سلام. من 26 سالمه . و خیلی از این احساسها داشتم. وقتی هم سن شما بودم با مامانم خیلی مشکل داشتم. میشه گفت کاملا افسرده بودم. حتی تو خونه به کسی سلام هم نمی کردم. دست خودم نبود . نه اینکه عمدا بخوام این کار رو بکنم. مغزم خسته بود. خیلی خسته. فکر بکنید ؟ فقط تو مدرسه حرف می زدم و تا صبح بعد که برم مدرسه فقط تو خودم بودم. فقط به این فکر می کردم که چرا مامانم اینقدر باهام بده ؟ دانشگاه قبول شدم و این دوری از خونه کمی برام بهتر شد.ولی حالم بعضی وقتها خیلی خراب میشد. رفتم مشاور و 5 ماه طول کشید تا مشاورم بهم بفهمونه که من مشکلی ندارم وتقصیر مامانم هست که اینجوری رابطه ام باهاش بده .تا اینکه با کمک مشاورم کم کم باز شدم و هر چی تو دلم بود به مامانم گفتم . البته نه یکهو. بلکه کم کم ازش می پرسیدم که چرا اونقدر منو اذیت می کرد .مامانم فقط می گفت ببخش منو . راست می گی . ولی چه فایده. وقتی شدید ترین ضربه روحی رو در بهترین دوران زندگیم بهم زده ، وقتی هنوز نمی تونم از اثرات اون روزها خلاص شم و مهمتر از همه وقتی هنوز داره بین من و خواهرم فرق میزاره و به نوعی رفتارشو ادامه می ده ؟ تا اینکه از همین 1 سال پیش دوباره همه چی به هم ریخت. با پدرم هم درگیر شدم. البته من فقط شنونده بودم و پدرم فقط .... . هیچ جمله ای بهش نگفتم من تا نکنه نتونم جلو خودمو نگه دارم و توهینی کرده باشم .بعضی وقتها اونقدر گریه می کنم حالم به هم می خوره . بعد خودمو می زنم . چند بار هم با شال سعی کردم خودمو خفه کنم. متاسفانه مشاور قبلیم در شهر ما نیست. اینجا هم پیش مثلا بهترین مشاور رفتم . فقط به حرفهام گوش میده و میگه متاسفم آدمی مثل تو این کار رو می کنه ولی جدی نگیر تو خودتو نمی کشی. بعد هم 15 تومن ازم پول ویزیت می گیره. چند بار رفتم پیشش ولی دیگه نمی رم. چون تنها حسنی که برام داشت این بود که من حرف میزدم و تخلیه میشدم. آدم وقتی دردشو با صدای بلند - نه تو دل خودش - تعریف می کنه خیلی حالش بهتر میشه.
به نظر من اگه مشاور حرفه ای سراغ داری برو حتما . چون اینجور مشکلها کمک تخصصی می خواد.
موفق باشی
علاقه مندی ها (Bookmarks)