ممنونم از همگی شرکت کننده های عزیز. واقعا چه موارد فوق العاده ای گفته شد. احسنت.
فکور عزیز گفتند حوصلم نمیاد چیزی که میدونم دوباره بشنوم، یا همانطور که صبا جان گفتند پیش داوری... نکته خوبیه. این که ما سریع منظور یک نفر رو حدس بزنیم و متوجه بشیم اتفاقا یک امتیاز هست برای شنونده بودن، چون به ما مجال بیشتری برای "واکنش سنجیده" میده.
اما انسان ها در روابط انقدر دنبال پاسخ و نوبت خودشون هستند که نمی تونن به صحبت های طرف مقابل گوش کنند . جایی خوندم که:
" اشتباهی که افراد اغلب در ارتباط با دیگران مرتکب می شوند این است که می کوشند در هر حال بر طرف مقابل تاثیر بگذارند و فردی باهوش ، شوخ طبع یا سرگرم کننده جلوه کنند. اما اگر به دنبال ارتباطی خوب با دیگران هستید باید روی آنچه آنان برای عرضه دارند تمرکز کنید و مجذوب و تحت تاثیر باشید، نه جذاب و تاثیر گذار. "
برای اینکه شنونده خوبی باشیم فهم این مهم ضروریه که شخص از برقراری ارتباطش چه چیزی می خواد؟ آیا واقعا به دنبال پاسخه یا صرفا توجه ما مد نظر هست؟ معمولا افراد تمایلی ندارند که در مورد گفته هاشون قضاوت یا بحث کنیم. بلکه فقط و فقط خواهان این هستند که شنیده بشن. یا اگر به دنبال پاسخ باشند، خصوصا زمانی که فرد گنگ یا کند صحبت می کنه در حقیقت داره به ساختار ذهنش نظم میده. این که ما فرصت ندیم، به واقع اون شخص رو در بی نظمی ذهنش نگه داشتیم و باعث میشه در نوبت بعدی وقت بیشتری تلف بشه و محوریت مکالمه از بین بره.
پس بهتره به مردم فرصت لازم رو بدیم تا خودشون رو ابراز کنند و نگران این نباشیم که هیچ وقت نوبت به ما نمیرسه!
در ادامه خانم فکور به زمانی که فرد به حاشیه میره و صبای عزیز هم به کم صبری برای شنیدن همه توضیحات و مقدمات اشاره کردند.
esm گرامی هم مثال شخصی رو زدند که یک مسئله رو صد بار باید براش توضیح داد، اما میشل یک حرف فوق العاده زد:
" علتش اینه که فکر می کنه شما متوجه حرفش نشدی "
اینکه ما گوش بدیم به تنهایی کافی نیست. مخاطب ما باید متوجه بشه که ما گوش میدیم و این تایید رو از جانب ما دریافت کنه، ضمن اینکه اگر پی به "خواسته اصلی" او نبریم ، به توضیحات اضافه و خارج از موضوع دامن زدیم. البته گاهی اوقات ضعف گوینده در مهارت شنیداری ما دخیل هست. به این بخش مفصلا خواهیم پرداخت.
صبا و میشل همچنین به درگیری های ذهنی حین مکالمه، ناشی از هیجانات و فشارهای روحی و خطاهای شناختی اشاره کردند. گاه این هیجانات از قبل با ماست و گاهی طی مکالمه و گفت و گو ایجاد میشه.
ما باید یک پیش آگاهی از عواطف خودمون داشته باشیم و هرجایی که منقلب شدیم سریعا احساساتمون رو بررسی کنیم تا یک انسان بی خبر از همه جا رو یک باره هدف خالی کردن احساسات درونی و آرام کردن اعصابمون نکنیم.
اشاره شد به وقتی که شخص مقابل دست کم گرفته میشه یا به قول esm ضریب هوشی پایین!
مشکل عمده کسانی که از پست و مرتبه ای بالا برخوردارد اینه که به ندرت به کسانی که باهاشون در ارتباطند گوش میدن. مثلا برای یک استاد با تجربه هیجانات یک شاگرد چیز جذابی نمی تونه باشه. برای والدین هم توصیه های فرزند کم تجربه شون از اعتبار چندانی برخوردار نیست. مردم فقط آنچه دوست دارند می شنوند.
لیکن فراموش نکنیم گوش دادن موجب حس وفاداری در افراد میشه. " زمانی که شما به حرف های دیگران گوش نمیدید ، دیگران این کار رو برای آنها انجام میدن و پایان یک دوستی ، از دست رفتن اقتدار در محل کار، کاهش نفوذ والدین بر فرزندان و از هم پاشیدن یک ازدواج از نتایج فاجعه بار آن هست."
پس ما به یک پیش آگاهی از موانع عمده گوش دادن فعال دست یافتیم که میشه اینچنین جمع بندی کرد:
1. قضاوت حرف های گوینده
2. موافقت و مخالفت با حرف های گوینده
3. درگیری ذهنی نسبت به حرف های گوینده
4. به رسمیت نشناختن گوینده
5. عدم علاقه به گوینده!
کار در خانه:
گوش دادن را در اولویت قرار دهید! توضیح: با در نظر گرفتن مواردی که گفته شد سعی کنید به یکی دو مورد به دقت و با صبر و خویشتنداری و متانت گوش بدین و اولویت رو بر گوش دادن قرار بدین نه پاسخ دادن.
کار در همدردی: مقاله خطاهای شناختی رو به دقت تمام کلمه به کلمه بخوانید (هرگز سطحی خوانی نکنید. حتی اگر تکراریه. هدف با حوصله خواندنه.) اینم لینکش: http://www.hamdardi.net/thread-154.html
نیازی به گزارش نیست.
در قسمت بعدی می خواهیم به آگاهانه گوش دادن بپردازیم. همراه باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)