنن و من بیخیال شدم و نرفتم چون بنظرم اگه تو این چیزای کوچیک وسواسی داشته باشم در آینده در انتخاب های مهمتری به مشکل میخورم...و درباره ی این صحبتتون:""اگه خودتون خیلی به کسی نزدیک نشید از کجا بفهمه که میتونه با شما رفیق و صمیمی باشه ؟""شما هیچ وقت برعکسشو در نظر گرفتید؟؟ چون بنده در نزدیک شدن با بعضیها تلاش کردم ولی خود طرف در ادامه رغبت نشون نداده و منم بیخیالش شدم...منم مثل شما دیگه تصمیم گرفتم برم تو اجتماع و تا میتونم مثب بیاندیشم...

    - - - updated - - -

    همه ی آدما مثل هم نیستن همه نمیتونن دوستمون داشته باشند . کسایی که باهامون هیچ شباهتی ندارند عقاید و رفتارشون باهامون متفاوته خب نمیشه باهاشون صمیمی شد . من خودم توی پیدا کردن دوست صمیمی مشکل دارم چون خودم آدم دیر جوشی ام فوق العاده کم حرفم.گفتین به کسایی نزدیک شدید ولی رغبت نشون نداده اند احتمالا از اون دسته افرادی بودند که مغرورن و کلاس میزارن ! شما بااونا وجه اشتراکی داشتین که خواستین باهاشون دوست شین ؟

    ببخشید که دیر جواب دادم یه سرساشون بله آدمای مغرور بودن ولی یه سری هم با دیگران خیلی گرم هستن ولی با بنده نه البته مشکل بیشتر از خودمه ها چون طرز خوب صحبت کردن و جذب کردن طرف رو خیلی خوب بلد نیستم

  5. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    لطفا در مورد اینکه میگید "طرز خوب صحبت کردن و جذب کردن طرف رو خیلی خوب بلد نیستم " بیشتر توضیح بدید . مکالمات و رفتارهاتون چطوری هستند که اونا رو خوب نمیدونید؟ تجربه های واقعیتون در این زمینه رو هم بگید بد نیست.

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    لطفا در مورد اینکه میگید "طرز خوب صحبت کردن و جذب کردن طرف رو خیلی خوب بلد نیستم " بیشتر توضیح بدید . مکالمات و رفتارهاتون چطوری هستند که اونا رو خوب نمیدونید؟ تجربه های واقعیتون در این زمینه رو هم بگید بد نیست.
    حقیقتش وقتی با بیشتر افراد صحبت میکنم دست و پام رو گم میکنم و خوب نمیتونم صحبت کنم طوری که طرف مقابل میگه چی گفتی؟ و دفعه اول متوجه حرفام نمیشه و زمانی هم که اینطوری بشم در صحبتم خیلی سوتی میدم ولی اگه استرس نداشته باشم که تو جمع افراد خونه اینگونه ام براحتی صحبت میکنم...حتی بنده در بین دوستان(البته بهتره بگم هم کلاس ) زیاد صحبت نمیکنم چون طرف مقابل حرفی واسه گفتن نداره در حالی که همین فرد با دیگران ساعتها صحبت میکنه...
    (نمیدونم منظورمو رو خوب رسوندم یا نه؟؟؟؟)

  7. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    مقالات زیر رو بخونید ، بعضی هاشون فقط صورت مساله رو مشخص کردند ولی بعضی های دیگشون راه حل های خوبی دادند (طولانی و خسته کننده نیستند) :
    اختلالها و بیماری های روانی و جسمی - Social phobia
    خجالت و ترس های اجتماعی
    خجالتی ها بخوانند!
    وبلاگی متنوع* از همه چی ، از همه جا.... - خجالتی ها حتما بخوانند.
    لینک زیر هم یه تسته ،حتما بدید . مال من شد 35 ! یعنی باید رو خودم کار کنم!
    Test for Social Anxiety Disorder
    در مورد سنتون هم تو پست شماره ی 12 سطر هفدهم خانم fariba s سن شما رو 21 گفتند و این عدد رفته بود توی ذهن من.
    در مورد شبکه های اجتماعی هم ،اکانت ندارم.لطفا تو استفاده از شبکه های اجتماعی خیلی دقت کنید؛ خیلی ها رو دیدم که به صورت زنجیروار دوست ها و کل فامیلشون توی لیست دوست هاشون گذاشتند . این یه بانک اطلاعاتی رایگان برای سوء استفاده و کنترل توسط سازمان های اطلاعاتی و یا حتی اشخاص عادی هست. بدتر از همه اینکه یه عده فیلمها و آلبوم های خانوادگیشون رو توی این سایت ها میگذارند. من از بین سرویس های عمومی تنها از gmail استفاده میکنم که البته اگه امکانات و پول کافی در اختیار داشتم راه اندازی یک mail server شخصی رو ترجیح میدادم.
    امیدوارم لینک ها به دردتون خورده باشه.

  8. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    mohammad-ra (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  9. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Arrow عذر خواهی میکنم از دیر پاسخ دادنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    مقالات زیر رو بخونید ، بعضی هاشون فقط صورت مساله رو مشخص کردند ولی بعضی های دیگشون راه حل های خوبی دادند (طولانی و خسته کننده نیستند) :
    اختلالها و بیماری های روانی و جسمی - Social phobia
    خجالت و ترس های اجتماعی
    خجالتی ها بخوانند!
    وبلاگی متنوع* از همه چی ، از همه جا.... - خجالتی ها حتما بخوانند.
    لینک زیر هم یه تسته ،حتما بدید . مال من شد 35 ! یعنی باید رو خودم کار کنم!
    Test for Social Anxiety Disorder
    در مورد سنتون هم تو پست شماره ی 12 سطر هفدهم خانم fariba s سن شما رو 21 گفتند و این عدد رفته بود توی ذهن من.
    در مورد شبکه های اجتماعی هم ،اکانت ندارم.لطفا تو استفاده از شبکه های اجتماعی خیلی دقت کنید؛ خیلی ها رو دیدم که به صورت زنجیروار دوست ها و کل فامیلشون توی لیست دوست هاشون گذاشتند . این یه بانک اطلاعاتی رایگان برای سوء استفاده و کنترل توسط سازمان های اطلاعاتی و یا حتی اشخاص عادی هست. بدتر از همه اینکه یه عده فیلمها و آلبوم های خانوادگیشون رو توی این سایت ها میگذارند. من از بین سرویس های عمومی تنها از gmail استفاده میکنم که البته اگه امکانات و پول کافی در اختیار داشتم راه اندازی یک mail server شخصی رو ترجیح میدادم.
    امیدوارم لینک ها به دردتون خورده باشه.
    دوست خوب از لینکهایی که گذاشتید واقعا استفاده زیادی بردم و مطالبی مثل: نداشتن ارادهحقير شمردن خود,حرف نزدن در حضور جمع رو که تو این مطالب بود رو دارم و فکر میکنم دجار
    سوشیال فابیا هم هستم و یکی از اتفاقاتی که مثلا تو ارائه دادن در جمع یا را ه رفتن در جمع هم کلاسیها واسم اتفاق میافته اینکه حس میکنم بد راه میرم و حس میکنم پام لنگ میزنه در صورتی که وقتی تناه باشم این احساس لنگ زدن رو ندارم... اون تستی رو هم که لینکش رو گذاشتید انجام دادم و 71 شد...

  10. 2 کاربر از پست مفید mohammad-ra تشکرکرده اند .

    m.reza91 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  11. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    اگه میشه چیزی رو که دوست نداری تغییر بدی بده اما وقتی نمیشه با قدرت به راهت ادامه بده و چیزای دیگه ای رو که می تونی بهتر کنی بهتر کن.
    همه امون چیزایی داریم که حس می کنیم ضعفمونه. همه امون. بعضی چیزامون روئه و همه همون اول می بینن بعضی چیزا رو چند بار باهامون نشست و برخاست کنن می بینن بعضی چیزارو هم بعد یه مدت زندگی. هیچ ادمیزادی کامل نیست. اصلا کامل بودن مطلق شاید زیبا هم نباشه.
    وقتی خودت خودتو زیبا ببینی و وقتی تلاشت در جهت زیبا شدن هر روزه باشه (چه درونی چه بیرونی) می بینی ادما هم یاد می گیرن تو رو خوب و خوب تر و هر روز بهتر ببینن. تو کمکشون می کنی و بهشون یاد می دی تا تو رو همونطوری ببینن که خودت می خوای. موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : سه شنبه 16 اردیبهشت 93 در ساعت 13:36

  12. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    m.reza91 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), mohammad-ra (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), پونیو (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  13. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام دوست عزیز و البته سایر دوستان
    هر چی میریم جلوتر صورت مسئله داره بیشتر واضح میشه. پر واضحه که قضیه ی ترس اجتماعی رابطه ی مستقیمی با مساله ی دیستروفیتون داره. اگه مشکل پاتون براتون عادی بشه ، شاید در حد بیست - سی واحد از نتیجه ی تستی که دادید کمتر بشه.در مورد سوشیال فوبیا شاید نتونم نظر خوبی بدم ، ولی سوالی که در مورد غذا خوردن توی مکان عمومی پرسیده بود (منظورم توی تست هست)من رو متقاعد کرد که من قبلا به خاطر همین "ترس" توی خیابون چیزی نمی خوردم علی رغم اینکه فکر میکردم این کار رو به خاطر حفظ شخصیت و رعایت آداب اجتماعی انجام میدادم؛برای همین رفتم یه پیتزا خریدم و رفتم وسط بلوار توی چمن ها زیر چراغ شهرداری و با آرامش اون رو خوردم، هر چند ترس رو در ابتدا داشتم ولی اون فعالیت رو کامل و با آرامش، هر چند در ظاهر، انجام دادم؛ تقریبا توی مدت 20 دقیقه ای که اون جا بودم متوجه شدم که هیچ کس به من توجهی نداره! این چیزیه که قبلا هم در مورد پای شما و دست خودم مطرح کرده بودم و الان یه بار دیگه بهم ثابت شد. شاید بد نباشه برای چیزای ساده شما هم این روش رو امتحان کنید یعنی صرف نظر از ترس فقط روی انجام کار تمرکز کنید؛ البته نخواید که فردا برید توی یه سالن آمفی تئاتر برای 400 نفر سخنرانی کنید! شاید سخت باشه که بگم ترس رو به خودتون راه ندید ولی میشه روی کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم (مثلا صحبت درباره ی یه موضوع خاص) اون وقت میشه اثر ترس رو کم کرد.راه تلقین،که توی یکی دو تا از مقالات هم اشاره شده بود،رو امتحان کنید. به موازات اینکه حس میکنید ترس میاد سراغتون به خودتون بگید :"من نمیترسم". از اون جایی که خود این ترس ، از نظر من، یه جور تلقین خود به خودیه نه ترس از شرایط محیط بیرونی ، شاید این روش بد نباشه ؛ البته احتمالا دفعات اول با شکست مواجه میشید ولی پایدار بمونید. اگر هم ترس رو داشتید انجام کار رو منتفی نکنید .
    در مورد عدد 71 ، خیلی هم بد نیست چون افرادی با اعداد بالاتر هم وجود دارند،این باعث دلگرمیه.شما توی اواسط بازه ی سوم هستید . به موازات اینکه یه کم با مساله ی پاتون کنار بیاید ، میاید توی بازه ی دوم .
    ضمنا بد نیست برای افزایش اعتماد به نفستون به افرادی که اطراف ما هستند نگاهی بندازید. مثلا کسی رو میشناختم که میرفت توی یه کنفرانس بین المللی و بهش گوجه و تخم مرغ گندیده پرت میکردند و اون لبخند میزد و به خودش افتخار میکرد ! نتیجه میگیریم که مساله ی ترس اجتماعی ساخته ی ذهن شماست چون افراد دیگه توی موقعیت های خیلی خیلی بدتر خیلی خونسرد و با اعتماد به نفس برخورد میکنند. پس سعی کنید این توهم ذهنی رو رها کنید.
    موفق باشید.

  14. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    mohammad-ra (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), پونیو (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  15. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز و البته سایر دوستان
    هر چی میریم جلوتر صورت مسئله داره بیشتر واضح میشه. پر واضحه که قضیه ی ترس اجتماعی رابطه ی مستقیمی با مساله ی دیستروفیتون داره. اگه مشکل پاتون براتون عادی بشه ، شاید در حد بیست - سی واحد از نتیجه ی تستی که دادید کمتر بشه.در مورد سوشیال فوبیا شاید نتونم نظر خوبی بدم ، ولی سوالی که در مورد غذا خوردن توی مکان عمومی پرسیده بود (منظورم توی تست هست)من رو متقاعد کرد که من قبلا به خاطر همین "ترس" توی خیابون چیزی نمی خوردم علی رغم اینکه فکر میکردم این کار رو به خاطر حفظ شخصیت و رعایت آداب اجتماعی انجام میدادم؛برای همین رفتم یه پیتزا خریدم و رفتم وسط بلوار توی چمن ها زیر چراغ شهرداری و با آرامش اون رو خوردم، هر چند ترس رو در ابتدا داشتم ولی اون فعالیت رو کامل و با آرامش، هر چند در ظاهر، انجام دادم؛ تقریبا توی مدت 20 دقیقه ای که اون جا بودم متوجه شدم که هیچ کس به من توجهی نداره! این چیزیه که قبلا هم در مورد پای شما و دست خودم مطرح کرده بودم و الان یه بار دیگه بهم ثابت شد. شاید بد نباشه برای چیزای ساده شما هم این روش رو امتحان کنید یعنی صرف نظر از ترس فقط روی انجام کار تمرکز کنید؛ البته نخواید که فردا برید توی یه سالن آمفی تئاتر برای 400 نفر سخنرانی کنید! شاید سخت باشه که بگم ترس رو به خودتون راه ندید ولی میشه روی کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم (مثلا صحبت درباره ی یه موضوع خاص) اون وقت میشه اثر ترس رو کم کرد.راه تلقین،که توی یکی دو تا از مقالات هم اشاره شده بود،رو امتحان کنید. به موازات اینکه حس میکنید ترس میاد سراغتون به خودتون بگید :"من نمیترسم". از اون جایی که خود این ترس ، از نظر من، یه جور تلقین خود به خودیه نه ترس از شرایط محیط بیرونی ، شاید این روش بد نباشه ؛ البته احتمالا دفعات اول با شکست مواجه میشید ولی پایدار بمونید. اگر هم ترس رو داشتید انجام کار رو منتفی نکنید .
    در مورد عدد 71 ، خیلی هم بد نیست چون افرادی با اعداد بالاتر هم وجود دارند،این باعث دلگرمیه.شما توی اواسط بازه ی سوم هستید . به موازات اینکه یه کم با مساله ی پاتون کنار بیاید ، میاید توی بازه ی دوم .
    ضمنا بد نیست برای افزایش اعتماد به نفستون به افرادی که اطراف ما هستند نگاهی بندازید. مثلا کسی رو میشناختم که میرفت توی یه کنفرانس بین المللی و بهش گوجه و تخم مرغ گندیده پرت میکردند و اون لبخند میزد و به خودش افتخار میکرد ! نتیجه میگیریم که مساله ی ترس اجتماعی ساخته ی ذهن شماست چون افراد دیگه توی موقعیت های خیلی خیلی بدتر خیلی خونسرد و با اعتماد به نفس برخورد میکنند. پس سعی کنید این توهم ذهنی رو رها کنید.
    موفق باشید.
    با تشکر از راهنماییتون بله واقعا خودمم هرچی جلوتر میرییم حال درونیم خیلی بهتر میشه و بیشتر و بیشتر خودم رو با همه ی کم و کاستی هام دوست میدارم و قبول میکنم...امیداوارم این گپ و گفت و راهنمایی ادامه داشته باشه چون باور بفرمایید اصلا با روزهای قبل از شروع موضوع بسیار متفاوت شدم و هرچی تو این مطلب پست سودمند گذاشته میشه دگرگون تر میشم.....راستی امیدوارم این مشکلم که وقتی تو جمعی هستم و دچار استرس میشم احساس مشکل پام بیشتر میشه و اینکه اون دوری از غذا خوردن تو جمع که تو سایته بود واسه بنده در صحبت کردن با تلفن در مکان های عمومی مثل تاکسی رخ میده.

  16. کاربر روبرو از پست مفید mohammad-ra تشکرکرده است .

    m.reza91 (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.