یعنی برای شما باکرگی ظاهری مهمه؟به جای این حرکت توهین آمیز یا همه چیو
تموم می کردی یا همونطوری که هست می پذیرفتی.
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
یعنی برای شما باکرگی ظاهری مهمه؟به جای این حرکت توهین آمیز یا همه چیو
تموم می کردی یا همونطوری که هست می پذیرفتی.
فرهنگ 27 (شنبه 11 دی 89)
تشکرشده 3,560 در 934 پست
اشپینگل عزیز
من می گم هر چی که هست در ذهن شماست و شما دارید مدام روی این قضیه مانور می دید م انگار دست خودتون نیست و نمی تونید از این دور باطل خارج بشید
دوست دارم یه چیزی بگم ولی امیدوارم از دستم ناراحت نشید
شما وقتی زنتونو بردید دکتر بهش چی گفتید؟ احساس می کنم باید الان شکسته شده و له شده باشه، هم بخاطر صداقتش و هم به خاطر بی اعتمادی شما... احتمال داره که نسبت به شما کینه ببنده و این حرکت شما رو فراموش نکنه
کاش کاش کاش به جای دکتر می رفتید مشاور
اینکه شما به قول خودتون تا الان پاک بودید انتخاب خودتون بوده و اینکه دختری با کسی دوست بوده دلیلی بر ناپاکیش نیست ، اینکه در گذشته چی بوده ( که خانوم شما واقعا هم تا اون حدی نبوده که مرزهاشو بشکنه ) مهم نیست و اینکه الان با شماست مهمه
باور کنید انسان با دوست پسر داشتن به شیطان تبدیل نمی شه و افرادی بودن که دوست پسر نداشتن ولی بدترین کارها رو تونستن انجام بدن...!
انسانیت انسان فراتر از این چیزهاست دوست من
به قول بهشت عزیز شاید شما مشکلات دیگه ای دارید که به این تفکرات وسواسیتون دامن می زنه، چه خوب می شه حالا که اینجا کسی شما رو نمی شناسه به اونها هم اشاره کنید تا به جمع بندی بهتری برسیم
تا اون موقع هم هر وقت فکرهای اینچنینی زد به سرتون فکرتون رو سعی کنید به جهات دیگری سوق بدید
اگر مشکل شما تنها این مسئله هست به خدا حیفه حال و آینده رو بخاطر گذشته ای که همسرتون با صداقت تعریف کرده خراب کنید!
The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts
[SIGPIC][/SIGPIC]
تشکرشده 315 در 112 پست
کاملا با جناب فرهنگ هم عقیدم ...به نظر بنده شما واقعا کار ناشایستی انجام دادید ...پیش خودتون اینطوری تصور کنید اگه برای مردا هم روشی بود که اثبات کنه که آیا رابطه داشته یا نه ..اونوقت به شما این حرفو میزد ..چه حسی بهتون دست میداد ...خدایش از درون نمیسوختی ....نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
دوست عزیز شما با این کارتون ...کاری کردید که حتی همسرتون هم به روی شما نیاره ...جوری رفتار میکنه که دیگه دور این مساله رو خط میکشه که با شما صحبت کنه ...به نظر من هیچی به شما اثبات نشده ...اگه قرار بود با این مسایل همه خوشبخت بشن که دیگه این همه مشگلات نبود ...نوشته اصلی توسط سابینا
وای اصلا نمیتونم تصور کنم شما همچین حرکتی پیاده کرده باشی ..حتی اگه اونم موافق بوده باشه ...
خوب بود مثل یه دوست که تو این مسایل غیرت زیادی بکار نمیبره باهاش رفتار میکردی و وجود خودشو درک میکردی ....
لاقربطا
iMoon (شنبه 11 دی 89)
تشکرشده 37,193 در 7,064 پست
با سلام
به نظر می رسد الان مشکل حاضر در زندگی شما بیش از گذشته همسرتون هست.
[b]مشکل حاضر شما برانگیختگی افکار وسواسی و تحریک حس بدبینی شما به وسیله گذشته این دختر خانم هست. /b]
حالا هر چه در مورد گذشته این خانم فکر کنید، تحقیق کنید، سئوال کنید، فکر کنید، این آتش افکار بدبینانه شعله ورتر می شود. و خیالاتتون بیشتر آب می خورد و تا ریشه کنی کامل زندگی شما پیش می رود و در این میان به آن خانم هم آسیب می رسد.
راهکار چیست؟
اکنون بیش از اینکه نیاز به بررسی گذشته خانم باشد، نیاز به حل این حمله افکار اتوماتیک منفی هست.
لذا اصل درمان معطوف به شماست نه همسرتان.(این به معنای تبرئه همسرتان نیست. بلکه ما الان آسیب زا ترین نقطه و علت را بررسی می کنیم. و این آسیب اکنون نحوه فعالیتهای فکری، عملی و احساسی شماست.)
شما باید ابتدا به صورت انفرادی به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید. تا بتوانید افکار اتوماتیک آزارنده را تحت کنترل در آورید. باید مهارتها تکنیکهای توقف فکر، کنترل فکر و کنترل احساسات و هیجانات را تمرین کنید.
اگر در این تمرین ها موفق باشید. حتما فشار گذشته همسرتان به شما کاهش می یابد. و این آرامش شما، زمینه امنی فراهم می کند که همسرتان خودش را بهتر بازسازی کند. و زندگی خوبی را داشته باشید.
اما اگر شما در درمان شکست بخورید، بهتر هست قبل از عروسی، زحمت و فشار خود را از روی این دختر بردارید و جدا شوید.
چون اگر این روش بدبینانه ادامه یابد، دیر یا زود این دختر کم می آورد و می شکند. آن وقت حتی اگر شما قصد ادامه زندگی را داشته باشید او تحمل نخواهد کرد.
خلاصه:
قبل از اینکه عروسی کنید ، به کمک روانشناس بالینی سعی کنید در اکنون زندگی کنید و افکار اتوماتیک خود را تحت کنترل در آورید. اگر موفق شدید می توانید زندگی خوبی را طرح ریزی کنید و بدون نبش قبر گذشته ، با همسر زنده ات زندگی کنی. اما اگر موفقی در پس راندن بدبینی ها و افکار منفی نداشتید، باید بدانید که این زندگی سوهان دائمی روح همسرتان و خودتان خواهد شد.
مدیرهمدردی (شنبه 11 دی 89)
تشکرشده 19 در 7 پست
دست خودم نبود دوستان درک کنید الان راحت شدم
خودش چیزی نگفت و منعی نکرد فقط اخرش گفت عملت خیلی غیر انسانی بود
تشکرشده 3,560 در 934 پست
حالا کاری هست که شده
بهتره به حرف اقای مدیر گوش کنی و هر چه سریعتر به یک روانشناس مراجعه کنید تا زندگیتون و روحیه همسرتون بیش از این لطمه نبینه
The Happiness of Your Life Depends on The Quality of Your Thoughts
[SIGPIC][/SIGPIC]
نیلا (شنبه 11 دی 89)
تشکرشده 2,174 در 573 پست
بهتره خودتون و درمان کنید بیشتر از این اون بیچاره رو اذیت نکنید و عذابش ندید.
خیلی دوستت داره که این همه باهات راه میاد.
اگه با این افکار مزاحم و ازار دهنده وارد زندگی مشترک بشی هم خودت و عذاب می دی و هم اونو و مطمئن باش زندگیتون هیچ دوامی نخواهد داشت چونخانمت هم تا حدی طاقت میاره.
تلفن اشغال شما رو مشکوک می کنه
بیرون رفتن خانمتون شما ...........
با دوستان قدیمیش حرف بزنه شما...........
خلاصه همش شک و تردید و ... از پا درتون میاره. دنبال درمانتون و جدی بگیرید.
sisili (یکشنبه 12 دی 89)
تشکرشده 315 در 112 پست
دوست عزیز خواهشن از دست من یکی ناراحت نشو ....نوشته اصلی توسط spigel
داری میگی دست خودم نبود ....این جملت اصلا تو مخ من نمیره ...یعنی چی دست خودم نبود ؟؟؟ الان راحت شدم..
یعنی اصلا تو سن و درک شما نباید این حرف گفته بشه ....یعنی چی ؟؟ سر این مساله خودتو داقون کردی ( که اصلشم از اول تقصیر خودت بوده ) بعد میگی درک کنیم ....خودت کار خودتو درک کن...یه ذره بیشتر وقت بذار تو تالار بگرد ..مشکلات دوستانو ببین ..رسیدی به اون مشگلات میخوای چی کار کنی !!!؟؟؟ تازه اول راه اینطوری داری میکنی ...بعدش میخوای چیکار کنی ..
داری میگی خودش چیزی نگفت ...پس میشه بفرمایید این جمله یعنی چی ؟؟؟ ( عملت غیرانسانی بود )
دیگه اب پاکی رو ریخته رو دستت ...یعنی داره میکه منظور ندارما ...تو ما رو ادم حساب نکردی ...با اینکه واقیعت رو گفتم بازم تو چشاتو بستی ....
دیگه میخواستی چی بگه ...خیلی شانس اوردی مراعات حالتو گرده ...بهت قول میده رفته یه فس سیر گریه کرده ...بعد میگی دست خودم نبود ...
من که یه غریبم ...داق کردم چه برسه همسرتون ..
لاقربطا
iMoon (یکشنبه 12 دی 89)
تشکرشده 2,054 در 617 پست
کاش قبل از انجامش از بچه ها می پرسیدی که راه حل بهتر انجام دادنش چطوره. طوری که ایشون هم ناراحت نشن یا متوجه اصل قضیه نشن.
قبل از اینکه تکلیفتون با این زندگی روشن نشده و مطمئن نشدید که می خواهید باهاش زندگی کنید باهاش ارتباط جنسی نداشته باشید.
این قضیه همانطور که برای شما مهم است برای دیگران هم مهم است. بذارید اگر جدا شدید شانس یه زندگی سالم و راحت را داشته باشه.
علیرغم همه حرفهایی که دوستان گفتند، به نظر من در عمل خودشون هم براشون مهمه و راحت نمی شه ارتباطات قبلی فرد را نادیده گرفت. پای عمل که وسط بیاد برای همه شان مساله بکارت مهم است. پس اصل مساله ایرادی نداشته، حتی اگر برای شما بکارت ظاهری هم در کنار معیارهای دیگه مهم باشه (فرهنگ وقتی نوبت خودت بشه، بدتر از ایشون می شی ) کاملا قابل درک است. اما نحوه ی طرح و اجراش ایراد داشته. شما دارید پایه های زندگیتون را شل می کنید. به جای ایجاد و تقویت حس اعتماد و دوستی دارید ایشون را از خودتون و زندگیتون دور می کنید.
یادتونه نوشتم اگه خواستید این کار را بکنید حواستون باشه توهین تلقی نشه؟ یادتونه نوشتم سنجیده عمل کنید؟ هنوز یه صفحه بیشتر نگذشته. نمی شد یه کلمه بپرسید چطوری این کار را انجام بدم که بهش برنخوره؟ انجام دادید اومدید خبر موفقیتتون را برامون نوشتین؟ خبر شکستن دل اون خانوم و تحقیر و توهین به ایشون؟
این کار هزار تا راه محترمانه داشت. دستشو گرفتی گفتی بیا بریم دکتر ببینم ... ؟؟؟
تشکرشده 10,678 در 2,786 پست
برای منم بکارت ظاهری مهمه ولی اگر به طرفم شک ببرم حتی حاضر نیستم ازش سوال کنم دیگه چه برسه بریم دکتر.
جدا می شم.
پست قبلی یه چیزی نوشته بودم پاک کردم یادم رفت اصلاح کنم.وجود یه غشا دال بر سکس نداشتن نیست.ینی برای شما ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)