"نوپو" جان خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و این همه تایپ کردید
تشکرشده 22 در 10 پست
"نوپو" جان خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و این همه تایپ کردید
نوروزیان. (شنبه 08 شهریور 93)
تشکرشده 22 در 10 پست
سلام دوستان
انقد ناراحتم و کسی نیست پیشش حرف بزنم .بچه ها دلم نمیخواد ازدواج کنم یعنی ته دلم دیگه از مردها بدم اومده ،ته دلم میگم مردها خیلی خودخواه هستن (خدایی نکرده به اقایونی که این پست رو میخونن جسارت نشه)فقط و فقط تو ازدواج به فکر خودشون هستن زن باید زیبا باشه ،پول دار باشه، پاک باشه، تحصیل کرده باشه، آشپزیش خوب باشه به شوهرش اهمیت بده همه و همه با هم یک جا داشته باشه بلکه آقا خوشش بیاد .
اون که با من اینطوری رفتار کرد بچه ها به خدا فقط و فقط به خاطر مذهبی بودن خودش و خانوادش قبولشون داشتم نمیدونم چرا شانس من اینطوریه هر کی میاد خواستگاریم زیاد مذهبی نیست منم میترسم برم تو همچین خونواده ای اینا مذهبی بودن ظاهرشون خیلی به دلم نشسته بود اما همه چیزهای مادی و دنیایی رو میخواستن من یک جا داشته باشم ....
تشکرشده 22 در 10 پست
سلام دوستان
من همونطور که گفته بودم و به حرفهای خوب شماها عمل کردم دیگه باهاش تماس نگرفتم الان دو هفته میگذره،اما اون چندین بار تماس گرفت و تو واتس اپ پیام گذاشته بود که بیا نذر کنیم با هم که همه چیز درست بشه و ازم خواسته بود که بهش یه فرصت دیگه بدم که من اصلا اعتنا نکردم اون تحصیلاتش دیپلم هست برام نوشته بود که دانشگاه قبول شدم و گفته بود ببین بخاطرت میخوام درسم رو ادامه بدم و از این حرفها...باز هم من جوابش رو ندادم تو این مدت هزار بار بهم گفته بود بیا نذر فلان و بهمان کنیم و من ساده باور میکردم...
بچه ها من بارها و بارها پستهای ارسالی شمارو خوندم تو این مدت و آویزه گوشم کردم و دیگه گول حرفهاش رو نمیخورم این دو هفته خیلی به آرامش رسیدم خدا میدونه چقدر اذیت شدم این مدت تو این بلاتکلیفی ....
اما ته دلم از یه موضوعی ناراحتم آخه چطور به خودش اجازه داد اینطوری با من رفتار کنه ؟؟؟؟؟؟چقدر دروغ و بهانه میتونست جور کنه ؟؟؟؟آخه چرا سرکارم گذاشت؟؟؟؟
ناراحتم به خاطر رفتار زشتی که باهام داشت فقط و فقط میخواست من رو به خودش وابسته کنه با دروغهاش..
- - - Updated - - -
خواهراش خیلی مذهبی هستن تو ظاهر !!!!!! من همه اش میگفتم کسی که تو همچین خانواده ای باشه و خودش خواهر داره با دختر مردم همچین رفتاری نمیکنه !!!
asemaneabi222 (جمعه 21 شهریور 93), khaleghezey (دوشنبه 24 شهریور 93), m.reza91 (جمعه 21 شهریور 93), شیدا. (دوشنبه 24 شهریور 93)
تشکرشده 352 در 135 پست
دیگه دنبال دلیل و علت نباش ، همینکه ازدواج نکردی باهاشو عمرت رو هدر ندادی خداروشکر کن ، همه چیو فراموش کن اونم یه خواستگار بیش نبوده ، توئم جواب رد دادی، به خودت این حق رو بده که اشتباه کنی ، مهم اینکه یه اشتباه رو ۲بار تکرار نکنی ، کیس های جدیدی که واست میا هم مد نظر داشته باش و درموردشون فکرکن . امیدوارم خوشبخت بشی
ahooo1 (شنبه 22 شهریور 93)
تشکرشده 22 در 10 پست
سلام دوستان
انقد دلم گرفته که خدا میدونه بچه ها هیچکس جز شماها تو دنیای مجازی از حال دلم خبر نداره.
انقد بی احترامی بهم کردن ولی به خدا من دختر بدی نبودم و نیستم بچه ها دلیلی نداره که بخوام از خودم جلو شماها تعریف کنم ولی به خدا من از صبح تا شب سرم به زندگی و کار خودم هست دختر معتقدی هستم اونم بار اول تو خونه مون موقع خواستگاری دیدمش ازش خوشم اومد اونم همینطور اما من خیلی احساسی عمل کردم بدی هاش رو ندیدم چقد از خودش و خانوادش حرف شنیدم تو این مدت ...
برام دعا کنید سر کارم که هستم همه اش گریه میکنم....
لطفا یه راهکار بهم بدید.به نظرتون برم پیش مشاور خوبه؟؟؟؟
اون عین خیالش نیست اگر هم ابراز علاقه میکرد بخاطر تنهاییش بود و بس .....
نگاهم که به گوشیم میافته حالم بد میشه بنظرتون بندازمش دور یا یه جوری گم و گورش کنم ؟؟؟؟
بخاطر همکارام که باهام تماس میگیرن مجبورم سر کار که میام گوشیم رو بیارم و تو اتاقم تنها هستم حالم رو بد میکنه وقتی چشمم بهش میافته ...
بچه ها تورو خدا برام دعا کنید.
khaleghezey (دوشنبه 24 شهریور 93), m.reza91 (دوشنبه 24 شهریور 93), شیدا. (دوشنبه 24 شهریور 93)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
دلتنگي پس از قطع يک رابطه
هرچند شروع يک رابطه با جنس مخالف مورد تاييد ما نيست،
اما اگر درگير يک رابطه عاطفي شده و آن را پس از مدتي قطع کرده ايد، خواندن اين مقاله مي تواند برايتان مفيد باشد.
براي اينکه بتوانيد از پس برخي مشکلات احتمالي ناشي از قطع يک رابطه عاطفي برآييد،
لازم است ابتدا با خود روراست و صريح باشيد و دلايل محکم و قطعي اتمام رابطه را مرور کنيد.
اينکه طرف مقابلتان صادق نيست، يا قصدي به جز ازدواج دارد، يا حرف و عملش با هم جور در نمي آيد،
يا اينکه فرد مطمئني براي زندگي با شما نيست، و...، همه دلايل محکمي براي اتمام رابطه هستند.
ممکن است افکار ناراحت کننده اي به سمت شما هجوم بياورند، از قبيل: من فقط بايد با اين فرد ازدواج کنم، من ديگر نمي توانم ازدواج کنم،
براي من مورد بهتري وجود نخواهد داشت، اگر با هر شرايطي ادامه بدهم بهتر از تنها ماندن است، ديگر دير شده و من اميدي ندارم و...
احساسات ناراحت کننده اي هم شما را همراهي مي کنند، مانند: دلم براي صدايش تنگ شده، حرفهاش آرومم مي کرد،
روياهام با او بود، تمام تصورات زندگي آينده ام با او شکل گرفته بود، احساس تنهايي مي کنم، احساس شکست مي کنم و...
اما بايد بدانيم که اين افکار و احساسات گذرا هستند و با مديريت به جا و گذر زمان قابل برطرف شدن هستند. چه بايد بکنم؟
پيش از شروع، از خدا بخواهيد تا شما را ياري دهد.
نخستين کار اين است که بپذيريد اين رابطه تمام شده و ديگر ادامه نخواهد داشت.
دوم اينکه هرگونه اميد به بازگشت فرد مقابل را از ذهن و فکر خود دور کنيد.
سوم اينکه هرآنچه طرف مقابل
را به ياد شما مي اندازد از خود دور سازيد. آهنگ هايي که به يادش گوش مي داديد را دست کم براي مدتي گوش ندهيد؛
به جاهايي که او را به يادتان مي اندازد نرويد، يا اگر مجبوريد برويد(مثلا دانشگاه)، آن محل را با چيزها و افراد ديگري در ذهنتان تداعي کنيد.
مثلا به جاي اينکه دانشگاه را محلي براي ملاقات طرف مقابلتان مجسم کنيد، آنجا را محلي براي کسب علم، گذران اوقات با دوستان،
و سوال از اساتيد تصور کنيد و به اين تصورات جديد عمل کنيد. يادگاري ها را دور بريزيد و عکسها و ... را پاک کنيد.
چهارم اينکه در رويه زندگي خود تغيير ايجاد کنيد.
مدتي که با طرف مقابل خود گذرانده ايد، احتمالا روند زندگي شما را به شکل خاصي قرار داده.
مثلا ساعت هاي خاصي منتظر پيام يا تلفنش بوده ايد، اوقات خاصي را به ملاقات هم سپري مي کرده ايد و... .
حال نياز است که تغييري در روند زندگي جاري خود بدهيد. آن اوقات و زمانها را به کارهاي ديگري اختصاص بدهيد.
به ورزش بپردازيد،
به کلاس هاي فوق برنامه برويد، کار پژوهشي انجام دهيد، به علايق خود بپردازيد، در طبيعت سير کنيد، خدا را ياد کنيد و ...
پنجم اينکه حمايت اجتماعي دوستان و خانواده را همراه داشته باشيد.
با کساني که تجارب مشابهي داشته اند و آن را با موفقيت سپري کرده اند، صحبت کنيد. با دوستي که امين شماست دردودل کنيد.
قوي باشيد و بدانيد که اتمام يک رابطه، به معناي شکست نيست. رابطه اي که سرانجامي ندارد، همان بهتر که زودتر قطع شود.
هر کاري راهي دارد. اگر کسي قصد ازدواج داشته باشد، از راه رسمي اش اقدام مي کند.
تا زماني که رابطه قبلي را فراموش نکرده ايد،
اجازه ندهيد کسي وارد رابطه جديدي با شما شود. از خود بپرسيد هدف از برقراري رابطه چيست؟
اگر رابطه صرفا براي رابطه است، نه عقل و نه شرع و نه تجربه آن را تاييد نمي کنند. اگر براي ازدواج است، راه و رسمي دارد.
اگر نمي تواند در شرايط فعلي اقدام رسمي کند، اشکالي ندارد، هر وقت توانست اقدام کند به خواستگاري بيايد(مخصوص دخترخانمها).
در پايان سعي کنيد از تجربه اي که به دست آورده ايد نهايت استفاده را ببريد و آن را به ديگران نيز منتقل کنيد.
فراموش کردن دوست دختر يا دوست پسر
با سلام
راه هاي كوتاه بر اساس لذت درون همان كاري هست كه يك معتاد را از ترك دائمي باز مي دارد.
اما راهكاري هزينه بر و انرژي بر سختي و رنج دارد. اما اگر قدمهايتون را طبق برنامه و پشتكار برداريد موفق مي شويد.
به 3 تكنيك كمك كننده اشاره مي كنم.
اما مشورت حضوري با يك روانشناس باليني مي تواند اين تكنيكها و تكليف ها را براي شما بيشتر باز كند و آسانتر متوجه شويد و عمل كنيد.
1 - تكنيك تغيير بستر
در اين تكنيك شما نمي گذاريد آتش مشتعل شود و بعد خاموش كنيد. بلكه بستر آتش را از بين مي بريد.
مثلا عوض كردن شماره تلفن، استفاده نكردن از ID و ايميل ارتباطي ،نرفتن به مكان ارتباطي
و ... مهمتر هست تا اينكه شماره را داشته باشي
و بخواهي جلوي جواب دادن به آن مقاومت كني.
2 - تكنيك تمركز زدايي:
هر انساني انرژي هاي رواني مشخصي دارد،
وقتي همه انرژيتان را روي يك شي يا يك فرد سرمايه گذاري كنيد، نمي توانيد جلوي آن مقاومت كنيد
.
بهتر هست فهرستي بلندي از علاقمندي، كارها،مشغوليت ها و ... تهيه كنيد و مدتي انرژي خود را توزيع كنيد.
3 - قطع آبياري تخيلات (تكنيك توقف فكر)
معمولا اينگونه احساسات
با تصوير سازي ذهني، تخيل (خيالات تفكر گونه)، آرزو سازي ، ذكر خاطرات، موسيقي هاي مناسب با فضاي ذهني و غيره
، منجر به رشد كردن و آبياري شدن اين احساسات مي شود به نحوي كه كنترل و قطع آن غير ممكن به نظر مي رسد.
سوئيچ كردن فكر و خيالتون بر موضوع ديگر ، يا قطع فكر به مجرد آگهي بر آن ، مي تواند جريان آسيب رسان ذهني اتان را متوقف سازد.
این جمله مخصوص شماست عاقل باشی متوجه منظورم میشی و میری پی زندگیت
بعضی ها مثل قطار شهر بازی می مونن از بودن باهاشون لذت میبری ولی باهاشون به جایی نمیرسی
خطتو عوض کن
ویچت وایبر یا هر کوفت و زهر ماری هست حذف کن
برو دنبال ورزش کلاس های هنری و کلاس های آموزشی
از تکنیک توقف فکر استفاده کن
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
ویرایش توسط khaleghezey : دوشنبه 24 شهریور 93 در ساعت 16:37
ahooo1 (سه شنبه 25 شهریور 93), asemaneabi222 (سه شنبه 25 شهریور 93), خیال تو (دوشنبه 24 شهریور 93), شیدا. (دوشنبه 24 شهریور 93)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
آهو جان،
تا یه حدی این دلتنگی ها و گریه ها و ... طبیعیه.
اگر فکر می کنی بیش از حده، برو روانشناس کمکت کنه.
اگر نه، توی نت سرچ کن. در مورد کارهایی که بعد از تمام شدن رابطه و شکست عاطفی و جدایی و ... باید انجام داد.
نگو حوصله اش را ندارم یا مثلا برس زدن موهام چه ربطی به موضوع داره. به خودت برس. به تغذیه ات بیشتر از قبل دقت کن. ضعف جسمانی روی اعصاب تاثیر بدی می ذاره.
پیاده روی، شنا، موسیقی آرام و بدون کلام، صحبت با دوستان و ...
مقابله با مشکلات پایان یافتن یک رابطه
با شکست عشقی چه جور کنار بیاییم؟
سرچ کنی باز هم پیدا می کنی.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ahooo1 (سه شنبه 25 شهریور 93), asemaneabi222 (سه شنبه 25 شهریور 93), khaleghezey (دوشنبه 24 شهریور 93)
تشکرشده 22 در 10 پست
سلام خیلی ممنونم دوستان
خداروشکر که تنها نیستم و شماها با حرفهای خوب و دلسوزانه تون این روزها کنارم هستید.
گاهی اینطوری میشم حالم بد میشه اما در کل آرامش دارم که از شرش راحت شدم.
سپاسگزارم
khaleghezey (سه شنبه 25 شهریور 93)
تشکرشده 9 در 7 پست
این پسر و خانوادش مذهبی نیستن بنظر من ظاهرا خودشونو مذهبی نشون میدن اگه مذهبی بودن هیچوقت تورو علاف خودشون نمیکردن و تحقیرتم نمیکردن بعدشم اون پسر اگه مذهبی بود نمیومد با شما ارتباط برقرار کنه و شمارو وابسته به خودش کنه(ببخشید اینقد صریح دارم حرف میزنم)بنظر من هنوز که فقط توی مرحله ی خواستگاری هستید ایشون رو رد کنید و به بقیه ی موارد فکر کنید....اینو گفتم چون خواستگار منم همینطوری بود ولی به لحاظ معنوی معتقد تر بود و هیچوقت باهم رابطه نداشتیم ولی اونا هم یه بار بی خبر میومدن و باز میرفتن دو ماه بعد دوباره بی خبر میومدن خلاصه من الان با همین خواستگارم ازدواج کردم و توی عقد هستم و بخاطر یکسری مسائل که ریشش از دوران خواستگاری هست از هم جدا میشیم...موفق باشید
ahooo1 (سه شنبه 25 شهریور 93), khaleghezey (سه شنبه 25 شهریور 93)
تشکرشده 22 در 10 پست
می دونید من ترس از تنهایی دارم .فکر میکنم خدا من رو فراموش کرده چون هر خواستگاری میاد کارمون با هم نمیشه یا من میخوام اونا نمیخوان یا اونا میخوان من نمیخوام ...
انقد ناراحتم میترسم آخرش تنها بمونم ..
همین ترسها و افکارم باعث میشد گول حرفهای این پسره رو بخورم وگرنه خدا بهتر میدونه چقد اذیت میشدم بابت این الافی ...اما همه اش میگفتم اخرش خوب میشه برای اون هم این رابطه لذت و سودی نداره اونم داره تلاش میکنه ولی انگار اینطور نبوده و سرکارم گذاشته بود ...
ویرایش توسط ahooo1 : سه شنبه 25 شهریور 93 در ساعت 10:57
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)